اندیشه

حیطه اختیارات فقیه در ولایت مطلقه

امام راحل در کتاب البیع می‌نویسد: «از آنچه گذشت [دلیل‌های عقلی و نقلی] به این نتیجه می‌رسیم: از سوی معصومان‌(ع) برای فقیهان ولایت ثابت است، در هر آنچه که برای خود آنان ولایت ثابت بوده است، از آن جهت که آنان سلطان بر امت بوده‌اند.

حجتالاسلام سید محمود مرتضوی هشترودی- در تاریخ اول بهمن سال 1349 شمسی امام خمینی(ره) نظریهای را ارائه نمود که هرچند تازگی نداشت و از سوی فقهای متقدم نیز بیان شده بود؛ ولی هیچگاه در دوران غیبت امام زمان(عج) به مرحله اجرا نرسیده بود. اگر بگوییم ولایت فقیه مهمترین و با ارزشترین میراث امام خمینی(ره) برای جامعه ما بوده است، سخنی به گزاف نگفتهایم. امام راحل با اتکا به نظریه ولایت فقیه و پشتیبانی مردم بود که موفق به سرنگونی نظام 2500 ساله شاهنشاهی شد. امروز این نظریه دیگر تنها یک تئوری نیست؛ بلکه جوهره و محور نظام و قانون اساسی جمهوری اسلامی است.

اگر در ابتدای انقلاب برخی به اهمیت این امر پی نبرده بودند؛ اما امروز دوست و دشمن معترفاند که آنچه موجب شده ملت ما متحد بماند و در برابر مستکبران و زورگویان جهان سر تسلیم فرود نیاورد، ولایت فقیه است. هرچند در سالهای پایانی عمر حضرت امام گروهی این نظریه را برگشت امام از دیدگاه پیشین خود در باب ولایت فقیه پنداشتند و آن را تئوری جدیدی بهشمار آوردند. مخالفان، تلاشهای گستردهای کردند، ابتدا اصل را زیر سؤال بردند، سپس به پسوند مطلقه اشکال کردند و خلاصه به هر دری زدند تا ولایت فقیه پا نگیرد. تلاش کردند حکومت مبتنی بر ولایت فقیه را دیکتاتوری و استبدادی جلوه دهند، تا به پندار خود، از این راه مردم را برانگیزانند و آنان را رودرروی ولایت فقیه قرار دهند.

در این مجال اندک به اختصار به تبیین نظریه ولایت فقیه امام راحل میپردازیم.

آیا ولایت مطلقه همان حکومت مطلقه است؟

مفهوم لغوی مطلقه آزاد، رها از قید و بند، خودکامه و از این قبیل است. گروهی نیز با تکیه به این مفاهیم ولایت مطلقه را معادل حکومت مطلقه و مستبدانه برشمردند. چنین پنداشتند یا بهتر بگوییم خواستند چنین جا بیندازند که ولایت مطلقه فقیه، یعنی حکومتی که هیچ حدّ و مرزی ندارد و ولی فقیه هرگونه که بخواهد میتواند حکم براند و حتّی میتواند قانون یا شریعت اسلامی را تغییر دهد. البته شکی نسیت که هدف فقیهان از ولایت مطلقه فقیه چنین چیزی نیست؛ بلکه ولایت مطلقه فقیه قرائتی از قلمرو ولایت فقیه است که از دیرباز در میان فقهای شیعه مطرح بوده است.

در خصوص ولایت فقیه دو دیدگاه اساسی وجود دارد:

1- بر اساس این دیگاه قلمرو حکومت ولی فقیه همچون قلمرو حکومت ائمه است. این گروه بر این باورند که
ولی
فقیه در تدبیر و اداره کشور در همه امور حق دخالت و تصمیمگیری دارد. (پسوند مطلقه نیز از همین جا گرفته شده است)

2- گروه دیگر معتقدند اختیار ولی فقیه در اداره حکومت زیاد نیست. برای مثال مالهایی که مالکان آن ناشناختهاند، کودکان بیسرپرست و اموری از این قبیل تحت اختیار او است و فقیه نمیتواند حوزه اختیار خویش را بگستراند. البته در بین این دو نظریه، نظریاتی دیگری هستند که اختیارات فقیه را نه در حد گروه اول و نه به محدودیت گروه دوم میدانند.

تعداد زیادی از فقهای شیعه به دیدگاه نخست اعتقاد دارند؛ هرچند تحت عناوین مختلفی آن را بیان کردهاند از جمله: نیابت عامه فقیه، ولایت عامه فقیه، ولایت مطلقه فقیه، ولایت کلیه الهیه یا مبسوط الیدبودن فقیه. امام خمینی(ره) عنوان ولایت مطلقه فقیه را برگزیدند.

اما باید دید مقصود امام از واژه مطلقه چیست؟ امام مطلق را در برابر مقید بهکار بردهاند. حالا این تقید میتواند به امور حسبیه باشد یا در داوری و قضاوت و اجرای احکام الهی. با این توضیح میتوان ولایت فقیه را اینچنین تفسیر و معنا نمود که فقیه حاکم در این جایگاه در اداره همه امور کشور حق دخالت و تصمیمگیری دارد. برای نمونه صدور فرمان جنگ و صلح، اخذ مالیات و مصرف آن، اجرای حدود، ارتباط با سایر کشورها و عقد قراردادهای سیاسی و نظامی و اقتصادی و... . پس مشخص میشود که امام، نظریه جدیدی ارائه نداده؛ بلکه به تبیین بیشتر و واضحتر نظریات و توجه به نیاز زمان و اجرایینمودن آن اقدام کرد.

امام راحل در کتاب البیع مینویسد:

«از آنچه گذشت [دلیلهای عقلی و نقلی] به این نتیجه میرسیم: از سوی معصومان(ع) برای فقیهان ولایت ثابت است، در هر آنچه که برای خود آنان ولایت ثابت بوده است، از آن جهت که آنان سلطان بر امت بودهاند. اگر موردی را بخواهیم از این قاعده کلی خارج کنیم، نیاز به دلیلی داریم که بر ویژگی آن به امام معصوم(ع) دلالت کند. اگر در اخبار آمده: فلان کار با امام است یا امام به فلان کار دستور میدهد و مانند اینها، بسان این اختیارها برای فقهای عادل نیز به دلیلهای پیشین ثابت میشود.»

امام حتی دست رد بر سینه آنانی میزند که معتقدند اختیارات رسول اکرم(ص) بیشتر از امیرالمومنین(ع) و اختیارات آن حضرت بیش از فقیه جامع شرایط است:

«البته فضایل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است؛ لکن زیادی فضائل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه صلوات اللّه علیهم، در تدارک سپاه و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است.» (ولایت فقیه، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)

البته همانگونه که بیان شد این نظریه مختص حضرت امام نبوده و شیخ مفید نخستین تلاشها را برای اثبات این موضوع برداشت که در دوران غیبت از اهمیت فراوانی هم برخوردار بود. او در کتاب المقنعه به این مبحث میپردازد. پس از او نیز فقهای بسیاری به تشریح این نظریه پرداختند. از جمله این فقها میتوان از مرحوم محقق کرکی (م: 940)، محقق اردبیلی (م:993)، شهید ثانی زینالدین بن علی العاملی (م:996)، صاحب جواهر (م:1226)، جواد بنِ محمد حسینی عاملی (م: 1226)، مرحوم علامه نراقی (م: 1245)، میرفتاح حسینی مرغهای (م: 1250) ، حاج آقا رضا همدانی و سید محمد بحرالعلوم نام برد.

برای نمونه در اینجا به کلام محقق کرکی اشاره میکنیم که مینویسد:«فقهای شیعه، اتفاق دارند که فقیه عادل امامی دارای همه شرایط فتوا که از آن به مجتهد در احکام شرعی تعبیر میشود، نایب از امامان معصوم(ع) است در همه اموری که نیابت در آن دخالت دارد…»

همچنین محقق اردبیلی مینویسد:

«از اینکه امام(ع) فقیه را با جمله: (فلیرضوا به حکماً) حاکم قرار داده است، استفاده میشود که فقیه در همه امور، به جای امام معصوم مینشیند. جمله: (علینا ردّ) نیز اشاره به همین مطلب دارد؛ زیرا رد بر فقیه را رد بر امامان معصوم(ع) دانسته است.»

هرچند در این مجال اندک فرصت بررسی کلام همه فقها و حتی خود حضرت امام(ره) نبود؛ لکن اجمالاً دانستیم که بسیاری از بزرگان و اجلّاء فقها اصل ولایت فقیه را مسلّم دانسته و پس از شرح و بررسی دلیلهای حدود اختیارهای ولی فقیه، به این نتیجه رسیدهاند که فقیه در دوره غیبت، نیابت عامه، ولایت عامه و ولایت مطلقه دارد.

https://shoma-weekly.ir/vAcasB