وضعیت خانوادههای امروز ایرانی را چگونه میبینید و جایگاه زن به عنوان مادر و همسر در این خانواده چه تفاوتهایی با گذشته کرده است؟
باتوجه به اینکه جامعه ایرانی- اسلامی یک جامعه دینی است، طبیعی است که جامعه ما به نسبت جوامعی که از رنگ و بوی دینی کمتری برخوردار هستند، دچار دگرگونیهای کمتری میشود؛ بحث دگرگونی خانواده در ایران هم از این قاعده مستثنی نیست اما به هرحال اگر با یک نگاه واقع بینانه به این پدیده اجتماعی نگاه کنیم و بخواهیم بافت آن را در طول این چند دهه مورد بررسی قرار دهیم، متوجه میشویم که به تناسب تغییراتی که در جامعه ما شکل گرفته است خانواده هم دستخوش تغییر و تحولاتی شده است، و نقشهایی نیز که در این نهاد کوچک اجتماعی وجود دارد نیز دچار تحولاتی شده است.
از جمله این تحولات کوچک شدن خانوادهها است و باید بگویم گاهی تحولات خانواده در ایران باعث پارهای از نگرانیها شده است، زیرا این تحولات تمام ابعاد زندگی را شامل میشود به طور مثال ما در خانوادههایی که فرزندان از تربیت دینی بهرهمند هستند، احترام به نقشها به ویژه نقش مادر واجب است اما در خانوادههایی که از این تربیت بهرهای ندارند و یا کمتر با فرهنگ دینی آمیخته و آشنا هستند این نقش دچار تغییراتی از جنس تغییرات غربی میشود، یعنی جایگاه زن و مادر از جایگاهی که اسلام برای آن درنظر گرفته است تنزل پیدا کرده و کارکرد حقیقی خود را از دست میدهد.
به نظرتان محصول تغییر این کارکرد چیست؟
اصلیترین ثمره تغییر این کارکرد، ابتدا در خانواده برای زن خودش را نشان میدهد؛ به این نحو که دیگر افراد خانواده اقداماتی را که زن به عنوان همسر و یا مادر در قبال آنها انجام میدهد محبت و لطف او نمیدانند بلکه آن را وظیفه تلقی میکنند هرچند از منظری هرکس متعاقب نقشی که دارد وظایفی را باید انجام دهد اما انجام وظیفه وقتی که توأم با محبت میشود مفهوم تازه تری را به خانواده میدهد و زن در کسوت مادر و همسر با میل و رغبت به انجام وظایف محوله خود میپردازد مهمترین نمود این قضیه هنگامی خودش را به ما نشان میدهد که زنی مادر میشود و با تمام علاقهاش به فرزندش رسیدگی میکند، به هرحال با تغییر این کارکرد، نگاه جامعه به زن هم دستخوش تحول میشود، نگاه کالامحور به زن از جمله عواقب تفکری است که میخواهد این موجود را از جایگاه اصلی خود جدا کند و به او چیزی را بدهد که در عین بیهویتی است، آوردن زن به محیطهای گوناگون شغلی بدون در نظر گرفتن شأن او و همچنین تفاسیر غلط استقلال مالی و اموری نظیر آن همه محصول تغییر کارکرد نقشها است.
تفکراتی نظیر فمنیسم تا چه اندازه به این مقوله دامن زد؟
درخصوص مسئله فمنیسم در ایران ما باید نگاهی واقع بینانه داشته باشیم؛ در مقاطعی از زمان در کشور ما این تفکر که مولود غرب است، باشتاب بسیار به تضعیف جایگاه حقیقی و اسلامی زن در خانواده و جامعه پرداخت و هرچند توفیق کاملی به دست نیاورد اما متأسفانه بدون تأثیر هم نبود. اگر عملکرد این جریان فکری زن محور را در کشورمان بررسی کنیم متوجه میشویم که هروقت فمنیستها در کشور ما مثل زمان اصلاحات، اقدامات سازماندهی شدهای نظیر برگزاری کمپینها و یا گروههای دولتی و غیردولتی صورت دادند، نمود و تأثیر چندانی در بین آحاد زنان ما نگذاشت اما هنگامی این رویه خودش را به شکل جنگ نرم به نمایش گذاشت بسیاری از افراد ناخودآگاه در دامن این بحث گرفتار میشوند، مثلا امروز در حوزه اشتغال و حتی پذیرش نقش و جایگاه مادری تفکر فمنیسمها در لایههای ناخودآگاه ذهن برخی از زنان ما جای گرفته، به عبارتی در یک فرآیند زمانی بلند مدت با فعالیتهای گوناگون این مسائل پیش آمده و به نوعی افراد را به خود جذب کرده است.
با این وجود نتیجه گرایش به چنین بحثهایی برای جامعه زنان چه خواهد بود؟
برای پاسخ به این سوال باید با یک مثال بحث را پیش ببریم، وقتی زنی از خانه و خانواده که محلی اصلی حضورش است جدا شد و به یک حدی از رضایت مالی دست پیدا کرد طبیعتا بعد از مدتی که گذشت این استقلال او را اقناع نکرده و دچار نارضایتی از زندگی و شخص خود میشود؛ زیرا او میداند گرایش به این مهم او را از داشتن فرزند یا فرزندان، آرامش حضور در خانه و در کنار همسر بودن و مجموعا آرامش و رضایت روحی و جسمی بازداشته است و تنها چیزی که در این قاعده بازی نصیبش شده استقلال مالی است که نمیتواند بعد عاطفی او از جهت همسر و مادر بودن را تأمین کند؛ زیرا زن منبع احساسات و عواطف است و ممکن است در اثر زندگی تک بعدی حتی دچار افسردگی در اثر گم کردن نقش حقیقیاش بشود، این همان چیزی است که اکنون زنان غربی را با بحران هویت جدی مواجه کرده است درحالی که در فرهنگ اسلامی تمام مقولهها برای زنان درنظر گرفته شده است و مطابق این فرهنگ همه چیز در جایگاه حقیقی خود قرار دارد.
به نظر شما آیا این تفکرات پنهان بر روند فرزندآوری نیز تأثیرگذار بوده است؟
البته ما باید در کنار سایر دلایلی که در خصوص فرزندآوری وجود دارد، بخش نسبتا گستردهای از مشکل امروز رشد منفی جمعیت کشور مربوط به حوزه زنان و ایجاد نوعی از تفکر خاص در این میان بدانیم، در این نوع تفکر که آبشخور پنهان تفکر غربی است زنان به نوعی از مادر شدن پرهیز میکنند، گاهی این پرهیز در اثر عواملی مثل قرار گرفتن نقش مادری در اولویتهای دست چندم است و گاهی هم نظریههای غلطی مثل اینکه ما به عنوان مادر نمیتوانیم از پس تربیت فرزندان بربیاییم سبب نفوذ این تفکر میشود.
بهترین نسخه برای مبارزه با این تفکر چیست؟