اندیشه

حرکت بی‌نظیر امام رضا (ع) در تاریخ مبارزات سیاسی ائمه

ابن عرفه از حضرت پرسید: فرزند رسول خدا با چه انگیزه ای وارد ماجرای ولایت عهدی شده ای؟ امام در پاسخ فرمود: با همان انگیزه ای که جدم علی (ع) واردار به حضور در شورا شد. این پاسخ جالب نشان میدهد که تفکر واحدی در بین ائمه از ابتدا تا دورات حضرت حجت(عج) حاکم است
میثم سیاح- باید اعتراف کنیم که زندگی ائمه به درستی شناخته نشده و ارج و منزلت جهاد مرارت بار آنان حتی بر شیعیانشان نیز پوشیده مانده است. علیرغم هزاران کتاب کوچک و بزرگ و قدیم و جدید درباره زندگی  ائمه(ع) امروز هم چنان غباری از ابهام و اجمال، بخش عظیمی از زندگی این بزرگواران را فراگرفته و حیات سیاسی برجستهترین چهرههای خاندان نبوت که دو قرن و نیم از حساسترین دورانهای تاریخ اسلام را در بر میگیرد، با غرض ورزی یا بیاعتنایی و با کج فهمی بسیاری از پژوهندگان و نویسندگان روبه رو شده است؛ این است که ما از یک تاریخچه مدوّن درباره زندگی پر حادثه و پر ماجرای آن پیشوایان، تهی دستیم. زندگی امام هشتم (ع) که قریب بیست سال از این دوره تعیین کننده و مهم را فراگرفته از جمله برجستهترین بخشهای آن است که بجاست درباره آن تأمل و تحقیق لازم به کار رود.

مهمترین چیزی که در زندگی ائمه (ع) به طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته عنصر مبارزه حاد سیاسی است. مبارزات اهل بیت از اوایل نیمه دوم قرن اول هجری آغاز شد.‌‌ همان زمانی که خلیفه اسلامی دیگر تبدیل به سلطان جائر شده بود. البته در هر دوره به تناسب اوضاع و احوال و شرایط روزگار، شکل مبارزات تغییر میکرد ولی هدف یکی بود و آن تشکیل نظامی اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه امامت بود. صد و چهل سال از عاشورا تا ولایتعهدی امام رضا (ع) فاصله بود. در تمام این مدت ائمه از امام سجاد تا امام کاظم (علیهم السلام) زمینه سازی برای هدف نهایی تشکیل حکومت علوی انجام شد.

امام رضا (ع) در سختترین شرایط

با وجود دشمنی فراوان که با نیت از بین بردن جریان امامت و حتی اسلام ناب تلاش میکرد، ائمه در میان طوفان سخت این حوادث هوشمندانه و شجاعانه، تشیع را حفظ کردند و دشمنان ولو با شهادت ائمه نتوانستند خدشهای به اصل جریان تشیع و امامت وارد سازند. امام رضا (ع) در سختترین شرایط سکان امامت این جریان خطیر را بر عهده گرفت. زمانی که به گفته یاران امام از شمشیر هارون خون میچکید! در چنین شرایطی امام رضا (ع) باید چگونه عمل میکرد تا هم به جریان امامت و هم به شیعیان آسیبی نرسد و در عین حال خط مبارزاتی اهل بیت حفظ شود؟ این سؤالی است که حتی تاریخ هم نتوانسته پاسخ دقیقی برای آن بیابد. یعنی ترسیم روشنی از دوران ده ساله امامت امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنج ساله جنگهای داخلی میان خراسان و بغداد به ما ارائه نشده ولی هرچه بوده نتیجه مشخص است؛ در این دوران سخت نیز‌‌ همان جریان ۱۴۰ سال قبل،‌‌ همان جهت گیری عاشورایی استمرار پیدا کرده است.

فعالیتهای فرهنگی و سازندگی امام رضا (ع)

امام علاوه بر مبارزه با حکومت با شرایط ویژه، به فعالیت فرهنگی وسیع در میان شیعیان نیز پرداختند. دوران امام رضا (ع) از لحاظ پراکندگی آراء و چندگانگی در تفکر، حتی در بین شیعیان نیز متمایز از سایر دورانها بود. لذا مشاهده میکنیم که اوج انحراف و تفرقه در بین شیعیان در همین دوران است. جریانهایی مانند غلات، مفوّضه، واقفیه، اسماعیلیه، زیدیه و مدعیان امامت وجود داشتند. حضرت در برخورد با هر یک از این گروهها، ضمن تبیین امامت خود سعی میکرد آنان را به حق رهنمون سازد. حضرت در مدینه بود و با مسافرتهایی که به کوفه و بصره و شهرهای عراق داشت با شیعیان این مناطق از نزدیک تماس داشت و حقایق را مستقیم به گوش آنان میرساند. در کنار این فعالیتها حضرت به مناظره و دعوت بزرگان سایر ادیان به دین اسلام نیز میپرداختند.

نگاه امام به حکومت و زعامت

برای پی بردن به فلسفه سیاسی و نوع نگاه حضرت به حکومت باید به روایت زیر توجه دقیق نمود. از امام سؤال پرسیدند: «وَ لِمَ جعل اولی الامر و امر بطاعتهم؟» یعنی به چه دلیلی حکومت و حاکمیت لازم است و چرا باید اوامر آن اطاعت بشود؟ به تعبیر ساده چه لزومی به اطاعت از ولی امر است؟ حضرت فرمودند: «اینکه چون مردم بر طریقه مشخص و معینی نگه داشته شده و دستور یافتهاند از این طریقه تجاوز ننمایند و از حدود و قوانین مقرر در نگذرند، زیرا با این تجاوز و تخطی دچار فساد خواهند شد، این امر به تحقق نمیپیوندد و مردم بر طریقه معین نمیروند و نمیمانند و قوانین الهی را برپا نمیدارند، مگر در صورتی که فرد قدرتمند و توانا و امین و حافظی بر ایشان گماشته شود که عهده دار این امرباشد و نگذارد پا از دایره حقشان بیرون نهند و به حقوق دیگران تعدی کنند. در نقل دیگری امام تصریح دارند به اینکه «أَنَّا لَا نَجِدُ فِرْقَهً مِنَ الْفِرَقِ وَ لَا مِلَّهً مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَیِّمٍ وَ رَئِیسٍ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فِی أَمْرِ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا.» (بحار الانوار ج۲۳ ص ۳۲) یعنی ما هیچ یک از ملتهای جهان را نمیبینیم که جز به وجود یک برپا دارنده نظم و قانون و زمامدار و حاکم توانسته باشد باقی و پایدار بماند و به حیات خود ادامه دهد، زیرا برای ساماندهی امور معنوی و مادی خود ناگزیر از داشتن حکومت و زمامدار است.

پاسخی که فلسفه ولایتعهدی را مشخص میکند

شاید بتوان گفت که مأمون در ارزیابی خطر شیعیان برای دستگاه خود واقعبینانه فکر میکرد. فاصله پانزده ساله جنگهای داخلی، جریان تشیع را از آمادگی بیشتری برای برافراشتن پرچم حکومت علوی برخوردار ساخته بود. مأمون هم این خطر را زیرکانه حدس زد و در صدد مقابله با آن برآمد و دنبال همین ارزیابی و تشخیص بود که ماجرای دعوت امام هشتم از مدینه به خراسان و پیشنهاد الزامی ولیعهدی به آن حضرت پیش آمد و این حادثه که در همه دوران امامت کم نظیر و یا در نوع خود بینظیر بود تحقق یافت. از حضرت روایت زیبایی نقل شده که نشان دهنده نوع نگاه و فلسفه قضیه ولایتعهدی است. این حدیث در کتب عیون اخبار الرضا و بحار الانوار نقل شده که کسی به نام ابن عرفه از حضرت پرسید: ای فرزند رسول خدا، با چه انگیزهای وارد ماجرای ولایتعهدی شدی؟ امام در پاسخ فرمود: «با‌‌ همان انگیزهای که جدّم علی (ع) وادار به حضور در شورا شد.» این پاسخ جالب نشان میدهد که تفکر واحدی در بین ائمه از ابتدا تا دوران حضرت حجت (عج) حاکم است. همین یک جمله عمیق بیانگر دقیقترین جهت گیری در خصوص قضیه ولایتعهدی است و جای هیچ شبههای باقی نمیگذارد.

مامون بازنده بزرگ نبرد سیاسی با امام

در خصوص اینکه اهداف مامون از ولایتعهدی امام چه بود سخن بسیار است. همین طور درباره فلسفه رفتار امام در این زمینه که در این مجال نمیگنجد. خلاصه وار اینکه:

* حضرت فضای مدینه را آکنده از کراهت نمود طوری که هر کس در پیرامون امام بود یقین کرد که مأمون با نیت سوء، حضرت را از وطن خود دور میکند.

* امام از پذیرش ولایتعهدی امتناع نمودند و همه این موضوع را فهمیدند.

* حضرت شرط کردند در هیچ یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد.

* امام با قبول ولایتعهدی، دست به حرکتی میزند که در تاریخ ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بینظیر بوده است و آن رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان ها است.

* بر خلاف خواست مامون، امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط مردم قرار میداد.

* نه تنها سر جنبانان تشیع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند، بلکه قراین حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دلگرمی آنان شد و معروفترین و شیواترین قصیده دعبل را که ادعانامه نهضت نبوی بر ضد دستگاههای خلافت اموی و عباسی است را حتی راهزنان میان راه با خود زمزمه میکردند!

و نتیجه سیاستهای صحیح امام چه بود؟ اینکه یکسال پس از اعلام ولایتعهدی همه چیز به نفع امام و شیعیان شد. حالا دیگر حتی گروهی که بغض امام را همواره در دل پرورانده بودند، به عنوان یک چهره در خور تعظیم و تجلیل و یک انسان شایسته خلافت که از خلیفه به سال و علم و تقوا و خویشی با پیغمبر، بزرگتر و شایستهتر است شناختهاند. در مدینه و مکه و دیگر اقطار مهم اسلامی نه فقط نام علی بن موسی (ع) به تهمت حرص به دنیا و عشق به مقام و منصب از رونق نیفتاده، بلکه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزوده شده و زبان ستایشگر پس از دهها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده است. به واقع بازنده اصلی این نبرد سیاسی کسی نبود جز مامون.

( با نگاهی به پیام رهبر معظم انقلاب در نخستین کنگره جهانی امام رضا (ع) در سال ۱۳۶۳)
https://shoma-weekly.ir/qqdWTE