اقتصاد

تمایز سرمایه‌گذار از سرمایه‌دار

کشور نیاز به سرمایه‌گذار دارد،نیاز به سرمایه‌دار ندارد. چون در کشور 70 درصد جامعه نمی‌توانند خرج زندگی‌شان را در بیاورند. این‌ها با سرمایه‌داری مخالف هستند.نمی‌توانید آن‌ها را وادار کنید. چند نفر از کارمندان کشور صاحب خانه هستند،قطعا خانه‌دارها در اقلیت هستند.حقوق‌بگیرها و کارگرها مظلوم هستند. این‌ها با سرمایه‌دار می‌جنگند.
اسدالله عسگراولادی- جامعه از کلمه سرمایه‌دار متنفر است چرا که از سرمایه‌دار ضربه خورده است. حضرت علی (ع) نیز می‌فرماید،که هیچ سرمایه‌داری وجود ندارد که گناهی یا حقی در کنارش از کسی گرفته نشده باشد.

سرمایه‌دار کسانی هستند که میلیاردها اوراق قرضه و زمین خریداری می‌کنند و در جهت منافع شخصی خود حرکت می‌کنند.این سرمایه‌داری است.مملکت ما به سرمایه‌دار نیازی ندارد چون جو جامعه اجازه نمی‌دهد و مردم به شدت از این وضعیت پریشان هستند. جامعه ما به سرمایه‌گذار نیاز دارد، به سرمایه‌دار نیازی ندارد.

سرمایه‌گذاری اشتغال ایجاد می‌کند؛یعنی واحد تولیدی و کارخانه راه‌اندازی می‌کند،این سرمایه‌گذاری است. بنابراین،سرمایه‌گذاری مباح،اما سرمایه‌داری در اسلام مکروه است. ما نمی‌توانیم از سرمایه‌داری پشتیبانی کنیم درحالی که سرمایه‌گذاری مجاز است.

باید این دو طیف را جداگانه از هم دانست.در دوره پیش از انقلاب،گروه و دسته سرمایه‌دار وابسته به دربار، دولت و ساواک بودند که این دسته از نظر ما قابل دفاع نیستند. این گروه از سرمایه‌داران،وابسته به دربار بودند و هیچ کاری به جز برای دربار نمی‌کردند و جامعه ما نیز این فسیل‌های زمان طاغوت را به عنوان سرمایه‌گذار سالم نمی‌پذیرد. از این دسته از افراد و عملکرد آنان نمی‌توان دفاع کرد. به طور مثال، هژبر یزدانی قابل دفاع نبود. در حالی که، امثال ایروانی‌ها قابل دفاع هستند و جامعه از اینکه این فرد مورد غضب قرار گرفت و طرد شد، پیشمان است. یا آنکه حاج برخوردار که از فعالان اقتصادی و سرمایه‌گذاران سالم آن دوران بود، عملکردش قابل دفاع است. او 53 کارخانه و واحد صنعتی و تولیدی داشت.من با هاشم برخوردار برادر کوچک حاج محمدتقی،در سال‌های دور همسایه بودم. خانواده بزرگی بودند. به یاد دارم که حاج محمدتقی برخوردار،یک تکه نان و پنیر پرِ شال کمر خود می‌بست و از منزلش که در آن زمان در منطقه زعفرانیه راه می‌افتاد و تا حوالی ونک که محل کسب‌و‌کارش بود پیاده می‌رفت و همانجا نیز صبحانه مختصری که به همراه داشت،می‌خورد.

این مرد، در زمان خود 53 کارخانه را احداث کرده‌بود که در سال‌های اولیه انقلاب، دولت بخش عمده‌ای از آن را تصاحب کرد در حالی که امروز دولتمردان ما از اینگونه اتفاقات به نیکی یاد نمی‌کنند و اظهار پیشمانی نیز می‌کنند.

به یاد دارم که در سال‌های جوانی، نزد حاج میرزا‌ عبداله مقدم که کارخانه‌داری قابل دفاع بود، برای کار می‌رفتم. ایشان کارخانه‌ای در نظرآباد راه‌اندازی کرده بود که آقای علینقی خاموشی کارمند وی بود و ماهیانه 50 هزارتومان حقوق از ایشان می‌گرفت.آن زمان من 17 یا 18 سال بیشتر نداشتم و برای انجام برخی کارها به دفتر حاج‌آقا مقدم می‌رفتم و نزدیک به یک تا دو ساعت فقط در دفتر ایشان می‌نشستم و تلفن‌های ایشان را گوش می‌دادم، چون می‌خواستم فن کسب‌و‌کار را از این مرد فرا بگیرم.

اینگونه افراد برای ما در زمره سرمایه‌گذار سالم، قابل دفاع هستند اما افرادی امثال پسران لاجوردی این دفاع و جایگاه را ندارند چون که یکی از پسران وی در زمان شاه، سناتور بود و دیگری نماینده مجلس بود.

جامعه چرا محمدرحیم ایروانی را دوست دارد، برای آنکه او کارخانه کفش ملی را راه‌اندازی کرد و نزدیک به ده هزارنفر را برای کار به خدمت گرفت. با ایشان دوستی نزدیکی داشتم و چند باری هم کارخانه وی را بازدید کرده بودم و فعالان اقتصادی روس را برای دیدن کارخانه کفش ملی به این واحد برده بودم.

همین آقای ایروانی هیچگونه زمینی برای منفعت و سود اقتصادی نداشت و حتی دارایی خود را در بانک سپرده‌گذاری نمی‌کرد و هر چه داشت برای تولید و صنعت به کار می‌گرفت.

میان سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری، میان صراف و نزول‌خوار و زمین‌خوار با کسی که می‌آید اشتغال ایجاد می‌کند، باید فرق قائل شد.

این تفکیک را اگر انجام ندهیم جامعه به همان حرف و باوری می‌رسد که در اوایل دهه 60، برخی انقلابیون داشتند. ما در اتاق بازرگانی،جنگ تمام عیاری با این افراد داشتیم.در همان زمان، آقای بهزاد نبوی به اتاق بازرگانی ایران آمد و گفت که اینجا به درد من می‌خورد و بساط بخش‌خصوصی و اتاق بازرگانی را باید جمع کرد.همانجا به ایشان گفتیم که اینگونه حرف‌ها خریدار ندارد و بازاریان و طبقه کسب‌و‌کار به طور قطع مقابل شما و دوستانتان خواهند ایستاد. بنابراین، امروز نیز باید سرمایه‌دار را از سرمایه‌گذار سالم تفکیک کرد تا نگاه و رویکرد جامعه به این بخش مثبت شود و از تعامل این دو، منفعت را برای کشور به ارمغان برد.

کشور نیاز به سرمایه‌گذار دارد،نیاز به سرمایه‌دار ندارد. چون در کشور 70 درصد جامعه نمی‌توانند خرج زندگی‌شان را در بیاورند. این‌ها با سرمایه‌داری مخالف هستند.نمی‌توانید آن‌ها را وادار کنید. چند نفر از کارمندان کشور صاحب خانه هستند،قطعا خانه‌دارها در اقلیت هستند.حقوق‌بگیرها و کارگرها مظلوم هستند. این‌ها با سرمایه‌دار می‌جنگند.

پس اگر این‌ها را تفکیک نکنید نوشته‌ها و تزهایتان در باب سرمایه‌داری، در جامعه خریدار ندارد.شاید مورد قبول دانشجویان رشته‌های اقتصاد قرار بگیرد چون آنها می‌خواهند درس خود را ادامه دهند، اما عدم تفکیک میان سرمایه‌دار و سرمایه‌گذار،به درد فضای کسب‌و‌کار در ایران نمی‌خورد.

مملکت در جایی دارد قرار می‌گیرد که باید تصمیم نهایی خود را بگیرد؛اینکه می‌خواهد دور خودش بچرخد و فقر را بیشتر کند یا می‌خواهد با دنیا آشتی کند. اما چون جامعه هنوز نمی‌پذیرد که سرمایه‌دار منافع او و کشور را چپاول کند،باید این کلمه را از قاموس لغوی جامعه حذف کرد و سرمایه‌گذار را به جای آن نشاند تا جایگاه خود را پیدا کند.

به اعتقاد من وظیفه بزرگی که بر دوش همه است، این است که زندگی سرمایه‌گذاران سالم را برای جامعه که کارگران نیز بخشی از آن هستند باز کنیم و بشکافیم تا آنها بدانند که سرمایه‌گذار چه مزایا و خدماتی می‌تواند در جهت رفاه و آسایش مردم و جامعه داشته باشد. و مردم متوجه شومند که میان سرمایه‌دار و سرمایه‌گذار تفاوت است.

https://shoma-weekly.ir/Q7l68V