بیهودگی تقسیم جنسیتی آدمها وقتی قرار است از آفریدهای انسانی مثل تاریخ تمدن فرهنگ یا هنر صحبت کنیم حالا دیگر در زمانه ما تبدیل به موقعیت متناقضنمایی شده است. پیشبینی اولین نتیجه ذهنی این نوع تقسیمبندی جنسیتی حتی به صورت تجربی امر پیچیده و قابل اغماضی نیست؛ قراردادن آدمها در یک موقعیت نابرابر انسانی در مواجهه با خود و پیرامون و لاجرم پناه جستن به دامن کلیشههای عامیانه مثل احساساتگرایی زنها و شکننده و لطیف بودنشان و سخت و مقاوم و مستقیمبودن مردها و غیره و از طرف دیگر اصرار غیرواقعی و البته نامراد طرفداران مدعای بیرمق برابری و حقوق زنان در ایران برای از بین بردن همه مرزهای ذهنی و اجتماعی میان زنها و مردها و مهمتر از آن نتایج سیاسی و عملی چنین راهبردی تصمیم گیری را برای انتخاب یک استراتژی عقلانی و بدون عواقب مناسب برای سوءاستفادههای معمول این نوع موقعیتها سخت میسازد و این همان اتفاقی است که برنامه اردیبهشت را تبدیل به یک برنامه سردرگم و مغشوش میسازد. این واضح و مشخص است که اردیبهشت دائماً در هراس دائمی از این است که به دام فمینیسم یا بهتر است صحیح ترش را بگویم، مد شده سربه هوای این سالها؛ چیزی که در ادبیات مطالعات اجتماعی طبق یک قرارداد نانوشته به فمینیسم اسلامی مشهور شد بیفتد و در عین اینکه هرگز نتوانسته است به این مقصود برسد و ظاهراً راه فراری هم ندارد اما همین ترس عملاً در قسمتهای مختلفی از بحثها و گفتگوها باعث افتادن اردیبهشت به چاه بدتری به نام کلیشههای جنسیتی میشود و اینگونه میشود که اردیبهشت عملاً در حال انجام کاری نیست و فقط خوراک خوبی میشود برای همه کسانی که دنبال تفکر و رویدادهای ژورنالیستی و بیانسجام هستند؛ چیزی که عملاً همان هم به سرانجامی نرسید.
فارغ از اینکه این خلط مفاهیم و اعتقادات در همان ملغمهای که گفتیم از طنز روزگار فمینیسم اسلامی نامش نهادهاند و این ترس ابدی اردیبهشت از متهمشدن به برچسب آنچه در طول برنامه باعث شده است که اردیبهشت در طرح مباحثی که صرفاً از موجودیتی به نام زنان دفاع و حمایت میکند، دست بهعصا و محتاطانه جلو برود و در مواقع متعددی از خیر «واقعیت» به صرف وجود آن در مجموعه اعتقادات معتقدان به همان اغراقها و حمایتهای سیاسی- اجتماعی دستهای خاص از طرفداران همان تفکرات بگذرد. باید این نکته را هم ذکر کنیم که مهمترین و خطرناکترین کلیشهای که اردیبهشت را دست و پا بسته و بدون تدبیر ساخته بود، کلیشه پرطرفداری به نام تعمیم ناروا بود. مجریها، کارشناسها و اصولاً برآیند کلی برنامه اردیبهشت صحبت درباره واقعیت موجودی به نام «زنها» بود و این «زنها» در هر برنامه بنا به یک تحقیق یک تز کارشناسی ارشد و دکترا یا مقولاتی از این دست شکل و رنگ متفاوتی به خود میگرفتند.
یک روز بر حسب پژوهشهای میدانی ادعا شده وزارت ارشاد و دیگر سازمانهای نظرسنجی دولتی زنهای ایرانی موجودات فرهیخته و کتابخوانی میشدند که دغدغههایشان مطالعات جامعهشناسانه بود و روز دیگر بر حسب تحقیقات و پژوهشهای مؤسسات مطالعات زنان یا چیزی شبیه به اینزنهای ایرانی موجوداتی بیاندازه تحت فشارهای روانی که باید برای رهاییشان از زندان جامعه ایرانی فکری میشد. همه هم سند داشتند و مقاله چاپ شده و نظرسنجی تأییدشده و فلان خانم دکتر و آقای دکتر این فقط نمونه خاصی از تعمیم ناروا در برنامه اردیبهشت بود. استناد به پژوهشهای کمی حتماً همراه با سوگیری که در مباحث گفته شده میان کارشناسان برنامه دائماً به عنوان سند تأییدی بر سیاستها یا نقدها و تحلیلهایشان ارائه میشد، نمونه واضحی از تحلیل بر مبنای همان کلیشه تعمیم ناروا.
سر این نخ را میتوان گرفت و میتوان به نمونههای واضحتر یا کمتر واضحتر دیگری هم از استفاده از این نوع کلیشه در برنامه اردیبهشت رسید. این همه حرفی نیست که درباره برنامه اردیبهشت میتوان زد که اساساً مهمترین و خطرناکترین کارکرد اردیبهشت به مقولهای برمیگردد به نام «جابهجایی مسئلهها». واقعیت این است که وضعیت صداوسیمای ما و برنامههای آن وضعیت ویژه و خاصی است.
به دلیل نبود منابع رسانهای دیگر در ایران و واحد بودن تریبون اصلی تأثیرگذار بر عامه مردم و همینطور به دلیل شرایط خاص وجودی رسانهای به نام صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران وقتی تک برنامهای درباره زنان در کل منابع رسانهای ایرانی ساخته و پخش میشود، شرایط ویژه و خاصی پیدا میکند مثلاً اینکه رسالت سنگینی بر دوشش سنگینی میکند که حتماً درباره «مسائل زنان ایرانی» صحبت کنند.
اردیبهشت این ادعا را میکند؛ یعنی با این فرض جلو میآید که در حال طرح و صحبت درباره مسائل زنان ایرانی است اما عملاً راه را به بیراهه میرود یعنی علاوه بر اینکه اساساً درباره چیزی به نام مسائل زنان ایرانی صحبت نمیکند یکسری مسائل درجه سوم و بیاهمیت در شرایط خاص امروز جامعه را به عنوان مسائل زنان مطرح میکند و این ایراد اساسی اردیبهشت است.
تا زمانی که مسائلی حیاتی درباره زنان ایرانی مثل خشونت و تبعیض و پیشفرضهای غلط در ارتباط دو جنس و مسائلی از این دست وجود دارد، صحبت از هنر موسیقی زنان ایران در دوره قاجار و گذاشتن ویژهبرنامه برای نقاشیهای خانم «ایران درودی» فقط به بیراه بردن بحث و گفتگو و طرح مسئله زنان ایرانی است.
به غیر از چند مورد خاص که نمونه بحث و بررسی درباره تصویب لایحه حمایت از حقوق خانواده که به جنجال هم کشیده شد، خوب یادم هست اردیبهشت در اکثر برنامههای پخش شدهاش به دنبال مسائل و دغدغههای خاص زنان طبقه متوسط به بالای تهرانی هم نبود و باید دوباره توضیح دهم که در شرایط عادی وجود برنامهای که درباره مثلاً هنر زنان ایران در یک دوره تاریخی خاص و بحث و گفتگوهای چندین ساعته درباره آن هیچ اشکال عقلانی ندارد اما شرایط خاص وجودی برنامه اردیبهشت ادامه چنین روندی را عملاً به مسئله انحرافی جابهجایی مسئلهها میکشاند.
اینکه مخاطبان زن ایرانی این برنامهها خیال کنند مسئلههای زندگیاش اینهاست در حالی که در دنیای سفت و سخت واقعیت چیز دیگری انتظارشان را میکشد، به مراتب از تعمیم ناروایی که در ابتدای متن گفته شد خطرناکتر است.
به نقل از رسانه انقلاب