اما زمانی این بحران خودش را بیش از گذشته به رخ جامعه میکشد که در مییابیم طلاق ایرانی هم مانند ازدواجها و زندگیهایمان سبکش متفاوتتر از سابق شده است. معصومه یوسفی کارشناس حقوق است و با توجه به مشاهدات خود در حوزه علوم قضائی، درباره این معضل این طور اظهار نظر میکند: «اگر به محتوای طلاقها نگاه کنیم، در مییابیم به همان شدت که زندگیها دچار تغییر شده است، جداییها هم دستخوش دگرگونی شده؛ به عبارت بهتر طلاق در جامعه ما تغییر بافت داده و در فرایندی نسبتاً فوری تبدیل به طلاق توافقی شده است؛ در این نوع طلاق دیگر از مهریه، نفقه، اجرت المثل و سایر حقوقی که در اثر تعهد ازدواج به زن تعلق میگیرد، خبری نیست؛ زیرا طرفین به شکلی کاملاً خودخواسته و همان طور که از نام این پدیده برمیآید، بهصورت توافقی به زندگی خود پایان میدهند. ضرباهنگ زمانی این نوع طلاق در قیاس با طلاقی که باید رویه و مراتب عادی دادگاه و سیستم قضائی را طی کند، بسیار سریع بوده و امروز ما مشاهده میکنیم که گاهی در اثر توافق زوجین، در ظرف زمانی یک هفته جدایی اتفاق میافتد؛ اما در تمام طلاقها سرنوشت دو فرد بسیار مبهم خواهد بود. یکی زنان که باید مسئولیتهای زندگی را بعد از جدایی به دوش بکشند و دیگری کودکی است که در اثر توافق نزد یکی از والدین میماند که عموماً مرجع قانونی بهدلیل توافق در انفصال زندگی اصل صلاحیت را برای نگهداری از طفل مدنظر قرار نمیدهد و کودک با توافق پدر و مادر بالاخره نزد یکی از آنها زندگی میکند؛ بنابراین در این میان جامعه ما با بحران زنان خودسرپرست و کودکان طلاق روبهرو میشود، بحرانی که جامعه را در طولانیمدت ممکن است از وجود امنیت و عدم وجود بزهه اجتماعی مصون نگاه ندارد و دولتها را با چالشهای جدی در این خصوص مواجه سازد.»
بههررو، مطابق اظهار نظر بسیاری از کارشناسان اگر کشور ما با این روند روبه رشد طلاق در قیاس با آمار نزولی ازدواج پیش برود، در آیندهای نه چندان دور شاهد فروپاشی خانوادههایی خواهیم بود که شاید به دلایل گوناگون و به راحتی حاضر به ترک زندگی مشترک میشوند؛ بنابراین ارائه راهکار مناسب بهویژه در حوزه زنان و خانواده ما را سراغ مریم رجبیان برد. رجبیان مشاور خانواده است و بهرغم آگاهی از آسیبهای گفتهشده طلاق بهإویژه برای زنان در رابطه با جلوگیری از افزایش جداییهای فوری و توافقی برای ما این طور میگوید: «رشد طلاق و فروپاشی خانوادهها البته مولود تغییر سبک زندگی در کشور ما است، تغییری که بعضاً در تمام شئونات زندگی ما خود را نشان داده است و امروز باعث شکلگیری بحرانهای مدرنی مانند طلاق توافقی شده است؛ این درحالی است که شاید اگر کمی قبل از ازدواج هوشیاری به خرج بدهیم و ازدواجهای آگاهانه و به هنگام را در جامعه نهادینه کنیم، میتوانیم از بخشی از فروپاشی زندگیها بکاهیم؛ اما از یک سو به دلیل آنکه زنان نقش عمدهای در قوام زندگی دارند با آموزش و بازتعریف یک سلسله از نقشها و مسئولیتها میتوانیم از جداییهای توافقی که اغلب بهصورت شتابزده و در اثر دلایل نامتعارف و غیر منطقی صورت میگیرد، جلوگیری کنیم.»
بنابراین لزوم تدابیر لازم برای افزایش آمار ازدواج و کاهش آمار طلاق مسئلهای است که باید با عزم و ارادهای ملی پیگیری شود، تا در آینده نه چندان دور در کنار داشتن خانوادههایی مستحکم و منسجم بهنوعی مصونیت زنان و کودکان تأمین شود و بخشی از دغدغههای احتمالی کشور در این حوزه مرتفع گردد.