گفتم : اوضاع اقتصادی نگران کننده ای شده
گفت: آری و روی خانواده و ازدواج هم تاثیرگذاشته ...
گفتم : حتما از باب گرانی می گویی نه؟
گفت: نه الزاما ارزش ها هم تغییر کرده! همه هم دروغ میگویند!
گفتم : چطور مگر میشود؟
گفت : چند وقت پیش برای یکی از دختران فامیل خواستگاری آمد که مدعی بود دلار فروش کنار خیابان است!
گفتم: خوب شما چه کردید؟
گفت: خوب ما هم خوشحال شدیم و با کمال مسرت و خوشحالی دختر مذکور را با سلام و صلوات راهی خانه بخت کردیم!
با تعجب گفتم : خوب اشکال کار کجاست تا اینجا که همه چیز خوب بوده؟
گفت: اشکال کار اینجا بود که ما با امید دارا بودن یک داماد ثروتمند و موفق با یک شغل آبرومند دخترمان را به او دادیم اما بعدا دروغ بودن ادعای او رو شد و معلوم شد آقا نه تنها دلار فروش کنار خیابان نبوده بلکه روزنامه نگار بوده ، آن هم از نوع روزنامه نگار آزاد!
گفت: آری و روی خانواده و ازدواج هم تاثیرگذاشته ...
گفتم : حتما از باب گرانی می گویی نه؟
گفت: نه الزاما ارزش ها هم تغییر کرده! همه هم دروغ میگویند!
گفتم : چطور مگر میشود؟
گفت : چند وقت پیش برای یکی از دختران فامیل خواستگاری آمد که مدعی بود دلار فروش کنار خیابان است!
گفتم: خوب شما چه کردید؟
گفت: خوب ما هم خوشحال شدیم و با کمال مسرت و خوشحالی دختر مذکور را با سلام و صلوات راهی خانه بخت کردیم!
با تعجب گفتم : خوب اشکال کار کجاست تا اینجا که همه چیز خوب بوده؟
گفت: اشکال کار اینجا بود که ما با امید دارا بودن یک داماد ثروتمند و موفق با یک شغل آبرومند دخترمان را به او دادیم اما بعدا دروغ بودن ادعای او رو شد و معلوم شد آقا نه تنها دلار فروش کنار خیابان نبوده بلکه روزنامه نگار بوده ، آن هم از نوع روزنامه نگار آزاد!