اقتصاد

تاریخ انقضای تهران رسیده است؟

راه حل مشکلات تهران، انتقال پایتخت نیست و همان‌گونه که در اخبار هفته‌های اخیر منتشر شد، اعضای شورای «امکان‌سنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور» نیز بر اساس گزارش وزارت راه و شهرسازی، به انتقال پایتخت رای منفی دادند.
در مقالههای قبلی بهطور اجمالی، به بررسی علل مطرحشدن بحث انتقال پایتخت در ایران و علت انتقال پایتخت در دو کشور مالزی و قزاقستان اشاره شد. آنچه در ایران از طرف موافقان این طرح مطرح شد، مشکلات شهر تهران است، در حالیکه در دو مورد اشاره شده و اکثر موارد دیگر، علت اصلی انتقال پایتخت مسائل سیاسی و ژئوپلتیک بوده است. با توجه به هزینههایی که انتقال پایتخت دارد، این کار در اغلب اوقات از نظر اقتصادی به صرفه نیست و اگر توجیهات مهمتری وجود نداشته باشد، کاری غیرمنطقی به نظر میرسد. همچنین، پس از انتقال پایتخت مشکلات پایتخت قبلی همچنان باقی میماند (مثل کراچی در پاکستان) و مستلزم برنامه دیگری است. بنابراین،

راه حل مشکلات تهران، انتقال پایتخت نیست و همانگونه که در اخبار هفتههای اخیر منتشر شد، اعضای شورای «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور» نیز بر اساس گزارش وزارت راه و شهرسازی، به انتقال پایتخت رای منفی دادند.

اما برای تهران چه باید کرد؟

مشکل جمعیتی تهران ناشی از دو عامل اصلی است: اول، تمرکز امکانات و خدمات و دوم، تمرکز اشتغال در این شهر و اطراف آن. در حال حاضر در تهران دچار یک دور شدهایم. جمعیت بالا، نیاز به خدمات مختلف را افزایش میدهد و خدمات بیشتر، مهاجرین بیشتری را جذب تهران میکند؛ هم برای کار و هم برای استفاده از این امکانات و خدمات. البته عامل اشتغال بهخصوص در شرایط رکود تورمی سالهای اخیر، تاثیر بسزایی در مهاجرت به تهران داشته است. شاهد این مدعا، تعداد بالای افرادی است که بدون خانواده و تنها برای کار به تهران مهاجرت کردهاند. بر این اساس، در مرحله اول بایستی برای حل مشکل رکود در سطح کلان، تدبیری اندیشید. با حل مشکل رکود، به طور خودکار فرصتهای اشتغال در سایر استانها افزایش خواهد داشت. در مرحله دوم، محدودکردن فرصتهای شغلی در تهران است. عمده فرصتهای شغلی در تهران را میتوان ذیل این دستهبندی لحاظ کرد: دسته اول مشاغل دولتی، دسته دوم صنعت ساختمان، دسته سوم صنایع بزرگ مثل خودروسازیها، دسته چهارم سایر صنایع و دسته آخر خدمات.

به نظر میرسد در گام نخست، دولت باید بهصورت واقعی کوچک شود. در سال 1391، در حدود 200 هزار نفر در تهران کارمند دولت بودهاند (که البته این آمار بدون در نظرگرفتن شرکتهای دولتی است). در نتیجه (با درنظرگرفتن متوسط 4 نفر اعضای خانواده هر کارمند دولت) میتوان گفت حدود 800 هزار نفر از ساکنین تهران، بهواسطه مشاغل دولتی در این شهر هستند. کوچکسازی دولت هم به چابکی بیشتر آن کمک خواهد کرد و هم از جمعیت تهران خواهد کاست.

در کنار دولت، صنایع بزرگ قرار دارند که اگرچه در حال حاضر از نظر سهام غیردولتی محسوب میشوند؛ اما در گذشتهای نهچندان دور دولتی بودهاند و هنوز هم به لحاظ مدیریت، دولت تاثیرگذاری بالایی بر آنها دارد که مثال این صنایع، خودروسازان هستند. شرکتهای خودروساز در دهه 70، بهدلیل مشکلات بیکاری گسترده آن زمان، بهعنوان یک محور در ایجاد اشتغال در نظر گرفته شدند. توجیه مسئولین وقت این بود که با افزایش تولید خودرو، اولا، چند ده هزار نفر مستقیم در این شرکتها مشغول میشوند، ثانیا، رشد تولید خودرو منجر به رشد قطعهسازی و در نتیجه برای چندصد هزار نفری اشتغال ایجاد خواهد شد، ثالثا، افزایش مصرف خودرو مشاغل خدماتی مرتبط با آن (مثل مکانیکی) را گسترش میدهد. البته در اینجا بحثی درخصوص رقم واقعی اشتغالزایی این صنعت در دهه 70 و بعد از آن، و همچنین درست یا غلطبودن این سیاست نداریم، بحثی که مورد توجه ماست این است که این توسعه میتوانست در شهری غیر از تهران صورت بگیرد. چون این خودروسازان در تهران بودند، توسعه آنها و قطعهسازان فرصتهای شغلی زیادی در این شهر ایجاد نمود. اگر امروز صنایع بزرگ (مثل خودروسازان) از تهران خارج شوند، به دنبال آنها بسیاری از صنایع کوچکتر وابسته (مثل قطعهسازان) از تهران خارج خواهند شد. بنابراین میبایستی این صنایع با حمایت دولت از تهران خارج شوند. همچنین، بایستی تغییری در رویکرد صنعتی تهران ایجاد شود و به سمت صنایع با فناوری بالا و پاک، حرکت کنیم. البته این کار بایستی با ارائه مشوقهایی برای صنایع مذکور و افزایش هزینههای سایر صنایع مستقر (مثل اخذ عوارض بیشتر، هزینه آب و برق بالاتر و...) صورت پذیرد. بدینترتیب، هم مشاغل صنعتی سهم خود را در سبد مشاغل استان حفظ میکنند و هم از آلودگیهای زیستمحیطی (بهخصوص آلودگی هوا) پیشگیری میشود.

مسئله دیگر در بحث اشتغال، مشاغل ساختمانی است. تهران از دهه 70، به دلیل طرحهای بلندپروازانه شهردارانش، همواره شاهد پروژههای عظیم شهری بوده است. اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، پروژههای بسیار خوبی اجرا شده است؛ اما این پروژهها هم نیروی انسانی نیاز دارد و هم به منابع مالی (و البته برخی از آنها غیرضروری بوده است). متاسفانه منبع اصلی تامین مالی این پروژهها فروش تراکم بوده است و این یعنی ساخت و ساز بیشتر و افزایش ساخت و ساز هم به معنای فرصتهای شغلی بیشتر است. اگر بخواهیم نرخ مهاجرت به تهران کاهش یابد، بایستی شهرداری دست از طرحهای بلندپروازانه بردارد و از فروش تراکم جلوگیری شود. در حال حاضر بر اساس آمار وزیر مسکن و شهرسازی، 400 هزار واحد مسکونی خالی در تهران وجود دارد؛ لذا، ساخت واحدهای مسکونی جدید، توجیهی ندارد و صرفا منبع درآمدی برای شهرداری است.

در کنار این موارد، بایستی در نقاط مختلف کشور مراکزی برای جذب جمعیت در نظر گرفته شود. این مراکز باید برای جمعیت بالا طراحی شوند. جمعیت زیاد در یک شهر، خود عامل مثبتی برای رشد اقتصادی است. چون ایجاد زیرساختها، با افزایش جمعیت به صرفهتر خواهد بود و خود این زیرساختها به رشد اقتصادی کمک میکنند. مشکل تهران نیز، از جمعیت بالای آن نیست؛ بلکه از رشد بیبرنامه است. یکی از تکراریترین راه حلها، اصلاح کیفیت زندگی در دیگر نقاط کشور است. اگر در نقاط مختلف کشور، برنامه دقیقتری برای زیستن با استانداردهای بالاتر داشته باشیم، طبیعتا میتوانیم سیر مهاجرتها را از تهران به سمت آن نقاط بکشانیم.

https://shoma-weekly.ir/cZr834