اندیشه

دانشمند مبارز، مجاهد با اخلاص

شخصیت عجیب شهید مفتح به گونه ای بود که بعد علمی و تلاش ها و مجاهدت های اجتماعی او را از مبارزه غافل نمی نمود شاید کمتر شخصیت علمی در این سطح باشد که از دانشگاه تا مدرسه و از حوزه تا میدان نبرد و مبارزه همه و همه را بر خود فرض و وظیفه بداند
علیرضا رضایی- میگویند وقتی به قاتلش گفتند چرا این روحانی خوش فکر و انقلابی را کشتی؟ گفته بود: «شنیده بودیم این آقا آمریکایی است و براساس شنیدههای خود عمل کردیم و خودمان از نزدیک نمیرفتیم زندگیاش را بررسی کنیم! وقتی این وقایع را مرور میکنیم بهتر به سرّ کلام مولا امیرالمؤمنین(ع) پی میبریم که فرمودند: بر زبان مؤمن نورى است درخشان و در عملش یقین مشاهده میکنی و برزبان منافق شیطانى است که سخن مىگوید و در عملش شک!

ساعت نه صبح 27 آذرماه سال 58 منافقین که با افکار بسته و منحطّ خود تاب نیروهای انقلابی و پرتلاش را نداشتند به سراغ یکی دیگر از یاران روحالله رفتند و در آستانه دانشکده الهیات شهید دکتر مفتح را به شهادت رساندند. این روز به مناسبت فعالیتهای چشمگیر این شهید والامقام در راه وحدت حوزه و دانشگاه، روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شد. حضرت امام(ره) در پیامی فرمود: «امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهرهها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهرهها برداریم.»

اما دشمن در این شهید بزرگوار چه دیده بود که احساس خطر کرد و موجبات شهادت او را فراهم آورد؟ مفتح شاگرد علمی و اخلاقی مکتب امام بود. او فقه و اصول و عرفان را نزد امام آموخت و در عین حال رابطه آن دو بیش از استاد و شاگردی بود. او مجتهد مسلمی بود که از محضر اساتیدی چون آیتالله بروجردی، علامه طباطبایی، آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نجفی و... بهره برده بود. در کنار همه اینها تحصیلات دانشگاهی را رها نکرد. در کنار شهید مطهری به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت و با وجود آنکه در دانشگاه و حوزه به عنوان مدرسی نامدار شهرت یافت و حوزه درسی او در زمینه کلام، حکمت و منطق از رونق خاصی برخوردار بود و محضرش از با برکتترین محافل علمی برای فضلا به شمار میآمد، به تدریس در دبیرستانهای قم در رشته کلام و اعتقادات اسلامی پرداخت. او حتی موفق شد بین اقشار روحانی، دانشگاهی و دبیرستانی پیوندی پاک و انس و الفت برقرار سازد.

یکی از کارهایارزندهاش تأسیس کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان با همکاری شهید دکتر بهشتی و آیتالله خامنهای به منظور تقویت پیوند دانش آموزان و فرهنگیان و نیز اتحاد دانشجویان و روحانیان بود. این کانون را شاید بتوان اولین محل اجتماع گروههای مختلف مردم و محل اتحاد آنها به حساب آورد.محور وحدت این اقشار نیز اسلام و بینش تشیع بود.

این تلاشهای روشنگرانه که با محوریت وحدت گروههای مختلف مردم صورت میگرفت، آنقدر ادامه یافت تا بالاخره رژیم منحوس پهلوی از ناحیه این عالم فرهیخته احساس خطر جدی کرد. برای رژیم سخت بود که تحمل کند روحانیت در بین دانشجویان و حتی دانش آموزان به چنین جایگاهی برسد. البته ابتدا با تبعید شروع کردند.

او باور داشت که دانشگاه مستعد پذیرش توطئههای دشمنان است و از طرفی حوزهها نیز در برابر این نقشهها مصون نیستند. لذا به این نتیجه رسید که تنها راه مصونیت محیطهای علمی کشور از انحراف وحدت بین حوزه و دانشگاه است. او با دست پر به دانشگاه آمد، با پشتوانه علم و ایمان و همین عامل موجب جذب دانشجویان شد. همه این تلاشها در دورانی صورت گرفت که غرب، ساز جدایی دین و سیاست را کوک میکرد و خودفروختههای داخلی نیز همنوا با غرب شده بودند.

در کنار فعالیتهای عملیاتی و اجرایی از تلاش در عرصه مکتوب و نگارش کتاب و مقالات غافل نشد. در سلسله مقالاتی تحت عنوان «نقش دانشمندان در پیشرفت اسلام» تلاش کرد تا مردم را به هویت اصیل فرهنگی و علمی خویش توجه دهد. آیات و اصول اعتقادی قرآن، حکمت الهی و نهجالبلاغه، روش اندیشه، آیات اصول اعتقادی قرآن، نقش دانشمندان اسلام در پیشرفت علوم، ویژگیهای زعامت و رهبری و مکتب اخلاقی امام صادق(ع) از جمله کتب این دانشمند شهید است.

او مخالف جدی خرافات بود. هم در سخنرانیها و هم در مکتوباتش با امور بیاساس و موهومی که جهل اجتماع را تشدید میکرد به مقابله و روشنگری میپرداخت. او میدانست که دشمن و رژیم از همین نقطه ضعف جامعه یعنی جهل عامه مردم نهایت بهره و سوء استفاده را میبرد لذا میگفت:

«پارهای از خرافات و افکار بیاساس چون پردهای، چهره نورانی حقایق اسلام را میپوشاند و حربه برندهای به دست دشمنان و غارتگران سرمایههای مادی و معنوی مسلمین میدهد.»شخصیت عجیب شهید مفتح به گونهای بود که بُعد علمی و تلاشها و مجاهدتهای اجتماعی او را از مبارزه غافل نمینمود. شاید کمتر شخصیت علمی در این سطح باشد که از دانشگاه تا مدرسه و از حوزه تا میدان نبرد و مبارزه همه و همه را بر خود فرض و وظیفه بداند. حتی به همراه امام موسی صدر به یاری مردم مظلوم فلسطین هم شتافت. آنجا هم بیکار ننشست و به کمک امام موسی صدر و دکتر چمران یک مجتمع اسلامی فرهنگی، از دبستان تا دانشگاه، در مناطق شیعه نشین جنوبی لبنان بنیان نهاد.در برابر اقدامات ضد اسلامی رژیم هرگز سکوت و مسامحه را پیشی نگرفت و یکی از یاران اصلی موتلفه اسلامی در مبارزه بود در رویارویی با تغییر مبداً تاریخ رسمی کشور به جوش و خروش در آمد و گفت: «چگونه ایرانی باید تاریخ پرافتخار هجرت رسول الله(ص) یعنی تاریخ اسلام، افتخار انسانها، نجاتدهنده ایران - این تاریخ با عظمت اسلام - را کنار بگذارد؟ یا رسولالله(ص) ما از روی تو شرمنده ایم.» با مشاهده رواج فرهنگ اساطیری و افسانهای و ملی گرایی افراطی ایستادگی نمود. هنگام جشن 2500 ساله در شیراز هم زبان به اعتراض گشود. به دلیل افشاگری هایش علیه طاغوت، بارها با آزارهای شدید مواجه شد و در نهایت منافقین تنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب توانستند وجود پر منفعت او را تحمل نمایند و او را به شهادت رساندند.

https://shoma-weekly.ir/UauSEj