ورزش

به احترام یک هوادار واقعی فوتبال

دینی که استاد مرحوم مرتضی احمدی به گردن بچه‌های نسل جنگ دارد، دینی است بسیار ریز و البته مهم و حیاتی. او با صدای بی نظیرش به ما اجازه داد، کودکی کنیم و نگذاشت زخم دست‌های بی احساس صدامیان بیش از این پشت کوچک و نحیفمان را خش بیاندازد! او عشق را زنده نگه داشت و کودکی را. کودکی معصومانه همه ما را...! خودش می‌گفت: اگر بتوانم لحظه‌ای غم را از چهره مردم پاک کنم و بیرون ببرم، کاری بزرگ انجام داده‌ام. اما بُعد هنری شخصیت مرتضی احمدی، تنها ویژگی مثبتی نیست که حالا و در فراقش می‌توانیم از آن بگوییم. برای هواداران فوتبال مرتضی احمدی یعنی تاریخ سکوی ورزشگاه که به آن عشق می‌ورزیم.
شاهین تهرانی- برای بچههای نسل ما نام «مرتضی احمدی» به طرز بسیار پیچیده و گشودگی ناپذیری گره خورده به کودکیهای پرماجرایمان. مردی که صدایش در آن سالهای جنگ و موشک و خون، تحت عناوین مختلف به خانههایمان میآمد تا لبخند را برای لحظهای هر چند کوتاه، روی لبان کوچکمان بنشاند. لبهایی که به اقتضای سن شان تشنه خندیدن بودند و – شوربختانه – به دستور «صدام» جنگ میدیدند و خون و آتش و ویرانی! صدای استاد احمدی با کودکیهای من و نسل من پیوندی ابدی خورده، صدایی که از رادیو و تلویزیون و حتی ضبط خانه میآمد و هر بار با نامی تازه میزبان گوشهایمان میشد.

میگویم میزبان چون هرگز بیرون نمیرفت که دوباره بخواهد میهمان بشود! ما با آن صدها، کاراکترها و ترانهها روزمان را شب میکردیم و شبمان را روز. ما کودکان بی تفریح آن دهه سخت، همه دلخوشیمان شنیدن صدای کاراکترهای مجازی و کارتونی مان بود. صداهایی که به وسعت و تعداد امروز نبودند و به دلیل همین، راحت از یاد نمیرفتند و همه زندگیمان میشدند. ما بچههای آن دوره فرصت تغییر ذائقهدادن و عوضکردن قهرمانهایمان را نداشتیم و وفادارانه با همان صداهای قدیمی صفا میکردیم! صداهایی مثل صدای استاد مرتضی احمدی. صدایی که گاهی روباه مکار میشد و از تلویزیون به گوش میرسید و گاهی خواننده ضربی شب یلدا و از طریق رادیو خودش را به ما میرساند. گاهی تصویر داشت (که البته اغلب هم تصویر خودش نبود) و گاهی هم صدای شخصیت داستانی کودکانه بود که از راه کاستهای 48 داستان به خانههایمان سر میزد. هرچه که بود، هر اسمی که داشت، مهم این است که بود... بود و آن سالها به سختی گذر سیخ از جگر داغ گذشتند.

دینی که استاد مرحوم مرتضی احمدی به گردن بچههای نسل جنگ دارد، دینی است بسیار ریز و البته مهم و حیاتی. او با صدای بی نظیرش به ما اجازه داد، کودکی کنیم و نگذاشت زخم دستهای بی احساس صدامیان بیش از این پشت کوچک و نحیفمان را خش بیاندازد! او عشق را زنده نگه داشت و کودکی را. کودکی معصومانه همه ما را...! خودش میگفت: اگر بتوانم لحظهای غم را از چهره مردم پاک کنم و بیرون ببرم، کاری بزرگ انجام دادهام. اما بُعد هنری شخصیت مرتضی احمدی، تنها ویژگی مثبتی نیست که حالا و در فراقش میتوانیم از آن بگوییم. برای هواداران فوتبال مرتضی احمدی یعنی تاریخ سکوی ورزشگاه که به آن عشق میورزیم.

پدر معنوی هواداران از همان سال اولی که باشگاه پرسپولیس زندگی را آغاز کرد، روی سکوهایش نشست و از صمیم قلب برایش آرزوی موفقیت کرد. استاد بی بدیل سینما و تلویزیون بدون توجه به نام و شأن بلندش روی سکو مینشست و بر خلاف بسیاری از نامداران که سعی دارند علایق رنگیشان را پنهان کنند تا هواداران طیف رقیب را از دست ندهند، مفتخرانه و با صدای بلند تأکید میکرد که پرسپولیسی است و به عشق این تیم روی سکوها گاهی حرص میخورد و گاهی شادمان میشود!

او فقط رفیق روزهای شادی نبود و در قامت یک هوادار واقعی میدانست که تیم محبوبش در شرایط بد و دشوار بیش از قبل به او احتیاج دارد. او از آن هوادارانی نبود که با غورهای سردیشان میشود و دشنام سر میدهند و با مویزی گرمی میکنند و به مدیحه سرایی برای ستارهای پوشالی میپردازند! او در سرما و گرما کنار تیمش بود و خط قرمزش نام بلند پرسپولیس و وفاداری به مکتب آن بود نه نامگذاری این و آن ستاره! پیشکسوت هواداران از آنجا که از دیرباز همراه و همدم سرخها بود، تمام مشکلات هواداران سکونشین را با گوشت و استخوان درک میکرد. او به پشتوانه همین تجربه گرانقدر در سالهای پایانی عمر پرکارش، به همراه جمعی از هواداران قدیمی فوتبال، «جمعیت حامیان هواداران فوتبال ایران» را تأسیس کرد و تا پایان عمر نیز ریاست افتخاری این جمعیت را نیز بر عهده داشت. جمعیتی که امروز بازوی اجرایی فدراسیون فوتبال در امور حمایت از هواداران است و گامهای بلندی هم در این رابطه برداشته است.

https://shoma-weekly.ir/xj1lla