رأس الجالوت به یهودیان رو کرد و گفت: «اِمضوا بِنا فَهُو اَعلمُ مِمَّا یُقال فیه؛ بیایید از این جا برویم که او از آن چه دربارهاش مىگویند دانشمندتر و آگاهتر است.»
گروهی از یهویان نزد بزرگ خود رأس الجالوت رفته و سخن از امیرمومنان(ع) به میان آمد و گفتند این مرد عالم و دانشمند است؛ ما را نزد او ببر تا از او سوال کنیم. یهودیان خدمت حضرت علی(ع) رسیدند. رأس الجالوت گفت: آمدهایم تا از شما سوالی کنیم. حضرت فرمود: آنچه میخواهی، بپرس. رأس الجالوت گفت: خدا در چه زمانى بوده است؟
امام فرمود: «خدا از ازل بوده، بى آنکه پدید آید و او از ازل بدون چگونگى بوده است و همیشه بدون کیفیت و کمیت بوده و هست. پیش از او چیزى نبوده و او پیش از پیش است و پایان و نهایت ندارد و پایان را به او راه نیست، او پایانِ هر پایان است.»
رأس الجالوت به یهودیان رو کرد و گفت: «اِمضوا بِنا فَهُو اَعلمُ مِمَّا یُقال فیه؛ بیایید از این جا برویم که او از آن چه دربارهاش مىگویند دانشمندتر و آگاهتر است.»
( اصول کافى، ج 1، ص 90، باب الکون و المکان)