فردوس عادلی پور
هیشکی منو دوست نداره
ببینم تو این وضعیت، چه کسی است که اسم این آشفته بازار را بگذارد فوتبال حرفهای؟! بازیکن اول که قرار داد میبندد، سرمربی را بهترین و با اخلاقترین مربی تاریخ ایران میداند؛ اما به محض آنکه نیم فصل میشود و سرمربی او را نمیخواهد، تهدید به افشاگری میکند و میگوید فقط همین را بگویم که دلیل جداییام فنی نیست. حرفهایم را بعد میزنم! اولاً که انتظار داری با این بازیهای سراسر فنیات، روی پر قو نگهت دارند؟ دوم هم آن که خوب حرفی داری بزن دیگه! تو که آخرش میخوای بگی هیشکی منو دوست نداشت، خوب الان بگو!
شما قبلاً کجا بودید
وقتی یه بازیکن که در طول عمرش یک بار پیراهن سرخ آبیها رو به تن کرده، به تیم مقابل برود، حرص همه را در میآورد و بعد از آن است که تاریخچه زندگیاش، بیرون میریزد که از بچگی اون وری بوده! حالا استقلالیشدن مسلمان هم همین اوضاع را دارد. یه بازیکن پرسپولیس گفته: «حرمت پیراهن پرسپولیس را نگهدار!» یکی دیگه گفته: «مسلمان در رختکن به ما 4 نشان می داد».
درخشان هم گفته: «ذوب آهن برای مسلمان از ما 2 میلیارد خواست، از استقلال 500 میلیون!» هاشمی نسب هم به مسلمان گفته: «اگر توان دعـوای خیابانـی داری به استقلال برو!»
فیروز دیروز آمد
و دوباره فیروز کریمی آمد! همین دیروز فیروز آمد و دیگر لازم به توضیح زیادی نداریم فقط باید حرفهایش را بخوانیم. بخوانید که بعد از بازی با صبا به سر مربیگری دامادش چه گفته؟ «این چمن را به هیئت فوتبال و باشگاه صبا تبریک میگویم. صبا بنیادش توسط خود من در قم بنا نهاده شد. نمیدانم چرا هواداران قمی نمیآیند تا تیم را تشویق کنند. قسم میخورم امروز صبا فوتبال بازی کرد. این تیم مدیری دارد که فوتبالی است.» و در ادامه: «اگر شد با حرف بازیکنان را آماده میکنم، اگر نشد با زور، نشد با چوب یا با هر وسیله دیگری شده در مغزشان میکنم تا آماده شوند.»