اندیشه

حضرت خدیجه‌(س) الگویی کامل برای سرمایه‌داران

حضرت خدیجه درست در بزنگاه بهترین تصمیم را گرفت و آنجایی که تحریم و محاصره اقتصادی و اجتماعی در شعب ابی طالب بر مسلمانان تحمیل شده بود همه ی دارای اش را صرف شعب نشینان نمود. او ثابت کرد که قدرت اقتصادی و ثروت نیز می تواند همراه با تعهدبه اسلام باشد
حجت الاسلام علی تبریزی- شارع مقدس اسلام در هر زمینهای اگر سخنی به میان آورده برجستهترین الگوهای عملی را نیز برای آن معرفی کرده است. خداوند متعال با این الگوها سبک درست زندگی را بهصورت عملی به ما میآموزد و این ما هستیم که باید با توجه به شرایط خود، زندگیمان را به این الگوها نزدیک سازیم. امالمومنین حضرت خدیجه(س)، همسر پیامبر(ص) همزمان که نمونه یک زن از خود گذشته و با ایمان و با صلابت برای زنان عالم است همچنین برای آنهایی که ثروت و سرمایهای نیز در اختیار دارند، الگویی کامل و جامع است.

او که تکیهگاه فقرا و نیازمندان و بخشندگیاش زبانزد قریش، در حالی که ثروتمندان بسیاری خواستگارش بودند به همسری فردی درآمد که ثروتی نداشت؛ ولی به امانت و راستی شهره بود. رسول مکرم اسلام(ص) ضمن اشاره به این ویژگی میفرماید: «او روزی به من ایمان آورد که دیگران مرا تکذیب کردند و روزی ثروت خود را به پای من ریخت که دیگران ثروتشان را از من دریغ کردند.» حضرت خدیجه(س) درست در بزنگاهها بهترین تصمیم را گرفت و آنجایی که تحریم و محاصره اقتصادی و اجتماعی در شعب ابیطالب بر مسلمانان تحمیل شده بود، همه داراییاش را صرف شعبنشینان نمود. او ثابت کرد که قدرت اقتصادی و ثروت نیز میتواند همراه با تعهد به اسلام و اخلاق باشد و عاملی که صاحبش را به سوی کمال یاری رساند.

نگاه قرآن به سرمایه و سرمایهداری

در همین رابطه مناسب است به موضوع سرمایه و سرمایهداری و اسلام نگاهی قرآنی داشته باشیم. زیرا برخی به غلط سرمایهداری را علت و عامل طغیان و سرکشی میدانند. البته جالب است که این عده به قرآن هم استناد میکنند آنجا که میفرماید: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏» (سوره علق، آیه 6) میگویند حرف ما حرف قرآن است. قرآن هم میفرماید اگر انسان مستغنی و سرمایهدار شود، دچار انحراف و طغیان و سرکشی میشود. لذا استدلال میکنند که باید جلوی سرمایهداری گرفته شود تا ریشه طغیان و طاغوت از بین برود.

اما یک اشتباه بزرگ در این بین صورت گرفته است؛ زیرا سخن قرآن را کامل بیان نکردهاند. قرآن میفرماید: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏، أن رَآهُ استَغنَی» (علق، 6 و 7) اگر فرموده بود «إن إستغنی» حرف این گروه درست از آب در میآمد؛ چون معنیاش این میشد که انسان اگر صاحب سرمایه و بینیاز شود، طغیان میکند. پس اگر آیه بهصورت شرطی بیان شده بود این حرف درست بود که اگر انسان پولدار شود، یاغی میشود یا به تعبیر دیگر سرمایهداری مساوی است با طغیان و انحراف؛ لذا باید جلویش را گرفت. لکن قرآن با ظرافت خاصی فرموده است: «أن رَآهُ استَغنَی» یعنی اگر خود را مستغنی ببیند به طغیان کشیده میشود. خیلی تفاوت است بین این دو بیان که یکی میگوید: «اگر بی نیاز شد طغیان میکند» و دیگری میگوید: «اگر خود را بینیاز ببیند طغیان میکند.» مثال سادهاش این است که رئیس بانکی مقادیر زیادی پول و سرمایه زیر دستش است؛ ولی او خود را صاحب پولها نمیداند لذا به طغیان کشیده نمیشود. انسانها هم تا زمانی که خود را بی نیاز و مستغنی نبینند، دچار فساد نخواهند شد. آن عدهای که آیه را اشتباه فهمیدهاند ایراد را از سرمایه میدانند؛ ولی مطابق فرمایش آیه ایراد از سرمایه نیست بلکه از نوع نگرش صاحب سرمایه به سرمایه است. انسان مومن خود را خزانهدار اموال الهی میداند نه صاحب آنها.

تفاوت دو ثروتمند مورد اشاره قرآن

نمونه و الگو هم در این رابطه فراوان است. حضرت سلیمان(ع) صاحب ثروت عظیمی بود؛ ولی به انحراف نرفت؛ ولی قارون با ثروتش جهنمی شد. تفاوت این دو در میزان سرمایهشان نبود، در نوع نگرش به سرمایه بود. حضرت سلیمان(ع) و قارون دو ثروتمندی هستند که در قرآن به آنها اشاره شده است. قارون نگاهش با استغنا همراه بود. میگفت اینها مال خودم است: «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی» (قصص/78) با علم خودم بهدست آوردم. در طرف مقابل سلیمان نبی با آن همه قدرت و مال و ثروت میگفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» (نمل/40) من صاحب این اموال نیستم؛ بلکه از فضل پروردگارم است. همه تفاوت بین این دو در این دو کلمه است که قارون گفت «عِنْدی» و سلیمان گفت «رَبِّی».

قرآن کریم یکی از گروههای معاند و مخالفین سرسخت انبیای الهی را مترفین ذکر کرده است. مترفین چه کسانی هستند؟ معنای سادهاش ثروتمندان خوشگذران است. در قرآن میفرماید: «وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَهٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها» (قصص/58) یعنی چه بسیار از قریههایی را هلاک کردیم، برای چه؟ علت را در آیه چنین بیان فرموده که «بَطِرَتْ مَعیشَتَها» چون سرمست و مغرور از زندگی شده بودند، همه همّ و غمشان خوشگذرانی بود. پس مطابق این آیه ثروت، عامل هلاک این گروهها شد. در تایید این آیه امیرمومنان علی(ع) هم مایه همه شهوات و انحرافات را مال و ثروت میداند. «الْمَالُ مَادَّهُ الشَّهَوَاتِ» (نهج‏البلاغه، حکمت 58) در جنگ احد هم علت شکست این بود که عدهای به طمع غنیمت و مال جایگاه خود را رها کردند و موجب شهادت افرادی همچون حمزه سیدالشهدا(ع) و مجروحشدن وجود نازنین رسول اکرم(ص) شدند. در نقطه مقابل حضرت میفرمایند: فقر هم موجب انحراف است: «الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ» (نهج‏البلاغه، حکمت 163) یعنی بی پولی مرگ بزرگ است. پس هم ثروت عامل فساد است هم بی پولی! آری نگرش انسان اگر مطابق فرمایش قرآن شد هم ثروت کمک انسان دیندار است، هم فقر و نگرش درست نباشد هم ثروت به فساد میکشاند هم فقر.

سرمایه فرعون موجب گمراهی و ثروت حضرت خدیجه(س) موجب هدایت

لذا از آیات 6 و 7 سوره علق و سایر آیات قرآن اینطور نتیجه گرفته میشود که سرمایهداری عامل فساد نیست. بارها در قرآن کریم این تعبیر آمده که: «رزقکم الله» یعنی شما صاحب مال نیستید و خدا از مال خویش به امانت در اختیار شما گذارده است. سرمایه مانند چاقوست! هیچکس نمیگوید چاقو آدمکش است؛ بلکه باید ببینیم چاقو به دست کیست؟ سرمایه هم اگر به دست اهلش باشد نهتنها عامل فساد و انحراف نیست، بلکه باعث میشود رسول مکرم اسلام(ص) از شما و سرمایهتان در راه دین بهره ببرد. لذا حضرت موسی(ع) به خداوند عرضه داشت: «إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْن» (یونس/88) خدایا خودت به این فرعون یاغی سرمایه و ثروت دادی! سرمایه و پول وقتی دست فرعون افتاد باعث گمراهی است اما همین سرمایه و پول اگر دست حضرت خدیجه(س) باشد، باعث هدایت است.

https://shoma-weekly.ir/dQYm5q