محمدحسن آلاله- تاریخ معاصر جهان، تاریخ عبرتآموزی جدیدی برای حاکمان جهان است، زیرا با نگاهی اجمالی به تاریخ امروز جهان میبینیم که چگونه حاکمان مستبد و دیکتاتورهای جهان یکی پس از دیگری در حال از بین رفتن و نابودی هستند. دیگر نیاز نیست تا عبرتهای تاریخ گذشتگان را که بعضاً با افسانهها و اسطورههای دروغین مخلوط شده است را به دیگران منتقل نمود تا باورکنند که سرنوشت ظلم، بیعدالتی و فساد، همانا نابودی و سقوط است.
نکته جالب این است که امروز همه مردم جهان باهم نظارهگر این صحنههای عبرت آموز هستند و این نظارهها را با هم از صفحات گیرندههای تلویزیونی و دیگر رسانهها دیده و میبینند. در دهه پنجاه شمسی و در عین ناباوری ابرقدرتها و مستکبران جهان دیدیم که چگونه پهلوی دوم، یکی از مستبدترین حاکمان تاریخ معاصر که قدرت خود را به واسطه حمایت بیگانگان و مستکبرین غرب و شرق بهدستآورده بود و با خفقان و استبداد بر مردم سلطه میراند، با فریاد دادخواهی، عدالت جویی و اسلامخواهی مردم ایران زمین سقوط کرد. دومینوی این سقوط پس از گذر دو دهه از تاریخ، دامان حکام مستبد دیگری مانند صدام را در کشور مسلماننشین عراق گرفت و او را نیز به سرنوشت پهلوی دوم دچار ساخت و امروز در دهه سوم و عصرشتاب انقلابها، دومینوی این سقوطها گریبان حاکمان مستبد دیگری همچون بنعلی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی را گرفت و آنها را به قعر درههای سقوط فرو برد و البته حاکمان مستبد دیگری در یمن، بحرین و عربستان در انتظار این سقوط بهسر میبرند.
در این قسمت سعی داریم بیان نماییم که تقریباً عواملی مشابه موجب سقوط آنها شده است اما افسوس که هیچکدام از این سلاطین نه از تاریخ درس میگیرند و نه از سرگذشت دیگران عبرت میآموزند و میمانند تا خود عبرتآموز دیگران شوند.
این عوامل سقوط در بیست خطا و اشتباه کلی که تقریباً در همه آنها بهطور مشابه وجود داشته است را به شرح ذیل طبقهبندی نمودهایم، البته حتماً عوامل دیگری هم وجود دارد که با بررسی بیشتر میتوان آنها را مشخص نمود.
1- اولین خطای حاکمان مستبد سقوط یافته این است که پایههای قدرت و حکومت آنان از مشروعیت و مقبولیت لازم برخوردار نبوده است. معمولاً حاکمان مستبد پس از بهدستآوردن قدرت، آن را برای خود موهبتی شخصی میدانستند و گمان میکردند که بازشاهی و پادشاهی فقط بر دوش آنان نشسته است.
2- خطای دوم آنها این بوده که رکن و پایههای قدرت خود را نه با تکیه بر مردم و ملت خود که بلکه فقط بر پایه برخی نیروهای نظامی و امنیتی و یا گروهی محدود از طرفداران وفادار به خود گذاشته بودند و از نظامیان حامی خود برای سرکوب مردم استفاده نمودهاند.
3- خطای سوم آنها معمولاً این است به جای اینکه بر حمایت مردم کشور خود متکی باشند از حمایتهای منفعتطلبانه کشورهای بیگانه و بعضاً دشمنان آن ملتها برخوردار بودهاند و همین خشم مردم را علیه آنها برانگیخته است.
4- خطای چهارم حکومتهای مستبد این بوده که معمولاً در این کشورها انتخاباتی در کار نیست و اگر هم باشد انتخابات و رأی مردم در این کشورها همه جنبه صوری و تشریفاتی داشته و اگر افرادی هم به نام نماینده منتخب میشوند، معمولاً هیچکدام منتخب واقعی مردم نبودهاند بلکه منتخب و منتصبان دستگاه حکومتی و یا شخص حاکم میباشند.
5- معمولاً حاکمان مستبد درآمدهای کشورشان را در راه خوشگذرانی و عیش و عشرت خود هزینه نمودهاند، برای خود کاخها، عمارتها و قصرهای شاهانه ساختند و این درحالی بوده که بسیاری از مردم کشورشان از حداقل زندگی هم برخوردار نبودهاند و برخی حتی در کوخها و زاغهها به دنبال یافتن سرپناهی میباشند.
6- در حکومتهای مستبد معمولاً مردم نقشی در حکومت و حاکمیت ندارند و مردم رعیتی بیش پنداشته نمیشوند که فقط وظیفه آنها این است که باید خراج و مالیات بپردازند.
7- در اینگونه حکومتها معمولاً به جای اینکه قدرت در چرخش نخبگان کشورشان باشد وضعیت به شکل هزارفامیلی و قبیلهای اداره شده و معمولاً عدهای متملق و چاپلوس و فرصتطلب کارها را بهدست میگیرند.
8- معمولاً در حکومتهای مستبد جو اختناق و خفقان و سانسور وجود دارد و فضایی برای انتقاد و صدایی برای شنیدن رأی مخالف دیگران وجود ندارد و هرکسی هم به مخالفت برخیزد از گردونه سیاست و قدرت خارج میشود.
9- در اینگونه حکومتها معمولاً فساد سازمان یافته و گسترده در حوزههای مختلف سیاسی و خصوصاً اقتصادی و اجتماعی وجود دارد و دستگاه حکومتی یا توان مقابله با آن را ندارد یا به دلیل اینکه خودشان هم در این فساد دست دارند تمایلی به از بین بردن و یا ریشهکنی آن ندارند.
10- در حکومتهای مستبد، نظام طبقاتی و تضاد طبقاتی به شکل وسیعی وجود دارد و عدهای آنچنان غرق در ثروت هستند که نمیدانند با ثروتهای بادآورده خود چه کنند و عدهای هم آنچنان فقیر که شبها گرسنه سر بر بالین میگذارند.
11- در حکومتهای مستبد و وابسته، معمولاً میلیاردها دلار از پول مردم صرف هزینههای خرید اسلحههای سبک و سنگین میشود تا به خیال خام آن حاکمان با این اقدام هم از خودشان محافظت و نگهداری نمایند و هم بازار بیگانگان که از آنان حمایت میکنند رونق بگیرد.
12- در حاکمیتهای مستبد به جای اینکه حاکمان جامعه بر قلبهای مردم حکومت کنند، با زور سرنیزه حاکمیت خود را دنبال میکنند، از پول مردم زندان و دژهای محکم میسازند و کوچکترین مخالفتی را نیز برنمیتابند.
13- سیستم و نظام حاکمیتهای مستبد و وابسته بر زور و خشونت عریان بنا گذاشته شده است، خبری از آزادی و مردمسالاری وجود ندارد و مهمترین شاخصه این حکومتها زورمداری و سرکوبگری است.
14- نظام شایستهسالاری در اینگونه حکومتها حاکم نیست و معمولاً فرصتطلبان و عوامفریبان بر سرکارند و اگر فرد شایستهای هم فرصت حضور پیدا نماید به دلیل شرایط نامطلوب موجود پس از مدتی از صحنه رقابت حذف میشود.
15- در حکومتهای مستبد و وابسته قانون مبنای حاکمیت و قضاوت نیست و بلکه معمولاً افرادی ذینفوذ وجود دارند که خود را قانون و حتی فراتر از قانون بهحساب میآورند.
16- در حکومتهای مستبد و وابسته معمولاً استقلال در حوزههای خصوصاً سیاسی، اقتصادی و نظامی آن کشور وجود ندارد و تقریباً همه این رژیمها به نحوی سرسپرده هستند و استقلال ملت خود را فروختهاند و البته این بیگانگان هستند که سرنوشت مردم آن کشورها را به عهده دارند و برای آنها تصمیم میگیرند.
17- در حکومتهای وابسته و مستبد بین دولت و ملت فاصله و شکاف وجود دارد و همچنین نارضایتیهای گسترده آشکار و پنهان به چشم میخورد و عملاً از استعدادها و خلاقیتهای مردم استفاده نمیشود و از طرفی غرور و حس اعتماد بهنفس این ملتها نیز شکسته شده است.
18- سیاستها و روابط خارجی کشورهایی با حکومتهای مستبد و وابسته تحتتأثیر قدرتهای بزرگ جهانی بوده و معمولاً اینگونه کشورهای وابسته، سیاست و استراتژیهای مستقلی ندارند و بیشتر حافظ منافع و امنیت کشورهای حامی خود هستند.
19- در حکومتهای مستبد و وابسته، رهبر و یا رهبران این جوامع از صفات و ویژگیهای متعالی و اخلاقی برخوردار نیستند و بهصورت آشکار و پنهان به فساد مشغول بوده و در میان ملت خود منفور هستند.
20- بیستمین خطا در نزد حکومتها و حاکمان مستبد این است که از تاریخ و سرنوشت حاکمان دیگر درس نگرفته و همان خطاهایی را که آنها مرتکب شدهاند تکرار میکنند تا به سرنوشت تلخ آنها دچار شوند.
اینک ایران اسلامی به عنوان کشوری مستقل و با داشتن مردمی فهیم و انقلابی و رهبری حکیم و فرزانه از کشورهایی محسوب میشود که با انقلاب اسلامی خود در دهه پنجاه به کار حکومت مستبد و وابسته پهلوی دوم در کشور پایان داد و حاکمیت و حکومت جمهوری اسلامی را با حفظ استقلال و رعایت مردمسالاری دینی بر مبنای نظریه ولایتفقیه در جامعه بنا نمود و امروز به عنوان یک مدل و الگوی موفق، زمینهساز بیداری اسلامی گردیده و میرود تا با الهام بخشی به سراسر جهان آغازی برای پایاندادن به حاکمیتهای حاکمان مستبد و وابسته خصوصاً در منطقه باشد.
*قائم مقام حزب موتلفه اسلامی خوزستان