ورزش

اندر احوال کاراته ایران



*یاسمن سرخیل- ورزش امروزه دیگر تنها انجام یکسری اعمال فیزیکی توام با تفکر و جهت حفظ سلامتی و شادابی نیست، بلکه به گونه ای ابراز نمودن قدرت به شیوه متمدنانه است.
به راستی اگر فرانسه، مصر، اسپانیا، آقایُف آذربایجانی و اُتو انگلیسی قدرتی اینچنین در کاراته نداشتند. چند نفر از ما با تمدن و رسومات آنها آشنا می شدیم؟ یا وقایع ورزشی و بعضا سیاسی آنها برایمان جذاب بود؟ در این چند دهه اخیر ورزش با شتابی بسیار تبدیل به یک پدیده اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مهمتر از همه اقتصادی شده است.
یک پیروزی ورزشی باعث برانگیخته شدن عرق و غرور ملی و همین امر باعث استحکام پایه های سیاست داخلی و خارجی یک کشور می شود چرا که حس میهن دوستی برانگیخته شده مردم را در پی دارد و همین احساس نیز باعث احترام و وابستگی بیش از پیش مردم به پیشینه‌های فرهنگی و آداب و رسوم حتی مذهبی خواهد شد (همین چند روز پیش در مسابقات کاراته دیدم که کاراته کار با ذکر یا حسین و یا ابوالفضل پا به تاتامی گذاشته و مبارزه را آغاز می کند)، ورزشکاران موفق می توانند الگوهای فنی و اخلاقی مناسبی برای قشر عظیم جوانان باشند.
الگوهایی که نیمی از آنان در بهبود وضعیت اخلاقی، روحی، سلامتی و تندرستی جامعه نقش بسیار مهمی را می توانند، ایفا کنند و مهمترین میدان برای نمایاندن کاراته نیز همین آوردگاه های آسیایی و جهانی است. آوردگاهی بدون خون و خونریزی و عاری از تیر و تفنگ...
در مسابقات جهانی و در سالهای گذشته، خونی ریخته نشد اما خونمان به جوش آمد و خون هم به دلمان شد. در آن روزها در مسابقات جهانی و در سالهای قبل، با خودمان گفتیم، اقلا بجنگید و ببازید. نه اینکه مانند حریف تمرینی در زمین مسابقه ظاهر شوید ...
خوب حرفی هم یاد گرفته اند مسئولان، وقتی می بریم همه لبخند بر لب از زحمات و کوشش ها و شب نخوابی ها و عرق ریختنهای خود برای کسب تک تک این پیروزی ها می گویند! وقتی می بازیم هم، کی بود، کی بود؟ من نبودم و او بود و آنها بودند و خون به دلمان کردند و ...  یا برای کسب تجربه رفتیم و این شکستها برای پیروزی و پیروزی های بعد لازم است! نمی دانیم، کدام حرفشان را بپذیریم آنکه می گوید زمین مسابقه محل تجربه نیست و میدان رقابت و نتیجه است یا ...
ما که عادت کرده ایم! رشته های مادر، پدر، خواهر و برادرمان را به امان خدا ول کرده اند تا ببینیم بعد از فوتبال! کی به آنها احتیاج می شود و در مواقع بحرانی به زمین بروند و کمی برایمان آبروی ملی جمع کنند.
کاراته در تاریخ مدالهای جهانی خود تنها عنوان 3 مدال طلا را به یدک می کشد، در مسابقات سال 2010 صربستان حاصل کاروان ما، نقره حامد زیکساری بود! و 2008 پکن، خون به دل شدیم تا برنز روحانی برای کاروان کاراته به ارمغان بیاید. 2006 فنلاند، روزهای اوج کاراته مان بود که 2 طلا، جاسم ویشگاهی و حسین روحانی و 2 برنز سعید فرخی و اسماعیل ترکزاد برای ما به دست آمد.
باید تلاش کرد و برنامه ریزی و مهمتر از همه اینها به توکلهای  آنکارد کرده و شیک پوش بالانشینان هم نباید تکیه کرد. کاراته، بی پول و بی بضاعت است. مدیریت جدید، آرامش را به کاراته و کاراته کاران هدیه داد اما در عوض ما چه کردیم؟ هر روز از رفتن این مدیر به بخشهای دیگر صحبت می کنیم. یک روز می گوییم کاراته را به دست کاراته کاران بسپاریم و روز دیگر حرفهای دیگر، کاراته ورزشی است که می فهمد و می داند اما نمی تواند...
چند وقتی می شود که یکسری دوره افتاده اند که ای داد و ای هوار، کاراته برای کاراته کاران است و بس! و بهتر که افرادی در راس کار قرار گیرند که از خانواده کاراته باشند!
حالا سئوال اینجاست که مگر مدیریتهای قبلی که از پوست و گوشت خود خانواده کاراته بودند. کاری کردند؟ کاراته ایران مسابقات مهمی را پیش رو دارد، سال ورزشی مهمی در پیش است و حمایت، آن هم از این ورزش بی پول امری واجب به نظر می آید!
روزهای خوبی را می گذرانیم و امیدواریم فدراسیون جدید به همین روش ادامه دهد و مانند سایرین خوابش نبرد! اگر روزگار دور برای کسب افتخار و نمایش قدرت به جان هم می افتادند و خون می ریختند. امروز جان می کنند و خون دل می خورند تا در آوردگاه های جهانی و آسیایی قدرت و افتخار کسب کنند. هنوز طعم یاعلی در شروع فعالیت فدراسیون جدید، خیالمان را رنگین می کند. به تمثال مولا علی نگاه می کنیم، دلمان قرص می شود.

 

 

https://shoma-weekly.ir/CDDjIS