اندیشه

امام زمان(عج) را با سر و پای برهنه بین عزاداران دیدم

علامه در حالی که اشک می ریخت، گفت: وقتی به دسته سینه زنی رسیدم، دیدم حضرت بقیه الله (عج)با سر و پای برهنه میان سینه زن ها به سر و سینه می زنند و گریه می کنند. من هم نتوانستم طاقت بیاورم، پس در خدمت آن حضرت مشغول سینه زدن شدم. (نگاه سبز، ص221)
سید مهدی که بعدها به بحرالعلوم ملقب شد، در سال 1155 هـ.ق در شهر کربلا دیده به جهان گشود. پدر پرهیزگارش در خواب دید که امام رضا (ع) به یکی از اصحاب دستور دادند شمعی برفراز بام سید مرتضی برافروزد. سید مرتضی می گوید: مشاهده کردم، نوری از آن شمع به آسمان بالا رفت که نهایت نداشت، پس تعجب کردم و با خود گفتم این چه بود که من دیدم؟ که ناگهان از خواب بیدار شدم و در همان ساعت خبر تولد سید مهدی را برایم آوردند. در سابق رسم بود که علمای شیعه مقیم نجف اشرف در روز عاشورا پیاده به کربلا می رفتند. در بین راه محلی وجود داشت به نام طویرج که چهار فرسخ با کربلا فاصله داشت و در این روز دسته های سینه زن از آنجا به طرف کربلا حرکت می کردند و علما و مراجع به آنها ملحق شده و با آنان سینه می زدند.علامه سید مهدی بحرالعلوم با عده ای از طلاب به استقبال دسته سینه زنی طویرج رفتند. عشق و شور عجیبی در این دسته به چشم می خورد همه بر سر و سینه می زدند. ناگهان علامه بحرالعلوم، مجتهد طراز اول جهان تشیع، عمامه و عبا را زمین گذاشت و با سر و پای برهنه میان جمعیت عزادار رفت و مثل سایر سینه زنها بر سر و سینه خود زد. طلاب و شاگردانشان هر چه کردند تا مانع بروز احساسات ایشان شوند، کاری از پیش نبردند.علامه ضجّه می زد و سر و رویش با خاک آشفته شده بود. ناچار چندین تن از شاگردان قوی هیکل و خوش اندام ایشان، اطراف وی را گرفتند که مبادا زیر دست و پا بیفتند و آسیب ببینند.هنگام شام غریبان زین العابدین سلماسی، شاگرد مخصوص ایشان از علامه پرسید، شما را به صاحب این شب مقدس سوگند می دهم به من بگویید چه شد که شما بی اختیار وارد دسته سینه زنی شدید و آنگونه به عزاداری پرداختید؟ علامه در حالی که اشک می ریخت، گفت: وقتی به دسته سینه زنی رسیدم، دیدم حضرت بقیه الله (عج)با سر و پای برهنه میان سینه زن ها به سر و سینه می زنند و گریه می کنند. من هم نتوانستم طاقت بیاورم، پس در خدمت آن حضرت مشغول سینه زدن شدم. (نگاه سبز، ص221)
https://shoma-weekly.ir/9bqNRT