مقوله فرهنگ در هر جامعه ای از اولویت و هویت اول برخوردار است و در این بین بازگشت به خویشتن و به بیان دقیق تر بازگشت به هویت دینی به ویژه برای زنان می تواند آنها را از گزند غرب زدگی و آشفتگی خانوادگی در امان دارد.
اعظم نصیری- اگر وضعیت زنان، مردان و خانوادهها را در زمانهای بسیار قدیم بررسی تاریخی کنیم، متوجه خواهیم شد که در آن زمانها زنان در جایگاه بسیار حقارتآمیزی قرار داشتند. این شرایط در همه تمدنهای قدیم همچون تمدن یونان، سومر، مصر، هند، چین، ژاپن، ایران باستان و تمدنهای دیگر مشابه بوده است برای مثال در اسطورههای یونانی زنی خیالی به نام پاندورا سرچشمه بدبختیها و مصائب بشری است و یا در تمدن مصر که یکی از قدیمیترین تمدنها بوده است، زن حق خارج شدن از منزل را جز برای خدمت کردن به معبودان یا شاهان نداشته است. حتی در مواردی با زنان همچون کالا برخورد میشده است و هیچ حق و اعتباری را برای زنان قائل نبودهاند. در آیین مسیحیت نیز آمده است که زن همان حوای مجسم است که آدمی را از فردوس برین محروم ساخت. این وضعیت که در شبه جزیره عربستان به حد زنده به گور کردن دختران هم رسیده بوده است با ظهور اسلام و قوانین دینی و انسانیاش کاملا تغییر کرد. اما در بسیاری از دینهای دیگر همچون مسیحیت و یهودیت، به دلیل تحریفهایی که در کتب مقدسشان به وجود آمده بوده است، وضعیت محدود زنان ادامه داشت، چنانکه علاوه بر متون عهد قدیم، عهد جدید هم شامل مضامینی با همان محتوای دست کم گرفتن زنان بود. در کتاب عهد جدید پولس رسول آمده است: اجازه نمیدهم که زنان به مردان چیزی یاد بدهند یا بر آنان مسلط شوند.تا اینکه قرن هفدهم یک تحول بزرگ در غرب با عنوان "حقوق بشر” صورت گرفت که حتی در این امر هم تماما دفاع یک جانبه از حقوق مردان صورت گرفت که منجر به اعتراض عدهای شد که این اعتراضها در چارچوب آرمانهای فمنیستی شکل گرفت.فمنیستها گرایشهای مختلفی پیدا کردند که آرمان مشترک همه آنها دفاع از حقوق زنان بود که در بعضی از گرایشهای آنها این موضوع بیش از حد افراطی دنبال شد تا جایی که زن و مرد را متقابل هم دانستند و زنده کردن حقوق زنان را تنها با انتقام از مردان دستیافتنی می دانستند. شاهد این موضوع گفتههای خانم دوبوار است که گفته: مردان مصداق دوزخ و برهمزننده فردیت و آزادی زنان هستند این جنبش و آرمانهایش عامدانه یا غیر عامدانه همراه با اهداف شوم سرمایهداران زمان شد و تبدیل به ابزاری در دست سرمایهداران گردید که به اسم استقلال زنان، آنان را از کار در خانه، به کار در کارخانهها مشغول کردند. توضیح همه مصایبی که فمنیستها به اسم دفاع از حقوق زنان بر زنان وارد کردند، بسیار مفصل است اما به صورت خلاصه اگر در قدیم، انسانیت زن زیر پا گذاشته شده بود این جنبش «زن بودن» زن را به کلی به دست فراموشی سپرد و با فعالیتهای خود به تزلزل خانواده کمک بسیاری نمود.در این بین همانطور که در زمان جاهلیت قدیم با وجود نبود رسانه، رفتارهای تحقیر آمیز غرب و محدودیت فکری آنها نسبت به این موجود از غرب به شرق انتقال یافته بود در جاهلیت مدرن به کمک ابر رسانهها، آرمانهای فمنیستی نیز به شرقیان منتقل شده است؛ اما باید اشاره کرد که در شرق مخصوصا جهان اسلام زن از موقعیت متفاوتتری با دنیای توحش گونه غرب حداقل در برخورد با مسئله زن داشت. استاد بزرگ شهید مطهری در این زمینه بیان میکنند:" نهضت اسلامی زن با نهضتی که در مغرب زمین روی داد، از دو نظر تفاوت بنیادی دارد:اول در ناحیه روانشناسی زن و مرد است که اسلام اعجاز کرده است. دوم این که اسلام در عین آن که زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها شخصیت و هویت و استقلال داد هرگزآنها را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرد" این جنبش همانطور که زنان را نسبت به مردان بدبین کرده است، مردان را نیز به همان نسبت از جایگاه مدیریتی خود پایین آورده و در کل خانوادهها را دچار تزلزل کرده است. در حالی که اسلام خانواده را محیطی میداند که زن و مرد را درکنار هم و نه در مقابل هم، هر کدام در جایگاهی که فطرتا مناسبشان میباشد مسئول پیشرفت خانواده هستند.اگر بنا بر آن چیزی که اسلام فرموده است، زن جایگاه مدیریتی خانه و مرد جایگاه مدیریتی خانواده را حفظ کنند، به وضوح به الگوی خانواده مورد نظر اسلام نزدیک تر خواهند شد و آرامش و سکونی که قرآن از آن یاد میکند، بیشتر و بیشتر در خانوادههایمان موج خواهد زد.در مجموع هر چند به صورت مختصر ریشههای تاریخی و اجتماعی پدیدهی تغییر جایگاه مرد و زن را به صورت مختصر ذکر گردید ولی میتوان این مطلب را مقدمهای برای ورود به این اصل مهم و تلاش در جهت رفع معضلات اجتماعی و خانوادگی نمود که در این بین آن کسانی که بیشترین تاثیر را در این زمینه میتوانند داشته باشند متولیان فرهنگی هستند زیرا مقوله فرهنگ در هر جامعه ای از اولویت و هویت اول برخوردار است و در این بین بازگشت به خویشتن و به بیان دقیق تر بازگشت به هویت دینی به ویژه برای زنان می تواند آنها را از گزند غرب زدگی و آشفتگی خانوادگی در امان دارد.