بررسی معضل ازدواج بدون در نظر گرفتن ساختار جمعیتی نامتعادلی که ایران در چند دهه گذشته تجربه کرده است نظرات غیر کارشناسانهای را به دنبال خواهد داشت که جوانان و خانوادههایشان اولین قربانیان آن به حساب میآیند.
الهام آذر- سن ازدواج، چگونگی رخ دادن این حادثه به ظاهر بعید، ازدواج آسان، به هنگام؛ شعاری که گویا تنها در حد یک حرف باقی است و هزاران واژهی دیگری که سیاستگذاران کلان کشور را بر آن داشت تا با دریافتن خطر کاهش رشد جمعیت اقداماتی هر چند زودگذر انجام دهند؛ اما در این بین بر اساس گزارشی که معاونت مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان منتشر کرده است کل جمعیت هرگز ازدواج نکرده از ده سال به بالا بیست میلیون و پانصد هزار و هشتصد و شصت و سه نفر به تفکیک زن و مرد هستند که از این تعداد هفت میلیون و صد و دو هزار و دویست و نود و هفت نفر تنها آمار زنانی است که شیوه تجردگزینی را برای زندگی برگزیدهاند طبیعتاً صرف نظر از آثار سوء اجتماعی که پدیده افزایش سن ازدواج به دنبال خواهد داشت بر هم خوردن تعادل هرم جمعیتی کشور و بروز اشکال تازهای از معضلات اجتماعی مربوط به سن ازدواج از جمله مواردی است که میتوان به آن اشاره داشت و البته در این بین تجردگزینی که ناشی از افزایش سن ازدواج در ایران به حساب میآید بار سنگینی از مسئولیت را بر دوش متولیان امر درحوزه زنان درجهت برنامهریزی و ارتقاء آمار کمی و کیفی ازدواج میگذارد اما شاید بتوان در یک آسیبشناسی گذرا عمدهترین علت تجردگزینی دختران جوان را دغدغه تحصیلات عالی و به تبع آن اشتغال و کاهش میل به ازدواج به حساب آورد. آنچه در طی یکصد سال اخیر تحت عنوان توسعه در ایران روی داد زلزلهای است که سطوح خرد و کلان زندگی ایرانی را لرزاند زیرا در نتیجه قدم گذاشتن ایران در مسیر توسعه و تغییرات ناشی از آن بافت خانواده ایرانی نیز دچار دگرگونی شد زیرا در این لایه جدید جامعه، خانوده بر مبنای پدر، مادر و اصولاً تک والدی استوار است و معمولاً این فرزند یا فرزندان اندک نیز بر خلاف جامعه سنتی ایرانی، سالهایی دورتر از زمان بلوغ ازدواج کرده و این امر ناشی از سطح رفاه زدگی بالای جامعهای است که در نتیجه فرآیند توسعه تمایل به تحصیلات عالیه در آنها رشد یافته است در حقیقت میتوان گفت یکی از دلایل عمده تجردگزینی میل شدید دختران به تحصیلات بالا و به تبع آن ازدواج با فردی است که از تحصیلات بالایی برخوردار باشد البته صورت دیگری نیز برای این قضیه متصور است و آن عبارت است از شکلگیری این تفکر که تحصیلات و زندگی مشترک هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند. در نقطه مجهول این قضیه ناشی از تفکری است که بر دختران حاکم است و آن تفکر با این استدلال آغاز میشود که اگر ازدواج کنم ممکن است به هر دلیلی وقت و یا اجازه ادامه تحصیل را پیدا نکنم! این استدلال که خود از منطقی غلط سرچشمه میگیرد سبب پدیده واهمه از ازدواج میشود اما مساله مهم که بعد از اعلام مرکز آمار ایران در بین روانشناسان و جامعهشناسان مطرح شد چگونگی فضای ذهنی دختران از این تفکر است. قطعاً در مجامع مختلف راهکارهایی ارائه شده است که به فراخور زمان باید اجرایی کرد و یکی از این راهکارها که میتوان به آن اشاره داشت مسأله تفکیک جنسیت دانشجویان است که البته این به معنای عدم ورود دختران به دانشگاه نبوده و نیست اما فراتر از آن آموزش قبل از ورود به دانشگاه و تثبیت این مهم که ازدواج هرگز سد پیشرفت نیست، از طریق معرفی الگوهای موفق و زوجینی که در کنار یکدیگر پلههای ترقی را طی کردهاند با محوریت و شعار زندگی با هم و برای هم تا حدودی در رفع این مهم تلاش کرد زیرا آمار امروز حاکی از آن است که طرح تجردگزینی در بین دختران تحصیلکرده بیشتر است. بنابراین سازمان ملی جوانان با همراهی وزارت ارشاد و رسانه ملی که در امر فرهنگ سازی و اطلاعرسانی فعال هستند میبایست آگاهیهای لازم را در اختیار جوانان قرار دهند و البته راهکاری با نام هم سن گزینی در ازدواج را که این روزها به عنوان بهترین راهکار شناخته شده است به جوانان بشناسانند زیرا بررسی معضل ازدواج بدون در نظر گرفتن ساختار جمعیتی نامتعادلی که ایران در چند دهه گذشته تجربه کرده است نظرات غیر کارشناسانهای را به دنبال خواهد داشت که جوانان و خانوادههایشان اولین قربانیان آن به حساب میآیند.
*کارشناس جامعه شناسی
*کارشناس جامعه شناسی