اندیشه

دست ولی خود را بوسیدم

بعد از فوت امام خمینی، رهبر انقلاب به دیدار آیت الله بها الدینی می روند. بسیجی های همراه آیت الله العظمی بها الدینی اصرار داشته اند که دست آقا را ببوسند و آقا هم نمی گذاشتند. این عالم بزرگوار وقتی امتناع رهبر انقلاب را می  بیند می  فرماید: «اجازه بدهید تا من دستتان را ببوسم تا فردا که به محضر جده ام زهرا مشرف شدم .به ایشان عرض کنم، دست ولی خود را بوسیدم.»
امیر زینلی
بیست و هشتم تیر ماه سالگرد رحلت عالم ربّانی و مرجع عالی قدر جهان تشیّع آیت الله العظمی سیّد رضا بهاء الدّینی است . فرصت را غنیمت دیدیم تا گوشه هایی از فضایل ایشان را به اختصار تقدیم کنیم . خود ایشان نقل کرده اند: «  آن طوری که به ما گفته اند تاریخ ولادت ما، 1327 هجری قمری بوده است، ولی ما از سنین یک سالگی را در خاطر داریم. » برخی شاگردان دوره سطح این فقیه والامقام (به نقل از کتاب آیت بصیرت ) عبارتند ازآیات و حجج اسلام:  « استاد شهید مطهری، احمد جنتی، علی مشگینی، احمد آذری قمی ، محمد فاضل لنکرانی، حسینعلی منتظری، سید مصطفی خمینی و فرزندان آیات صدر، خوانساری، حجت، ابوالقاسم قمی  و حاج شیخ عباس قمی .» به روایت برخی از نزدیکان و شاگردان ، ایشان مکاشفات زیادی داشتند و گاهی خدمت امام زمان علیه السّلام هم می رسیدند.  و یکی دو حکایت از زندگانی آیت الله بهاء الدّینی :

روز تاسوعا مرا بکشید
آیت الله مبشر کاشانی فرمود: حضرت آیت الله العظمی  بهاءالدینی (رحمه الله علیه) زبان حیوانات را می فهمید. ایشان روزی به یزد دعوت شدند، صاحب خانه که یکی از متدینین یزد بود برای احترام خواست گوسفندی را پیش پای آقا ذبح کند، وقتی گوسفند را آوردند، آقا فرمود: گوسفند گفت: به اینها بگو که امروز مرا نکشند، بگذارند روز تاسوعا مرا بکشند، آیت الله العظمی بهاءالدینی فرمود: من به اینها گفتم که حیوان را نکشید، بگذارید روز تاسوعا، ولی اینها به ظاهر گفتند چشم، اما گوسفند را بردند پشت دیوار کشتند خیال کردند ما پشت دیوار را نمی  بینیم. مشابه همین داستان در چند شهر دیگر نیز اتفاق افتاده بود .

نه امام  اهل این حرفاست نه من
آیت الله بهاالدینی به مرحوم امام خمینی و مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی علاقه زیادی داشت. برادر آیت الله بهاالدینی یعنی مرحوم حاج آقا محمد بازرگان گفت: بعد از قیام مرحوم امام و آزادی کوتاه مدت آیت الله خمینی که علما به دیدن ایشان رفتند و آقای خمینی از عده ای علما بازدید فرمود، روزی به دیدن اخوی آیت الله بهاالدینی آمده قبل از ورود امام به برادرم گفتم چگونه پذیرائی کنیم . فرمود جعبه گزی در آن جاست بیاور، آوردم درب آن را باز کردم دیدم دو دانه گز بیشتر نیست، گفتم آقا جعبه خالی است فقط دو دانه گز دارد، گفت همین کافی است، او (امام خمینی) اگر بخواهد میل کند یک دانه خواهد خورد، نه او اهل این حرفاست نه من!

غروب آفتابِ
 آسمان عرفان و معنویت
رحلت این بزرگوار در روز جمعه 28/4/1376 برابر با 14 ربیع الاول 1418 هجری قمری واقع شد . به فرموده رهبرمعظّم انقلاب  مکان دفن پیکر مطهر آن بزرگ مرد عرصه عرفان و تهذیب در مسجد بالا سر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، کنار قبر مطهر مرحوم آیت الله العظمی  اراکی، بالای سر استادش، مرحوم آیت الله العظمی عبدالکریم حائری یزدی و دیگر مراجع معین شد.

بخشی از پیام رهبر انقلاب  درفقدان آن عالم بزرگ
« ... مجلس او همواره معراج روح مستعد فضلای جوانی بود که می  خواستند علم دین را با صفای عطرآگین عرفان دینی توأم سازند. معلم اخلاق و سالک الی الله بود و صحبت نورانی و کلام رازگشای او دل مستعد را در یاد خدا مستغرق می  کرد...
این عالم کهنسال و مراد و مقبول فضلا و علما، عمر بابرکت و پرفیض خود را در بهشتی از پارسایی و زندگی زاهدانه، در کنج محقر خانه ای که دهها سال شاهد غنای معنوی صاحبش بود، بسر آورد و بی اعتنایی به زخارف ناپایدار دنیوی را که سیره همه صاحبدلان برجسته حوزه های علمیه است درس ماندگار خود ساخت... »

نکاتی به یادگار از سخنان آیت الله العظمی بهاءالدینی
* توحید را باید از امام حسین (علیه السلام) فرا گرفت... مقام زائر قبر حسین(علیه السلام) از مقام زائر خانه خدا بالاتر است. شاید میلیاردها نفر برای زیارت خانه خدا بروند و در آنها یک حسین بن علی (علیه السلام) نباشد.
* ایشان در مورد رسیدن به حوائج می‌فرمود: ما تجربه زیادی به دست آورده‌ایم؛ که برای رهایی از مشکلات راه‌هایی است که بهترین آنها که خود ما حس کرده‌ایم و به کمک آنها به حاجت‌هایمان رسیده‌ایم چهار چیز است: نذر کردن گوسفند برای فقرا، خواندن حدیث کساء به طور پی در پی،
پرداخت صدقه و ختم صلوات.
* ایشان در مورد بلا از روایات این طور استفاده می‌کردند که چیزی که از میان همه امور برای رسیدن به پیامبران شتاب بیشتری دارد «بلا»ست و بلا اول سراغ دوستان خدا می‌رود. بشر اگر صابر باشد بلا سازنده‌ی اوست. رفاه، سازنده نیست. باید به «صبر» و «صلات» متوسل شد.
 
ارادت حضرت آیت الله العظمی بهاء الدّینی به مقام معظّم رهبری
یکی از نزدیکان حضرت آیت اللّه بهاءالدینی، نظر ایشان را درباره مقام معظم رهبری چنین بیان می  کنند: از شخصیت آیت اللّه العظمی خامنه ای مدظلّه العالی آن هم در زمانی که رئیس جمهور بودند، خیلی تجلیل می  کردند و می  فرمودند: «ایشان شخص بزرگواری است». هم چنین در جای دیگر فرمودند: «با اخلاص بسیار و سوز فراوانی که حاج آقا روح اللّه [حضرت امام]، داشت برای بنده روشن بود که ائمّه علیه السلام پشتیبان او خواهند بود... . از همان زمان رهبری را در آقای خامنه ای می  دیدم، چرا که ایشان ذخیره الهی بعد از امام بوده است». بعد از امام اگر بشود به کسی اعتماد کرد به این سید (آیه الله خامنه ای) است . . . ایشان از همه افراد به امام نزدیک تر است . . . کسی که ما به او امی دواریم آقای خامنه ای است... ، باید به او کمک کرد که تنها نباشد . این جملات بخش هایی از سخنان این اندیشمند ژرف اندیش و عالم گرانقدر است. عباراتی که از سال 1361 تا 1367 فرموده اند. گاهی که صحبت از قائم مقامی  برخی افراد بعد از امام می شد، ایشان لبخندی ملیح زده و با تامل اندیشمندانه ای می  فرمود: «ما این طور نمی  بینیم، چون خدا نمی  خواهد، هر چند بعضی تلاش می کنند. خیال می  کنند می  توانند برای شیعه از جانب خود رهبر و مرجع درست کنند .» صحبت از رهبری بعد از حضرت امام - قدس سره به می ان آمد فرمودند: «البته هیچ کس حاج آقا روح الله نمی  شود، ولی آقای خامنه ای از همه به امام نزدیک تر است . کسی که ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است . شما از ما قبول نمی کنید و تعجب می  کنید، ولی این دید ماست، نزد ما محرز است سید علی خامنه ای .» زمان می  گذشت و به مرور زمان سخنان گهربار و گلواژه های بینش آفرین این پیر روشن ضمیر، بیشتر و بهتر عملی می شد . تا این که رحلت حضرت امام - قدس سره و انتخاب حضرت آیه الله خامنه ای - مدظله العالی - پیش آمد . خدمت ایشان رسیدیم و به عنوان خبر جدیدی خدمتشان عرض کردیم . فرمودند:  « ما مدت ها پیش به این مطلب رسیده بودیم و باید به ایشان کمک کرد تا تنها نباشد .»

بوسیدن دست آیت الله العظمی خامنه ای توسّط آیت الله العظمی بهاء الدینی
بعد از فوت امام خمینی، رهبر انقلاب به دیدار آیت الله بها الدینی می  روند. بسیجی های همراه آیت الله العظمی  بها الدینی اصرار داشته اند که دست آقا را ببوسند و آقا هم نمی  گذاشتند. این عالم بزرگوار وقتی امتناع رهبر انقلاب را می  بیند می  فرماید: «اجازه بدهید تا من دستتان را ببوسم تا فردا که به محضر جده ام زهرا مشرف شدم .به ایشان عرض کنم، دست ولی خود را بوسیدم.»

https://shoma-weekly.ir/bxi6fq