مریم امجدیان همسر شهید مدافع حرم ابوذر امجدیان یکی از جوانترین شهدای مدافع از کرمانشاه و شهرستان سنقر است، او در آستانه رحلت اسطوره صبر و مقاومت، حضرت زینب(س) از مقاومتی میگوید که حول محور این بانو از میدان مبارزه با تکفیریها توسط مدافعین تا پشت این جبهه نبرد به واسطه همسران این بزرگمردان ادامه دارد:
خودتان را معرفی کنید و از نحوه آشنایی که منجر به ازدواجتان با شهید ابوذر امجدیان شد، بگویید؟
مریم امجدیان، همسر ابوذر امجدیان هستم، ما در روستایی واقع در استان کرمانشاه زندگی میکنیم، خانه همسرم درست در همسایگی ما قرار داشت و همین همسایگی و رفت و آمدی که به واسطه ارتباط خانوادهها بین ما بر قرار بود، باعث شد تا آقا ابوذر برای ازدواج من را انتخاب و با خانوادهاش موضوع را مطرح کند، در آن ایام او 23 ساله و من 20 ساله بودم که زندگی مشترکمان را شروع کردیم.
چه شد که شما شهید امجدیان را برای ازدواج انتخاب کردید؟
یکی از معیارهای من برای ازدواج تقوا و تواضع بود؛ آقا ابوذر که در آن زمان در نیروی سپاه مشغول شده بود از نظر من این ویژگیها را به طور کامل داشت؛ وقتی هم به رسم و سنت قبل از ازدواج از شخصیت و خصوصیتهایشان تحقیق کردیم؛ پی بردم او کاملترین مردی است که میتوانم برای زندگی انتخاب و به او تکیه کنم در حقیقت ابوذر همه ویژگیهای مطلوب من را داشت.
شهید ابوذر امجدیان متعلق به نسلی است که آن را نسل سوم انقلاب میدانیم، ارزیابی شما از شور و شعوری که در وجود این نسل برای دفاع و مقاومت، پدید آمده چگونه است؟
نسل سومیها نسل خوبی هستند؛ آنها هرچند خاطرهای از جریان پیروزی انقلاب ندارند و خاطرات روزهای دفاع مقدس به اقتضای سنشان گنگ یا کمرنگ است؛ اما مفاهیم انقلاب را خوب درک کردهاند؛ ابوذر هم همینطور بود؛ او ارادت ویژهای به امام خامنهای داشت و میخواست فرمان آقا را اجابت کند؛ وقتی ماجرای سوریه پیش آمد یک لحظه برای دفاع از حرم آرام و قرار نداشت و به سوریه رفتند، ما در روزهایی که ابوذر به سوریه اعزام شد سال ششم زندگیمان را سپری میکردیم.
از شهادت همسرتان گفتید؛ از روز و لحظه شهادت چه چیزهایی شنیدهاید؟
روزی که ابوذر به شهادت رسید درست مصادف با سالگرد ازدواجمان بود؛ روز قبل از شهادت از سوریه با منزل تماس گرفت و سالگرد ازدواجمان را تبریک گفت و اینطور ادامه داد که تا 5 روز دیگر امکان هیچ تماسی با من را ندارد و بعد از این زمان بود که خبر شهادتشان را شنیدم؛ از کیفیت شهادت او خبر موثقی ندارم؛ اما مطابق آنچه دوستانش گفتهاند، روزهای قبلتر دو روستا را از نیروهای داعشی پاکسازی کرده بودند، روز جمعه که مصادف با تاسوعای حسینی بود، روز عملیات پاکسازی دیگری بود که گویا خمپارهای کنار ابوذر منفجر میشود و در اثر ترکشهای خمپاره پایش قطع و دستش به شدت مجروح میشود و ترکشهای زیادی به بدنش اصابت میکند.
چه چیز باعث شد تا با رضایت قلبی ایشان را برای حضور در میدان مبارزه بدرقه کنید؟
ابوذر شوخطبع و مهربان بود و روزبهروز وابستگی من به او بیشتر میشد؛ روز قبل از اعزام به سوریه، کنارم نشست، نگاهی به من کرد و گفت؛ ما علیرغم محبت و وابستگی که بینمان است، از این به بعد ممکن است زندگی خیلی کوتاهی را در کنار هم تجربه میکنیم؛ بنابراین زیاد به من وابسته نباش، ابوذر عاشق شهادت بود و یکی از آرزوهایش این بود که شهید شود، همیشه در حرفهایش سفارش میکرد که اگر روزی به شهادت رسید من بیقراری نکنم و به عنوان مدافع حرم از حرکت او و همرزمانش دفاع کنم. من حرفهای او را جدی نمیگرفتم و گمان میکردم با من شوخی میکند تا لحظهای که پی بردم واقعا به شهادت رسیده است.
باتوجه به اینکه نام مدافعان حرم با حضرت زینب(س) گره خورده است، جایگاه حضرت بعد از شهادت همسرتان در ایجاد آرامش چگونه جایگاهی است؟
وقت ابوذر به شهادت رسید برای من خیلی سخت بود؛ انگار باورم نمیشد او را از دست دادم، ویژگی مدافع حرمبودن ابوذر باعث شد تا در این شرایط به حضرت زینب(س) و مصائب و سختیها و رسالتی بر دوش کشید بیشتر توجه و فکر کنم، این موضوع باعث شد تا صبر زینب کبری(س) در تمام زندگیام جاری شود؛ بارها باخودم میگفتم داغی که تو دیدهای در مقابل مصیبت حضرت هیچ است، همین موضوع تسکینم میداد که میتوانم در برابر این اندوه بزرگ مقاوم باشم، ابوذر ارادت ویژهای به حضرت ابالفضل(ع) داشت؛ وقتی صحبت دفاع از حرم شد انگار برایش اینطور تداعی شده بود که وظیفه سنگین حضرت اینبار بر دوش او و دوستانش است همین موضوع بود که او را از یک طرف به حضرت زینب(س) نزدیک کرد و از سوی دیگر من را با عقیله بنی هاشم عجین، تا در برابر شهادت ابوذر صبر داشته باشم، خود ابوذر هم البته کمکم کرد تا آرامش و صبر را تجربه کنم، من در حقیقت به عینه زندهبودن شهدا و حضور ابوذر در کنارم پیبردهام؛ انگار عطر حضور او همه جای زندگی من استشمام میشود.
فرهنگ شهادت با کلید واژه مقاومت به هم گره خورده است، مقاومت در شهدای مدافع حرم چگونه نمود عینی پیدا میکند؟
مقاومت فصل مشترک همه مدافعان حرم است، آنها در مسیر مقاومت اصلا دلبستگی به دنیا و مادیاتش نشان نمیدادند و این روزها وقتی عدهای مطرح میکنند که این شهدا در قبال دریافت وجه برای دفاع رفتهاند برای ما سنگین و مصیبتبار است، مقاومت برای حفظ ارزشها، اعتقادات و آرمانها که با عنوان دفاع از حرم مطرح میشود با هیچ چیز جز جانشان ممکن نیست، مگر ارزشمندتر از جان برای انسان چیز دیگری هم مطرح است؟؛ در حقیقت شهادت برای آنها پاداشی است که ارزش معاوضه با هیچ مقدار پول و مادیات را ندارد و محصول مقاومت پیروزی اسلام و انقلاب است؛ چنانچه شما در طی همه سالهای عمر انقلاب اسلامی از پیروزی تا جنگ و مقاطع دیگر شاهد این مهم هستید که دستاورد مقاومت پیروزی و پیشرفت است، البته در پاسخ همه آنهایی که راه این شهیدان را کمرنگ جلوه میدهند میگویم آیا شما میتوانید همه دلتنگیها و رنجهایی که ما یا فرزندان مدافعان شهید در نبود پدر دارند را جواب دهید؟ شهدای حرم به خاطر دفاع از دین و امنیت جمهوری اسلامی به جنگ نیابتی رفته و با آغوش باز شهادت را پذیرفتهاند و شانه خالیکردن از این مقاومت ممکن است خطرات و زیانهای جبرانناپذیری را متوجه ایران کند.
جایگاه همسران شهدای مدافع در انتقال مفهوم عمیق مقاومت چگونه است؟
البته شهدای حرم مظلومترین شهدا هستند؛ بخشی از انتقال ارزشها به خصوص ارزش مقاومت میتواند توسط همسران مدافعین صورت بگیرد تا مردم آنها را بشناسند، ما درحقیقت به نوعی باید خود را مدیون خانوادههای مدافع حرم بدانیم؛ اگر آنها بزرگوارانه از حضور مردان خود در کنارشان چشم نمیپوشیدند دفاع ادامه پیدا نمیکرد؛ هیچکس نقش همسران و مادران مدافع حرم را نباید نادیده گرفت و باید جایگاه آنها مدنظر قرار دهند.
حرف از مقاومت در برابر ظلم به میان آمد، نظر شهید امجدیان در خصوص دیدگاه سازشمحور در ارتباط با آمریکا چه بود؟
ابوذر از آمریکا و استکبار جهانی تنفر داشت؛ بارها در رفتارش میدیدم که منتظر اذن جهاد برای نبرد با آمریکا است او سازش را نمیپذیرفت و تسلیم در برابر دشمن را عامل عقبگرد ما و سوء استفاده دشمن از نظام میدانست، جنگ با تکفیریهای هم به عقیده من برای ابوذر در حکم جنگ با آمریکا و استکبار جهانی بود.