این عالم جلیل همین ابنبابویه ای است که در جنوب تهران درراه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) مدفون است. در زمان فتحعلی شاه قاجار که باران شدت پیدا میکند در قبر ایشان شکافی پدیدار میشود و افرادی که برای تعمیر میروند میبینند یک سردابی است و یک آدم خوابیده است و بدن او به تمام معنی سالم است.
خبر را به گوش فتحعلی شاه میرسانند و او با جماعتی از علما حرکت میکند. فتحعلی شاه خودش وارد قبر نمیشود، یکی پس از دیگری علما و اعیان داخل میشوند و خبرمیآورند و اخبار همه بهاتفاق این بود که یک آقایی خوابیده است، کفنش ریخته، فقط درروی عورت او به شکل ساتری عنکبوت تار تنیده است.
این واقعه در سنه 1238 هجری قمری اتفاق افتاده است. فتحعلی شاه دستور میدهد آن سوراخ را بگیرند و این قبه و بارگاه فعلی را بر مزار او بنا میکند. از زمان شیخ صدوق تا زمان کشف این واقعه 857 سال میگذرد. برای این قضیه جز ارتباط عالم برزخ با بدن مقبور در زمین، چه محمل دیگری میتوان یافت؟
آقای دکتری در کتابش مینویسد: اینکه میگویند بدن صدوقتر و تازه است، برای آن است که ریاضت میکشید؛ افرادی هم که چربی نخورند و گوشت نخورند بدنهای آنها خشک میشود و اگر در محفظهای قرار دهند که با هوا و رطوبت تماس نداشته باشد ممکن است که چند صباحی بدن بماند.
آقاجان بیا ایمان بیاور به خدا و عالم غیب! صدوق اهل گوشت و چربی خوردن هم بود، ریاضت هم نمیکشید و چاق هم بود، قریب هزار سال است که مرده، بدنتر و تازه است، زیرزمین مرطوب هم هست. «الذین یؤمنون بالغیب»؛ «آنان که به غیب ایمان میآورند» (بقره/3). عجیب مرض مهلکی است غربزدگی بلکه غرب پرستی، این آقایان غربزده تمام اصول عالم غیب را میخواهند با فرمول توجیه کنند و در چهارچوب علوم تجربی زندانی نمایند، زهی جهالت.
(مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 194-198)