چندی قبل که ویچها برای حضور در فوتبال ایران با یکدیگر کورس بسته بودند. حالا سپاهان با در اختیار داشتن «زلاتکو کرانچار» تنها تیمی است که همچنان به ویچها روی خوش نشان داده است چراکه فصل گذشته با تفکرات همین مربی نامدار بود که قهرمانی لیگ برتر را کسب کرد.

دانیال فدایی - یک ضربالمثل شیرین فارسی میگوید: مرغ همسایه همیشه غاز است. این ضربالمثل بارها همانند پندی بزرگ این مساله را به ما گوشزد میکند و باز روز از نو و روزی از نو! اگر بخواهیم نحوه ورود مکاتب فوتبالی را به ایران طی 10 سال گذشته بررسی کنیم با چند کشور بیشترین ارتباطات را داشتهایم و به عنوان تاثیرگذار میرسیم. اول: بلوک شرق اروپا، دوم کشور پرتغال.
چندی قبل که ویچها برای حضور در فوتبال ایران با یکدیگر کورس بسته بودند. حالا سپاهان با در اختیار داشتن «زلاتکو کرانچار» تنها تیمی است که همچنان به ویچها روی خوش نشان داده است چراکه فصل گذشته با تفکرات همین مربی نامدار بود که قهرمانی لیگ برتر را کسب کرد. اوایل دهه هفتاد بود. پرسپولیس سراغ ولادیسلاوبگوویچ رفت که این مربی خیلی زود قربانی شد تا «استانکو پابلوکوویچ» به عنوان دومین کروات روی نیمکت قرمزها بنشیند. کارنامه موفق استانکو باعث شد موجی از مربیان کروات و صرب راهی ایران شوند و بازار دلالها رونق خاصی بگیرد. ایویچ، پلکومیاچ، مت کوویچ، بلاژویچ، برانکو ایوانکوویچ، فخرالدین داود بگوویچ، میلان زیوانوویچ، زوران جورجوویچ، میودراگ یشیج، زلاتکو کرانچار و... مربیانی بودند که در تیمهای مختلف کشورمان مربیگری کردهاند. بعد از جام جهانی 2006 و نتیجه نگرفتن تیم ملی فوتبال بود که از شدت حضور ویچها در فوتبال ایران کاسته شد و هر چه گذشت رغبت باشگاهها به این مربیان کمتر شد.
شش سال پیش بود که باشگاه فولاد خوزستان با آوردن آگوستین ایناسیو پای پرتغالیها را به فوتبال ایران باز کرد. بعد از او نلو وینگادای معروف به پرسپولیس پیوست و آلفردو کاسیمیرو هم راهی نفت آبادان شد تا آرام آرام پرتغالیها جای خود را در تیمهای ایرانی محکم کنند. انتخاب کارلوس کروش به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال اتفاق بزرگی بود که رخ داد و نگاه هموطنانش را به تیمهای ایرانی معطوف کرد. آلبرتو کاستا مربی بود که بعد از کروش به صنعت نفت آبادان رفت و کارنامه نسبتاً خوبی از خود بر جای گذاشت و تراکتورسازان هم تونی اولیویرای معروف را به خدمت گرفتند و در نهایت پرسپولیسیها هم با هزینههای هنگفت و کشمکشهای فراوان مانوئل خوزه را به تیمشان آوردند و تیم راه آهن نتوانست در آخرین لحظات فصل و نقل و انتقالات مربی پرتغالی مورد نظر خود را به خاطر تغییرات مدیرت این تیم به خدمت بگیرد تا جمع آنها در فوتبال ایران جمعتر شود. با این حال لیگ دوازدهم محل چالشهای عمده میان این مکاتب و تاثیرات آنهاست، باید دید کدام طرز تفکر پیروز میشود و فوتبال ما را نجات میدهد!
چندی قبل که ویچها برای حضور در فوتبال ایران با یکدیگر کورس بسته بودند. حالا سپاهان با در اختیار داشتن «زلاتکو کرانچار» تنها تیمی است که همچنان به ویچها روی خوش نشان داده است چراکه فصل گذشته با تفکرات همین مربی نامدار بود که قهرمانی لیگ برتر را کسب کرد. اوایل دهه هفتاد بود. پرسپولیس سراغ ولادیسلاوبگوویچ رفت که این مربی خیلی زود قربانی شد تا «استانکو پابلوکوویچ» به عنوان دومین کروات روی نیمکت قرمزها بنشیند. کارنامه موفق استانکو باعث شد موجی از مربیان کروات و صرب راهی ایران شوند و بازار دلالها رونق خاصی بگیرد. ایویچ، پلکومیاچ، مت کوویچ، بلاژویچ، برانکو ایوانکوویچ، فخرالدین داود بگوویچ، میلان زیوانوویچ، زوران جورجوویچ، میودراگ یشیج، زلاتکو کرانچار و... مربیانی بودند که در تیمهای مختلف کشورمان مربیگری کردهاند. بعد از جام جهانی 2006 و نتیجه نگرفتن تیم ملی فوتبال بود که از شدت حضور ویچها در فوتبال ایران کاسته شد و هر چه گذشت رغبت باشگاهها به این مربیان کمتر شد.
شش سال پیش بود که باشگاه فولاد خوزستان با آوردن آگوستین ایناسیو پای پرتغالیها را به فوتبال ایران باز کرد. بعد از او نلو وینگادای معروف به پرسپولیس پیوست و آلفردو کاسیمیرو هم راهی نفت آبادان شد تا آرام آرام پرتغالیها جای خود را در تیمهای ایرانی محکم کنند. انتخاب کارلوس کروش به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال اتفاق بزرگی بود که رخ داد و نگاه هموطنانش را به تیمهای ایرانی معطوف کرد. آلبرتو کاستا مربی بود که بعد از کروش به صنعت نفت آبادان رفت و کارنامه نسبتاً خوبی از خود بر جای گذاشت و تراکتورسازان هم تونی اولیویرای معروف را به خدمت گرفتند و در نهایت پرسپولیسیها هم با هزینههای هنگفت و کشمکشهای فراوان مانوئل خوزه را به تیمشان آوردند و تیم راه آهن نتوانست در آخرین لحظات فصل و نقل و انتقالات مربی پرتغالی مورد نظر خود را به خاطر تغییرات مدیرت این تیم به خدمت بگیرد تا جمع آنها در فوتبال ایران جمعتر شود. با این حال لیگ دوازدهم محل چالشهای عمده میان این مکاتب و تاثیرات آنهاست، باید دید کدام طرز تفکر پیروز میشود و فوتبال ما را نجات میدهد!