اما شاید یکی از دلایل عمده تغییر در حجاب هم مسئله مهاجرت باشد، مسئلهای که در آسیبشناسی مقوله عفاف و حجاب کمتر مورد توجه واقع میشود. طبیعی است که مهاجرت در نوع پوشش افراد تاثیر میگذارد و به ویژه زنان و دختران با مشاهده رفتارهای فرهنگی شهری که حالا خانه، کاشانه و یا محل تحصیلشان در آنجا است به مرور زمان تغییر میکنند. این امر تنها در صورت داشتن بنیه قوی فرهنگی، معمولا کمتر دستخوش تغییر و تحول میشود اما با یک نگاه گذرا به جامعه چند لایه شهری مثل تهران متوجه میشویم این مسئله کاملا نمود عینی دارد، به طور مثال وقتی دختری به عنوان دانشجو از شهری دور به تهران میآید شاید در یکی دو ترم اول تحصیل تاثیر چندانی را در وضع ظاهر او متوجه نشویم، اما این مهاجر فرهنگی پس از یک مدت سبک رفتار و پوشش خود را ناسازگار با کلان شهر محل تحصیلش پیدا کرده و دچار تغییر میشود.
البته این مسئله در شهرهای دیگر هم وجود خارجی یافته است و شاید یکی از دلایل عمده این مقوله علاوه بر اینکه ناشی از بعد مسافت و در دسترس بودن نظارت خانواده دارد به علت فقدان هویت غنی فرهنگی فرد است حال این دختر دانشجو بعد از طی مدارج علمی به شهر خود بازمی گردد و طبیعی است او حالا حامل یک فرهنگ دیگر برای سایر دختران شهراست. فرهنگی که معمولا قبل از هرچیز پوشش فرد را دچار دگرگونی میکند، اما نباید فراموش کرد که صرفا مهاجرت علمی باعث دامن زدن به عدم رعایت عفاف و حجاب نمیشود بلکه این نوع مهاجرت در کنار سایر مهاجرانی که گاهی به نیت کار و یا حتی تفریح به شهر و کشور دیگر سفر میکنند، حامل تغییراتی خرد و کلان هستند و باید گفت این امر تنها یک بخش از هزاران علتی است که جامعه مسلمان ایرانی را در دهه ۹۰ دچار بحران عدم رعایت عفاف و حجاب به ویژه از سوی زنان کرده است؛ علتی که با یک نگاه عمیق خود به چشم ما یک دلیل ثانویه به حساب میآید و قطعا میتوان از طریق فرهنگ سازی حداقل آسیبهای موجود در این حوزه را تا حدقابل توجهی تلطیف کرد.
*کارشناس امور فرهنگی