جامعه

برای کودک تراز

مسیر نظام آموزشی ما باید از وضعیت خلاقیت‌کشی خارج شود و سعی کنیم علوم ضروری و اساسی و پایه نه‌فقط در نخبگان، که در عموم مردم گسترش یابد.
دکتر رضا گور حسین- نقطه عطف تربیت یک انسان در دوران کودکی او شکل میگیرد. بنابراین باید فکر کنیم که چگونه میتوانیم یک کودک را بالنده پرورش دهیم. در اولین گام باید توقعمان را از «کودک تَراز» مطابق با الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت مشخص کنیم. بدون داشتن یک تعریف از کودکی که میخواهیم برای تربیت او برنامهریزی کنیم، بهتر است هیچ اقدامی را صورت ندهیم. این تعریف باید جامع صفات مورد نظر تراز ما باشد. اگر اینگونه نباشد، جهتگیری و ثمره برنامهها به جاهای دیگری سوق پیدا میکند. مثلاممکن است کودکان ما خصلتهای خوبی مانند خودباوری، خردورزی، اجتماعیبودن و پرتلاشی را کسب کنند، اما فاقد عنصر معنویت بار بیایند. بنابراین تعریف ما از کودک در تراز الگوی اسلامی-ایرانی باید جامعیت داشته باشد.

اگر بخواهیم یک تعریف از کودک تراز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت ارائه دهیم، ابتدا باید «تعریف انسان» را از «انسانشناسی» الهی دریافت کنیم و با استفاده از آن «اصول تربیتی» را تبیین کنیم. سپس باید «روشهای تربیتی» را برای عمل به آن اصول و نهادینهکردن آنها در کودکانمان به کار ببندیم. البته این روشها را باید کارشناسان و متخصصان کاربلد ارائه کنند.

من اگر بخواهم از مبانی تعلیم و تربیت اسلامی و از گفتهها و نوشتههای رهبری انقلاب استفاده کنم، تقریباسه مؤلفه اساسی را میتوانم برای این تعریف ذکر کنم: «اندیشهورزی»، «شادابی» و «معنویت». عوامل دیگری هم در ذیل این سه عامل اصلی قرار میگیرند. این سه مؤلفه وقتی به صورت تؤامان در تربیت اعمال گردد، یک کلیت منسجمی را در شخصیت کودک شکل خواهد داد.

سه عامل فوق را باید خوب تشریح کنیم. یعنی تشریح کنیم که منظور ما از اندیشهورزی، شادابی و معنویت در کودک چیست؟ مثلاانسانها در مواجهه با مسائل معمولادو نوع واکنش نشان میدهند، یکی واکنش «مسئلهمحور» و دیگری واکنش «هیجانی». افرادی که مسئلهمدار پرورش مییابند، به محض اینکه با مشکل کوچک یا بزرگی مواجه شوند، دنبال مسئله میگردند تا آن را حل کنند و اگر حل نکردند، هیجانی میشوند. در حالی که افراد هیجانی در مواجهه با مشکلات، ابتدا دچار هیجان میشوند.

بعد از حامیان اصول ما از تعریف استخراج شد، کارشناسان تربیتی باید روش پیشنهاد بدهند. یکی از جاهایی که کودک در این زمینه تربیت میشود، خانواده است. اگر پدر و مادر در مواجهه با مشکلات، ابتدا عصبانی یا دچار واکنش هیجانی نشوند، بلکه به حل مشکل فکر کنند، این آموزه میتواند به فرزندانشان هم انتقال یابد. برنامههای تلویزیونی و بهویژه برنامههای کودک ما هم میتواند نقش مهمی در این باره ایفا کند. مثلاشخصیت کارتونی «ایکیوسان» یا همان «آیکیوسان» که وقتی با مسئلهای مواجه میشد، مینشست و دستش را روی سرش میگذاشت و فکر میکرد و چنین تأثیر تربیتی را با آن لحظه درنگ القا میکرد. همچنین استفاده از فن «طوفان فکری» در خانواده یا مدرسه برای تقویت تفکر در کودکان بسیار مؤثر است.

وقتی کودکی را خردورز پرورش دهیم، نهادینهکردن و آموزش آموزههای دینی در او بسیار آسانتر است. در این صورت است که بهآسانی میتوان برای او سؤال ایجاد کرد که این نظم آفرینش ساخته کدام ناظم است؟ و با همین سؤال ساده، استدلالهای عقلی و همهفهم دینی را ادامه داد. همچنین ما باید معنویت را تشریح کنیم، معنویتی که جدا میشود از رهبانیت یا عرفانهای کاذب و انزواگرایانه. به همین ترتیب شادابی و نشاط را هم باید تعریف کنیم.بنابراین ما باید از کودکی که به دنبال پرورش او هستیم، تصویر واضحی داشته باشیم. امروز باید فکر کنیم که کودکان ما در چشمانداز سال ۱۴۰۴ باید دقیقاواجد چه صفاتی باشند؟ حتی از نظر جسمی باید در چه وضعیتی باشند؟ قد، وزن، مو و شکل آنها باید چگونه باشد؟ بر این اساس است که همه دستگاههای تربیتی ما باید جهتگیری و فعالیت کنند.

مسیر نظام آموزشی ما باید از وضعیت خلاقیتکشی خارج شود و سعی کنیم علوم ضروری و اساسی و پایه نهفقط در نخبگان، که در عموم مردم گسترش یابد. همینطور دستگاههای دیگر نیز باید تغییر وضعیت بدهند.ما برای تحقق پیشرفت همهجانبه که در واقع همان تمدن نوین اسلامی است، نیازمند پیشرفت در دو بُعد هستیم؛ بُعد ابزاری و بُعد محتوایی. پیشرفت ما در بُعد ابزاری و سختافزاری این تمدن تا به حال خوب بوده است، اما در بُعد شیوه زندگی که بخش نرمافزاری تمدن اسلامی است، پیشرفت خوبی نداشتهایم.

https://shoma-weekly.ir/nvtj1L