اندیشه

تضارب آرایی پیرامون حواشی اعتراضات مسلمین به فیلم موهن

محمد مهدی اسلامی- کرسی های آزاد اندیشی مد نظر رهبری، امری مغفول مانده است که از میان آن قرار است جرقه های حقیقت رخ نمون شود و در تولید معارف و علوم جدید مفید فایده باشد. آنچه در پی می آید شاید یک کرسی آزاد اندیشی نباشد؛ اما یک بحث قابل نقد در خصوص اتفاقات اخیر است. مزید امتنان است که شما نیز با اظهار نظر ما را در پیشبرد این بحث یاری فرمایید:

 

نوشته اول: دکتر مهدی وکیلی
هالیوود، قرارگاه شبیخون فرهنگی

سی و چهارسال از انقلاب اسلامی ایران که قرار بود انقلابی فرهنگی باشد میگذرد. انقلابی که منشور آن اعتلای اسلام و تجدید بنای فرهنگ اسلامی و به صدر بردن ارزشهای دینی و به حضیض کشاندن مظاهر تفاخر مادیگرایی و غربزدگی بود. انقلابی که حاکمیت اسلام را هدف گرفته بود و با نه گفتن به شرق و غرب، عرضه ى فکر اسلامی را به کام تشنه ى بشریت نوید میداد. ولی دریغ و افسوس که هنوز در عرصه ى هنر فیلمسازی، یک اثر سینمایی قابل عرضه و منطبق با شخصیت واقعی رسول اکرم، به عنوان نماد و الگوی مسلمانی، در این مملکت تولید نشده است. اولین کارگردانی که خواست گام نخست را در این زمینه بردارد مرحوم علی حاتمی بود که پس از سالها فعالیت هنرى و ساخت آثارى چون سلطان صاحبقران و حسن کچل و کمال الملک و دلشدگان و هزاردستان، و پس از ابتلا به سرطان و به امید بهبود، نذر کرد که اثرى در رابطه با پیامبراسلام بسازد که دست اجل مهلتش نداد. دومین اثر هم که مجید مجیدى آفرینشش را بعهده دارد با تبلیغات و سروصداى زیاد سازندگانش، هنوز و پس از قریب چهارسال، در پیچ و خم مراحل تولید مانده است. کنشگران عرصه ى فیلم و رسانه ظاهرا قصد ندارند نگاهشان را از نوک بینی برداشته و بجای پرداختن به موضوعات زودگذرى همچون جدایی نادر از سیمین و قلاده هاى طلایی و اخراجی هاى سریالی و دایره زنگی، کمی هم چشم نازنینشان را به افق های دوردست فرهنگی بدوزند و جواب موشکهاى مهلک و زهراگین شبیخون زنندگان فرهنگی را با ترقه و فلاخن ندهند. فیلمسازان مدعی و روشنفکران ژست زده ى ما را چه شده است که وجهه ى همّتشان در حوزه ى داخلی "رونق گیشه” و در عرصه ى جهانی "به چنگ آوردن آدمک اسکار” و "خرس طلایی” شده است درحالیکه در دیگر سوى عالم و در قرارگاه دشمن بیدار، کارگردانی دست چندم و مواجب بگیر از اردوى صهیونیسم با ساختن فیلمی که به اذعان هم مسلکانش پیش پاافتاده و فاقد استانداردهاى هنری است اینچنین در جهان اسلام موج ایجاد میکند و عامی و عالم را به واکنش وامیدارد؟ این چه مسلمانی ایست که در برابر توهین به مقدسات، به قشون کشی و تهدید و قتل سفیر میپردازیم و از دادن پاسخی در خور و همسنگ عاجزیم؟ توهین، یک تجاوز فرهنگی است و پاسخ به آن باید هجمه اى فرهنگی و همجنس باشد. کمااینکه خود پیامبرعظیم الشأن اسلام که به سبب مسلمانی مان غیرتورز او هستیم و قلبمان از جسارت به ساحتش جریحه دار میشود، در مقابل جسارت مکرر آن یهودی که شکمبه ى گوسفند بر سر آن بزرگوار خالی میکرد، در زمان بیمارى اش به عیادت رفت و به او گفت:”دیدم چند روزی شکمبه خالی نکردى، گفتم لابد مریض شده اى به دیدنت آمدم!” نتیجه آن شد که خصم یهودى به مسلمانی فدایی بدل شد. اگر ما به جاى آن پیامبر رحمت بودیم جواب شکمبه ى گوسفند را، به فرض رعایت اعتدال، با شکمبه شتر میدادیم، جز این است؟

 

نوشته دوم – محمد مهدی اسلامی
پیامبر هم آنها را نبخشید

 

این روزها برخی شبهه افکنان با تمرکز بر وجوه رحمانی رسول مهربانی ها، از خشم مسلمین نسبت به هتک حرمت اشرف مخلوقات انتقاد کرده و آن را خلاف سیره رحمت للعالمین بر می شمرند. سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله) یکی از منابع رجوع مسلمین برای فهم وظیفه خویش است و سیره ایشان گویای آن است که رحمت فراگیر رسول الله (صلی الله علیه و آله) دارای استثنائاتی نیز بوده است. آنچنان که پیامبر اسلام (‏صلی الله وعلیه وآله) بعد از فتح مکه دستور عفو عمومی صادر کردند اما چند نفر را استثناء کردند. براساس اهمیت عفو و مدارا بود که پیامبر اسلام‏صلی الله وعلیه وآله بعد از فتح مکه دستور عفو عمومی را – صادر نمود و سپاهیان ده هزار نفری مسلمانان، بدون خونریزی شهر مکه را فتح کردند. و هنگامی که سعد که پرچمدار بود شعار خشونت را فریاد زد که: «الیوم یوم الملحمه! الیوم تستحل الحرمه! الیوم اذل الله قریشاً!» یعنی: امروز، روز برخوردهای خونین است! امروز حرمت ها شکسته می شود! امروز خداوند قریش را خوار می کند! پیامبر رحمت در رد شعار انتقام فرمود: «الیوم یوم المرحمه، الیوم اعز الله قریشاً» یعنی، امروز، روز مهر ورزیدن است، امروز خداوند قریش را عزیز می کند. و به امیرالمومنین علیه السلام دستور داد تا پرچم را از سعد بگیرد. چنین سیاست و رویکردی حکایت از آن دارد که پیامبر اسلام‏صلی الله وعلیه وآله در صدد انتقام نبوده است. اما در همین میان تعدادی از این عفو عمومی استثناء شدند. در میان تعداد استثناشدگان اختلافی است اما در نقلها نام چهار تن دیده می شود. دو کنیز عبدالله بن خطل، که با آوازخوانى، پیامبر (ص) و دین اسلام را هجو مى‏کردند (که یکى از آن‏ها کشته شد و دیگرى بنا بر قولی فرار کرد و بعدها از پیامبر (ص) امان خواست و حضرت او را امان دادند) نیز حویرث بن نقیذ، که از استهزاکنندگان پیامبر (ص) و دشنام‏دهنده به آن حضرت بود و  اشعارش ورد زبان مشرکان شده بود. مشرکان شراب می خوردند و می رقصیدند و پیامبر و دین اسلام را با اشعار این شخص مسخره می کردند.
و نیز مـقیس بن صبابه که از مکه به مدینه آمد و اظهار اسلام کرد وگفت : اى رسـول خـدا آمـده ام تـا دیه برادرم هشام  را که در جنگ بنى مصطلق  به خطا کشته شده مـطـالـبـه کنم، رسول خدا فرمود تا دیه برادرش هشام را به او دادند مقیس مدت کوتاهى در مـدیـنـه مـاند و سپس بر کشنده برادرش حمله برد و او را کشت و از اسلام هم برگشت و به مکه گـریـخت و در این باب اشعارى گفت و به این که هم دیه برادرش راگرفته و هم کشنده اش را کشته افتخار کرد.
وجه اشتراک این چهار تن از میان استثناشدگان از عفو عمومی رسول الله ، استفاده آنها از هنر روز در هجو دین اسلام و پیام آور آن بود. رفتاری که اثری ژرف بر تحریک مشرکان داشت. در آن روز پیامبر حتی از ابوسفیان و همسر پلیدش هندجگرخوار نیز گذشتند و حتی خانه ابوسفیان را به عنوان محل امان اعلام کردند اما از این هتاکان به زبان هنر چشم پوشی نکردند. پیامبر فرمود: "این افراد را گرچه بر پرده کعبه تمسک کرده باشند، به قتل برسانید”.
حرمت‏شکنى از طریق ارتداد و استهزا، شیوه‏اى است که یهودیان از دیر باز در مبارزه با گسترش دین مبین اسلام و در همان زمان طلوع خورشید نبوی در پیش گرفتند. قرآن کریم نسبت به رفتار خطرناک آنان، که بسیار زیرکانه صورت مى‏گرفت، هشدار مى‏دهد؛ آن‏جا که مى‏فرماید: «و قالت طائفهُ من اهلِ الکتاب آمنوا بالّذى اُنزل على الّذینَ آمنوا وجه النّهار واکفروا آخره لعلّهم یرجعون» (آل عمران: ۷۲) اینان با اظهار مسلمانى در آغاز روز، و ابزار ندامت در پایان آن، به دنبال ضربه زدن به اسلام و بدبین کردن مردم نسبت به آن و تضعیف باورهاى مسلمانان بودند، به ویژه که یهودیان در چشم مردم مدینه اهل علم و دانش به شمار مى‏آمدند.
قرآن کریم در آیات دیگر نیز به مسلمانان هشدار مى‏دهد که دشمنان اسلام به صورت پنهانى به دنبال کشاندن آنان به ارتداد هستند. اینان از ضعف ایمان و دنیاطلبى برخى مسلمانان سوء استفاده کرده، درصدد بودند که آن‏ها را به بازگشت از دین وادار کنند.
استهزا و به ریشخند گرفتن نیز شیوه همیشگى مخالفان انبیا علیهم‏السلام بوده است؛ قرآن کریم مى‏فرماید: «ما یأتیهم من رسولٍ الاّ کانوا به یستهزءون.» (حجر: ۱۱) پیامد این کار آن بود که موجب مقابله به مثل مى‏گردید و درگیرى‏هاى مذهبى را در جامعه دامن مى‏زد. و شاید به همین دلیل قرآن کریم از این‏که مسلمانان به خدایان غیرمسلمانان دشنام دهند، نهى کرده است.
اینک در عصر معاصر نیز حلقه‌های یک زنجیره‌ی پلید در تلاش برای تقدس زدایی از دین مبین اسلام و هجو آن است. از سلمان رشدی تا کاریکاتوریست دانمارکی و کشیش‌های امریکایی آتش‌زننده‌ی قرآن تا ده‌ها فیلم ضد اسلام ساخته شده در بنگاه‌های وابسته به سرمایه‌داران صهیونیست که وقیح ترین آنها این روزها قلب مسلمانان را به درد آورده است.
در چنین شرایطی خشم مقدس مسلمین از تکاپوی صهیونیست ها برای مقدس زدایی از اسلام؛ نه تنها خارج از سیره نبوی نیست که حداقل دو خاصیت دارد. نخست با بالا رفتن هزینه این توهین ها تکرار آن برای صهیونیستها دشوار خواهد شد و دیگر آنکه وحدت مسلمین در حفظ کیان و قداست دین، مبشر رحمت الهی برای پیروزی های بعدی جهان اسلام در عصر بیداری اسلامی خواهد بود.

 

ایمیل اول بنده به دکتر وکیلی:

سلام علیکم
… نوشته شما بخشی داشت درباره شکمبه؛ آقای *** سلام رساند و گفت موضوع قابل مقایسه با شکمبه نیست. پیشنهاد کرد این نوشته ام را هم تقدیم کنم و نظر شما را بپرسم.
البته بنده هم منتقد رفتارهایی همچون حمله به رستران آمریکایی در لبنان هستم که صاحب مال هیچ ارتباطی به سازنده فیلم نداشته است و یا معقدم کشتن سفیر آمریکا در لیبی پروژه ای انحرافی از سوی خود آمریکا است و ادله مختصری هم دارم …
باتشکر فراوان

 

پاسخ دریافتی از دکتر وکیلی:

 

علیکم السلام و رحمه الله

تنها زاویه دید نوشتار بنده و حضرتعالی و جناب *** متفاوت است والا هیچیک از ما در محکومیت این عمل اختلافی نداریم. نوشته جنابعالی کاملا درست است ولی استنتاجتان برپایه زمان پس از فتح مکه است که در دنیای آنروز بمثابه برپایی حکومت جهانی حضرت حجت میتواند باشد که در آنصورت حجت تمام است و پاسخ توهین کننده، همان که شما فرمودید. داستان شکمبه در زمانی اتفاق افتاده که پیامبر به شکار دلهاى مستعد مامور بوده و پایه هاى اولیه فرهنگ اسلام را بنا می نهاده که از این منظر، پاسخ پیامبر شبیه پاسخ آن مرد شامی است که امام سجاد علیه السلام را مورد توهین و دشنام خود قرارداد. آنچه که من در پی آن ام تا در متن ارسالی بدان بپردازم به این برمیگردد که خیلی از توهینهایی که به اسلام میشود به سبب بدفهمی هاى توهین کنندگان و در اثر ارائه ى اسلام وهابی و سلفی و طالبانی است که متاسفانه گستره ى زیادى هم دارد. روى دیگر سخن من و شاید مهمترین انگیزه ى من البته، کم کارى ما در حوزه هاى نوین و اثرگذارى مانند سینماست. کارنامه ى حوزه هنرى بعنوان بازوى هنری تبلیغاتی جمهوری اسلامی پر است از عناوینی که بود و نبودش به حال اسلام فرقی نمی کند. فیلمها و سریالهاى ساخته شده هم با همه ى خوبیهایی که دارد به زیربناهاى اصولی اسلام که تتمیم مکارم اخلاقی است نپرداخته و صرفا روایت تاریخ بوده. نتیجه آن میشود که تنها اثر سینمایی دنیاى اسلام میشود الرساله مصطفی عقاد که نیمی از فیلم به دو جنگ مسلمانان پرداخته.

عذر تطویل و تصدیع

م.م.وکیلی

https://shoma-weekly.ir/UoW7dr