ایشان مدت سیسال محضر علامه طباطبایی را درک کردند و از شاگردان امام راحل نیز بودند. البته ایشان شاگرد خاص علامه بودند و به فرموده خودشان وقتی اسفار به جلد نهم و مباحث معاد رسید، علامه درس را بهصورت عمومی تعطیل و تبدیل کردند در محدوده چند نفر، از جمله حضرت آیتالله انصاری، آیتالله جوادی آملی و آیتالله حسنزاده آملی، آیتالله ابراهیم امینی و جمعی در این حد. این عالم وارسته قریب ده سال در فقه و اصول امام خمینی شرکت میکرد.
او در کنار مقام علمی والا از بُعد مبارزاتی غافل نبود و از همان ابتدای نهضت امام(ره) وارد فضای سیاسی و مبارزات انقلابی شد. حاصل این حضور نیز تبعیدهای پیاپی بود. در روز سالگرد حمله به فیضیه خیلی از بزرگان انقلابی جرات سخنرانی در آنجا را پیدا نکردند؛ ولی آیتالله انصاری اعلام آمادگی کرد و جالب اینکه یکی از چهرههای سیاسی به ایشان گفت آقای انصاری اگر قصد اخلاص نداری نرو، سرانجامش اعدام است! ولی رفت و سخنرانی کرد و نهایتاً به تبعید انجامید. همین حضور چشمگیر در خط مقدم مبارزات بود که مقام معظم رهبری در تبعید به دیدار آیتالله انصاری رفته، پیشانی او را بوسیدند و فرمود: شما از پیشگامان نهضت هستید.
حضرت امام(ره) به قدری نسبت به ایشان علاقه ویژه داشتند که از مرحوم آیتالله طاهر شمس گلپایگانی و همچنین آقای حاج سید عباس کاشانی نقل شده که امام این تعبیر را فرمودند که ما تا وقتی که افرادی مثل آقای بهجت و آقای انصاری را داریم گزندی به این مملکت نخواهد رسید. بعد از ارتحال امام(ره) و رهبری امام خامنهای نیز از حامیان سرسخت ولایت بود. هر وقت صحبت میشد از ذکاوت سیاسی، از فهم و عقل مقام معظم رهبری در مدیریت نظام و در رهبری نظام صحبت میکردند؛ حتی در جلسات خصوصی هیچگاه با گله و انتقاد موقعیت رهبری را زیر سؤال نمیبردند.
در بُعد اخلاقی نیز در رفتارهایش درسهای گرانبهایی وجود داشت. اخلاص عجیب او باعث میشد تا هیچوقت روی منبر و حتی صندلی برای تدریس ننشیند و همیشه دو زانو و سر پایین بود.
شاگردانش نقل میکنند که میفرمود: آقا این نفس، عجیب است، هر کارش کنی باز میخواهد اذیت کند؛ بالا بنشینی میگوید اوه، بر کرسی تدریس نشستی، پایین بنشینی میگوید عجب آدم متواضعی هستی و به هر ترتیب میخواهد انسان را بغلطاند، خیلی باید مواظب بود خیلی باید مراقب بود.خیلی مقید به اخلاق بود. حتی قبل از درسهای فلسفه حتماً یک روایت میخواند. برخی اوقات که جلسات در منزل خودشان برگزار میشد، قبل از همه بیرون میآمدند و کفشهای شاگردان را جفت میکردند و دم در میایستادند تا با همه با احترام خداحافظی کنند.
حجتالاسلام و المسلمین قرائتی تعریف میکند که من در جایی مدتها صحبت میکردم؛ اما یک دفعه یکی از اساتید و بزرگان حوزه آمد، آنجا حرکتی انجام داد و همه گفتند: اگر روحانی است این است! آن حرکت هم این بوده که آیتالله انصاری شیرازی میگوید ظهر ماه رمضان بود، وارد مسجد شدم دیدم کفشها دارد آفتاب میخورد بعد هم داغ میشود و هم خراب میشود و این مردم روزهدار الان پای صحبت نشستهاند، بعد میآیند بیرون پا میکنند، توی این کفشها پایشان داغ میشود و اذیت میشوند، من نگاه کردم اطراف مسجد دیدم یک چند تا گونی هست رفتم آنها را خیس کردم بعد آبش را گرفتم که زیاد آب نداشته باشد، آمدم پهن کردم روی کفشها که وقتی مردم بیرون میآیند کفش داغ نباشد و خراب هم نشده باشد. در آن حال، بعضی آن صحنه را دیده بودند. آقای قرائتی میفرمود: مردم همچنین حرکتی را دیدند، گفتند اگر روحانی هست این آقاست، من یک ماه آنجا صحبت کردم یک نفر نگفت اگر روحانی است این است!منزل ایشان از دو طرف به دو مدرسه مشرف بود و خانواده او در اذیت بودند. پیشنهاد میدهند خانه را بگیرند جزو مدرسه نمایند و در عوض جای دیگری به ایشان منزل بدهند. خانه نوسازی در همان حوالی به ایشان نشان دادند ولی گفتند: من یک طلبهام، من چه جوری از در این خانه نوساز بروم داخل و زندگی کنم؛ در حالی که در کنارش فقراء هستند، آنجا آقا برای من جهنم است، من نمیتوانم آنجا زندگی کنم! یک وقت حتی ایشان به شوخی تعبیر میکردند که آقا ما با این سوسکها و عقربها توی خانههای قدیمی، انس گرفتیم نمیتوانم قبول بکنم.آیتالله انصاری مورد اعتماد و قبول علمای بزرگ بود. مرحوم آیتالله العظمی بهجت ارادت خاصی به او داشت. به آیتالله جوادی آملی پیشنهاد درس یکی از مجلدات اسفار را دادند؛ ولی گفتند این جلد را الان آیتالله انصاری شیرازی تدریس میکنند و مادامی که ایشان مشغول به تدریس هستند، ما تدریس نمیکنیم.