اندیشه

تشیع انگلیسی رودرروی ولایت

معاویه هم انگلیس زمان خود بود. ابوموسی اشعری هم جاهل متنسک زمان خویش! ابوموسی خدمتی به معاویه کرد که او در جنگ نتوانسته بود به‌دست بیاورد. در واقع ابوموسی اشعری اسلام معاویه‌ای داشت!
رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان نظام و مهمانان کنفرانس وحدت اسلامى در تبیین عوامل ایجاد اتحاد دنیای اسلامی، پرهیز از «سوء ظن و اهانت فرق مختلف شیعه و سنی نسبتبه یکدیگر» را بسیار مهم دانستند و با اشاره به تلاش گسترده مراکز «جاسوسی و اطلاعاتی» غرب برای تفرقهافکنی خاطرنشان کردند:«دستهای تفرقهافکن میان شیعه و سنی به سرویسهای جاسوسی دشمنان اسلام میرسد. نه تشیعی که با MI6 انگلیس ارتباط دارد، شیعه است و نه تسننی که مزدور CIA آمریکا باشد، سنی است؛ بلکه هر دو ضد اسلاماند.»

این دو گروه چه کسانی هستند؟ تشیعی که از انگلیس تغذیه میشود و تسننی که مزدور آمریکا است، کداماند؟ فرق اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی چیست؟

فتنه و جنگ حاصل نفاق و کفر

برای تبیین و شناخت این دو گروه ابتدا باید فرق کفر و نفاق را دانست. کفار معاند در نهایت، به جنگ با مسلمین میپردازند. حاصل جنگ هم برای مسلمانان پیروزی است؛ زیرا یا شهادت است و یا پیروزی ظاهری که در هر دو صورت پیروزی از آنِ مسلمین است. لکن ثمره نفاق، جنگ نیست. نفاق، ایجادکننده فتنه است. همه فتنهها حاصل نفاق و تلاش منافقین است. لکن در فتنه شرایط کاملاً متفاوت با جنگ است. در فتنه دیگر دشمن روبهروی شما نیست؛ بلکه در لابهلای صفوف خود شماست. دیگر نمیتوانید با او بجنگید. اگر خون از بینی او بیاید فریاد وا اسلاما سر میدهد! در فتنه، حق و باطل به هم ممزوج میشود؛ لذا مشخص است که ضربه فتنه بسیار سنگینتر از جنگ و در نتیجه ضربه نفاق برای اسلام بدتر از ضربه کفر است.

در آیه 191 سوره بقره نیز به این موضوع تصریح شده است:

«وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ...؛ هر جا که آنها را بیابید، بکشید و از آنجا که شما را راندهاند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است...» در فتنه مرزهای حق و باطل کمرنگ میشود و عدهای بسیاری از مردم دچار تردید و شبهه میشوند؛ در حالی که در جنگ غالباً مردم متحد و منسجم و با اعتقادی راسختر مقابل دشمن میایستند. تشیع انگلیسی و اسلام آمریکایی هر دو در این امر مشترکاند که حاصل فتنهاند. هرچند فتنه تشیع انگلیسی شدیدتر است و علتش هم در سطور آینده بیان میشود.

تشیع انگلیسی در کلام پیامبر اسلام(ص)

روایتی داریم درخصوص ضربهای که عالمان بی دین و جاهلان متعصب به دین میزنند. این حدیث با کمی تغییر از رسول اکرم(ص)، امیرالمومنین(ع) و امام صادق(ع) روایت شده است. میفرمایند: «قطع ظهری اثنان عالم متهتک و جاهل متنسک هذا یصد الناس عن عمله بتهتکه و هذا ایصد الناس عن نسکه بجهله» دو گروه کمر مرا شکستند؛ دانشمند بیدین و دیندار بیدانش و بینش؛ اما دانشمند بیدین بهوسیله بیدینیش راه ترقی و پیشرفت را بر مردم میبندد و اما دیندار نادان بهواسطه عبادت جاهلانهاش راه تعالی و ترقی را بر مردم سد میکند و آنان را به اغوا وا میدارد. (1)

تشیع انگلیسی و اسلام آمریکایی دقیقاً از امتزاج این دو گروه که در روایت بیان شده بهوجود آمده است. دانشمند بیدین یعنی کسی که با آگاهی به دین ضربه میزند و مصداق امروز آمریکا و انگلیس هستند. جاهل متنسک هم همان شیعه و مسلمانی است که بازیچه دست آن گروه عالم بی دین میشود.

اسلام معاویهای ابوموسی اشعری!

اما این دو گروه یک تفاوت عمده با هم دارند. چرا حضرت امام(ره) از اسلام آمریکایی نام بردند؛ ولی اشارهای به تشیع انگلیسی نکردند؟ معتقدم آن زمان هنوز آثار انحراف وارد تشیع نشده بود یا بسیار کمرنگ بود. دو نوع اسلام داشتیم؛ اسلام سکولار یا اسلام همراه با فرهنگ حسینی و فرهنگ ایثار و شهادت و مقابله با ظلم. درواقع، اسلام سکولار مفهومی بود در برابر تشیع. اما تشیع انگلیسی فتنه بزرگتری بود. آنها با داعیهداری پیروی از قیام سیدالشهداء (ع) و اعتقاد به فرهنگ شهادت جلو آمدند؛ ولی مفهوم و ریشه قیام امام حسین(ع) را تحریف کردند. مقابله با ظلم و مستکبرین پایه اصلی قیام حسینی بود؛ ولی تشیع انگلیسی این موضوع را در عمل نمیپذیرد. (ولو اینکه در حرف معتقد باشد)

البته این موضوع ریشه در صدر اسلام دارد. معاویه هم انگلیس زمان خود بود. ابوموسی اشعری هم جاهل متنسک زمان خویش! ابوموسی خدمتی به معاویه کرد که او در جنگ نتوانسته بود بهدست بیاورد. در واقع ابوموسی اشعری اسلام معاویهای داشت!

تشیع انگلیسی رودرروی ولایت

خوارج هم نسخه کامل فتنه درونی در نظام اسلامی بودند. ضربه خوارج دقیقاً به پایههای نظام اسلامی وارد شد؛ به اتحاد امت اسلامی و ولایت و امامت. آنها اولاً اتحاد را تبدیل به تفرقه کردند ثانیاً مقابل ولی حق و امام ایستادند. خطر و ضربه تشیع انگلیسی هم دقیقاً همین است. آنها هم به اتحاد امت اسلامی ضربات مهلکی وارد میکنند و هم مقابل ولی فقیه و رهبر جامعه اسلامی میایستند. شاید به جرات بتوان گفت که خطر اسلام آمریکایی امروز برای امت اسلامی از قدرتهای بزرگ استعمارگر بیشتر است.

امیرمومنان علی(ع) در خطبه 127 نهج البلاغه ضمن هشدار به تفرقه در جامعه اسلامی به تندی با تفرقه افکنان مقابله کرده و میفرماید:

«و همواره با بزرگترین جمعیتها [یی که بر حق هستند،] باشید که دست خدا با جماعت است و از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره شیطان است، آنگونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشید هرکس که مردم را به این شعار (تفرقه و جدایی) دعوت کند، او را بکشید؛ هر چند که زیر این عمامه من باشد.»

این بیان امام نشان میدهد که خطر اختلافافکنی در جامعه اسلامی چقدر بالاست؛ لذا سید شهیدان اهل قلم با تیزبینی به این موضوع اشاره میکند آنجا که میگوید: «خلاف آنچه بسیاری میپندارند، آخرین مقاتله ما -به مثابه سپاه عدالت- نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپاتر است!»

خطر بزرگ مقدس نماهاى متحجر

البته هنوز هم برای عده زیادی این خطر مشخص نشده است. حتی در بین مسئولین نیز هستند کسانی که گمان میکنند این هشدارها جدی نیست! حضرت امام(ره) در همین زمینه فرمودند:«راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگى خاصى برخوردار است که تمامى زوایاى آن باید براى مسلمانان پابرهنه روشن گردد که متأسفانه هنوز براى بسیارى از ملتهاى اسلامى مرز بین «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدى» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس نماهاى متحجر و سرمایهداران خدانشناس و مرفهین بى‏درد، کاملًا مشخص نشده است.» (2).

چپ و راست راه شیطان است

اما راه چاره چیست؟ رسول اکرم(ص) در روزهای پایانی عمر مبارکشان این خطر را شناسایی کردند و لذا راه چاره را در تمسک به ثقل گرانبها برشمردند: کتاب خدا و عترت. صحابی بزرگوار پیامبر جابر بن عبدالله انصاری میگوید: ما پیش پیامبر نشسته بودیم، پیامبر خطی مستقیم در برابرش رسم کرد. سپس دو خط از طرف راست و دو خط از طرف چپ کشیدند و آنگاه فرمودند: اینها راه شیطان است. سپس دستش را روی خط وسط نهاد و این آیه را تلاوت فرمود: بهدرستی که این خط من است که مستقیم است، پس از آن پیروی کنید. (3)

آری برای کسی که دنبال حق و حقیقت باشد، راه مشخص است. راه ولایت و در امتداد آن ولایت فقیه که به فرموده ائمه باید در غیابشان به روایت حدیث و فقهای جامعالشرایط رجوع کرد. این حدیث نشان میدهد اسلام ناب فقط یک راه و مشخصه آن، مستقیمبودن آن است و در ضمن راههای دیگر متعددی غیر از آن وجود دارد که این راهها متعلق به شیطان است.

پی نوشت:

1- بحار الانوار ،ج 2، ص ،111 ح 25.

2- صحیفه امام، ج‏21، ص .121

3- تفسیرالدر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج3، ص56، ذیل آیه 153 سوره انعام

https://shoma-weekly.ir/zhnjc2