زنان

توافق نابود کننده

در کشور ما طلاق‌های بی‌دلیل جای طلاق‌های توافقی را گرفته‌اند در حقیقت این بحران تازه زمانی مثل اکنون خطر آفرین می‌شود که خانواده‌ها از هم می‌پاشند و در این میان زنان که به دلیل بعد عاطفی نگهداری فرزند را بر سایر امور ترجیح داده، دچار مشکلات عدیده ناشی از خانواده‌های تک سرپرست می‌شوند و مجبورند تا پایان عمر عوارض ناشی از طلاق را تحمل کنند این درحالی است که با ارائه آموزش‌های لازم مهارت‌های زندگی قبل از ازدواج می‌توان تا حدبسیار زیادی در مقابل این معضل ایستاد و راه حقیقی را به زوج‌های امروز برای زندگی نشان داد.
الهام آذر- در این دوره و زمانه همه چیز عوض شده، اکنون دیگر فقط مراسم ازدواج نیست که به دور از تمام مراسمی که در گذشتهای نه چندان دور مرسوم بود انجام میشود بلکه طلاق هم که معمولا و در ذات خود با قشون کشی و جار و جنجال یک فامیل و طایفه همراه بود این روزها به سادگی آب خوردن و در یک سکوت به آسانی صورت میگیرد و دیگر حتی کار به ریش سفیدی فردی برای پادر میانی و مراسم شیرین آشتی کنان نمیکشد و وقتی کسی از زن و مرد در حال جدایی آن هم از نوع توافقی علت را جویا میشود به سادگی میگویند هم او خوب بود هم من اما ما با هم تفاهم نداشتیم!

این روایت آدمهایی است که این روزها راه حل دوم و سومی جز طلاق به ذهنشان خطور نمیکند و به همین علت به سادگی و آسانی آب خوردن اجازه میدهند که مهر باطل شد بر روی عقدنامهشان حک شود و اصلا به همین علت است که این روزها آمار طلاق نسبت به ازدواج به شکل سرسام آوری در حال افزایش است. اما معمولا در طلاق توافقی که حالا خود را به شکل معضلی در جامعه نشان داده است، هرچند طرفین گمان میکنند با جدایی بسیاری از مشکلاتشان حل میشود اما خودشان هم نمیدانند که این جدایی توافقی که محصول نهاییترین تفاهم زندگی مشترکشان است سبب آسیبهای جدی به خود و جامعه میشود.

در پدیده طلاق چه از نوع توافقی و چه نوعی غیر از آن معمولا زنان بیشتر از مردان صدمه میبینند، آنها معمولا ناچارند بعد از جدایی مسئولیت زندگی را به تنهایی بر دوش بکشند، اما در طلاق توافقی میتوان یک تفاوت عمده برای زندگی زنان در قیاس با طلاقی که ما آن را ناشی از نوعی عوامل اجبار میدانیم متصور دانست و آن موضوع عبارت است از عدم حمایت خانوادهها بعد از طلاق. معمولا هنگامی که یک زن از همسر خود جدا میشود نیاز دارد در کانون توجه، عاطفه و حمایت قرار گیرد، زیرا او ضربهای تلخ را تحمل کرده است و نیازمند آن است تا توسط والدین خود مورد حمایت قرار گیرد اما در این بدعت اجتماعی تازه و خود خواسته، زن معمولا ناگزیر به حفظ ظاهر است و به همین علت نمیتواند مورد حمایت واقع شود به همین جهت گاهی حتی ممکن است از سوی خانواده طرد شود و به زندگی مجردی پناهنده شود و از همین نقطه است که ماجراها و دردسرهای تازه برای او متولد میشود.

در بحران جدایی توافقی معمولا یک زن به عنوان مادر باید از سهم مادر بودنش به عنوان یک توافق چشم پوشی کند، البته ناگفته نماند در این نوع جداییها نگهداری فرزندان بیشترین محل اختلاف و مناقشه است که دو طرف سعی میکنند آن را به نوعی حل و فصل کنند که به خود ومنافعشان آسیبی نرسد اما در کمال تعجب فرزندان که معمولا در سن طفولیت و ابتدای زندگی به سر میبرند قربانی تفاهمی میشوند که با یک نگاه گذرا میتوان آن را بیشتر به خودخواهی شبیه دانست. اما در مجموع با نگاهی به این بدعت و رویداد تازه اجتماعی در مییابیم در بیشتر موارد و در کمال تاسف زنان عامل اصلی جداییهای توافقی هستند و آنها جدایی را راه حل نهایی حل مشکل میدانند. این در حالی است که طلاق و فروپاشی خانواده به معنا و مفهوم منحل کردن بسیاری از اموری است که گاهی با تعقل و صبر حل میشود و اصلا نیازی نیست تا به راحتی و بدون گذر از پیچ و خمها دادگاه خانواده و یا لحظهای تلاش برای زندگی تنها با صرف ۱۵ دقیقه به توافق نهایی و مشترک زندگی رسید. توافقی که اگر کمی نسبت به آن فکر شود میتواند این نتیجه را به همراه بیاورد که یک زن و مرد با کمی منطق و یا ریش سفیدی بزرگترها میتوانند به جای توافق برای جدایی به نوعی تفاهم برای باهم بودن دست پیدا کنند.

ضمنا ذکر یک نکته در خصوص آخرین توافق زندگی مشترک لازم است متاسفانه به دلیل آنکه جدایی توافقی یک فرهنگ وارداتی کاملا غلط به کشور ما است، بنابراین تعبیر درستی از اینگونه طلاقها وجود ندارد و در شرایط فعلی طلاق توافقی به جدایی اطلاق میشود که یکی از طرفین از حق و حقوق خود کوتاه بیاید و بگذرد تا دیگری حاضر به طلاق شود نکته اصلی این مسئله اینجا است که مطابق آمار و ارقام در بیشتر این جداییها زنان هستند که از حق و حقوق خود مانند مهریه و نفقه در قبال مسائلی مانند حق حضانت و نگهداری فرزند میگذرند و در حقیقت در این میان زنان هم شکست روحی و عاطفی را باید تحمل کنند و هم در اثر توافق فی ما بین طرفین باید از حقوق مادی خود چشم بپوشند. در اصل طلاق توافقی زمانی باید رخ دهد که دو طرف رابطهشان با
بن
بست جدی مواجه شده است و با درنظر گرفتن حرمت و مصلحت فرزندان از حق و حقوق خود میگذرند و طلاق میگیرند این در حالی است که در کشور ما طلاقهای بیدلیل جای طلاقهای توافقی را گرفتهاند در حقیقت این بحران تازه زمانی مثل اکنون خطر آفرین میشود که خانوادهها از هم میپاشند و در این میان زنان که به دلیل بعد عاطفی نگهداری فرزند را بر سایر امور ترجیح داده، دچار مشکلات عدیده ناشی از خانوادههای تک سرپرست میشوند و مجبورند تا پایان عمر عوارض ناشی از طلاق را تحمل کنند این درحالی است که با ارائه آموزشهای لازم مهارتهای زندگی قبل از ازدواج میتوان تا حدبسیار زیادی در مقابل این معضل ایستاد و راه حقیقی را به زوجهای امروز برای زندگی نشان داد.

*جامعهشناس

https://shoma-weekly.ir/6yTHWs