اندیشه

آیا تفاوت مدیریت سیاسی امام حسن‌(ع) و امام حسین‌(ع) حاصل روحیات صلح‌طلبی و مبارزه خواهی آن دو امام بود؟

مجموعاً این سؤال ممکن است در ذهن خیلی از شیعیان هم نقش ببندد که به راستی چرا امام مجتبی‌(ع) صلح کرد ولی سیدالشهداء‌(ع) قیام؟ آن هم در حالی که از حیث عِدّه و عُدّه شرایطیاران امام حسن‌(ع) بهتر از سیدالشهداء‌(ع) بود. در واقع این سؤال، سؤال غلطی است؛ یعنی در واقع تفاوتی در نوع مدیریت این دو امام وجود ندارد و آنچه موجب تفاوت ظاهری در مدیریت این ائمه شده شرایط و عوامل جانبی بوده است. یقیناً اگر امام حسن‌(ع) با شرایطی مشابه شرایط دوران برادرش مواجه می‌شد، کاری جز قیام انجام نمی‌داد و همین طور امام حسین‌(ع) نیز اگر با فردی همچون معاویه و مردمانی که در اطراف امام مجتبی‌(ع) بودند مواجه بود چاره‌ای جز صلح نداشت. صلحی که مقدمه ساخت و تجهیز روحی و معنوی نیروها را فراهم آورد تا قیامی با عظمت قیام عاشورا انجام بگیرد.
فرهاد اسفندیاری- در خصوص زندگی سیاسی و مدیریت امام حسن(ع) دو نگرش وجود دارد. عدهای مانند نویسنده کتاب «فرق الشیعه» مینویسند: «چون حسین کشته شد، گروهی که از یاران او بودند سرگردان شده گفتند: روش حسن با حسین نسازد و کار این با آن موافق نباشد... اگر کاری را که حسین در کوشش و کارزار با یزید کرد تا بدانجا که خود و یاران و فرزندانش را به کشتن داد درست و واجب بود، پس کنارهجویی حسن و دستکشیدن از ستیز و نبرد با معاویه با داشتن یاران بسیار کاری نادرست بوده است. پس در کار آن دو در گمان شدند و از امامت آنان بازگشتند و در گفتار با توده مردم همداستان گردیدند.»

در طرف مقابل عدهای همچون مرحوم سید شرف الدین(ره) در این باره میفرماید: «شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد، حسنی بود. از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن(ع) به مفهوم فداکاری بسی آمیختهتر است تا روز عاشورای امام حسین(ع)، زیرا امام حسن(ع) در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد.»

مجموعاً این سؤال ممکن است در ذهن خیلی از شیعیان هم نقش ببندد که به راستی چرا امام مجتبی(ع) صلح کرد ولی سیدالشهداء(ع) قیام؟ آن هم در حالی که از حیث عِدّه و عُدّه شرایطیاران امام حسن(ع) بهتر از سیدالشهداء(ع) بود.

در واقع این سؤال، سؤال غلطی است؛ یعنی در واقع تفاوتی در نوع مدیریت این دو امام وجود ندارد و آنچه موجب تفاوت ظاهری در مدیریت این ائمه شده شرایط و عوامل جانبی بوده است. یقیناً اگر امام حسن(ع) با شرایطی مشابه شرایط دوران برادرش مواجه میشد، کاری جز قیام انجام نمیداد و همین طور امام حسین(ع) نیز اگر با فردی همچون معاویه و مردمانی که در اطراف امام مجتبی(ع) بودند مواجه بود چارهای جز صلح نداشت. صلحی که مقدمه ساخت و تجهیز روحی و معنوی نیروها را فراهم آورد تا قیامی با عظمت قیام عاشورا انجام بگیرد.

شهید مطهری (ره) سه عامل را دخیل در قیام امام حسین(ع) و مقدمه ساز آن میداند که هیچکدام در زمان امام حسن(ع) مهیا نبود.

‏یکی بیعت خواستن حاکم وقت از امام حسین(ع) بود؛ به گونهای که فرمان دادند از او بیعت شدیدی بگیرند و فرصتی هم به او ندهند. در حالی که جزو مفاد صلح نامه امام حسن(ع) این بود که بیعتگرفتن در کار نباشد.دومی دعوت مردم کوفه بود. 18 هزار نامه اعلام آمادگی آمد. اگر امام پاسخ نمیداد تاریخ او را محکوم میکرد که با وجود این مقدار تقاضا چرا اقدام ننمودی. این در حالی است که در دوران امام حسن(ع) اوضاع کاملاً متفاوت بود. مردم کوفه متفرق و با اختلافات بسیار که امیرالمومنین(ع) هم در ایام آخر عمر مبارکشان از عدم آمادگی آنها گلایه داشتند و فرمودند: خدایا مرا از میان این‏ مردم ببر و بر اینها حکومتی مسلط کن که شایسته آن هستند تا بعد اینها قدرحکومت مرا بدانند.علت سوم امر به معروف و نهی‏ از منکر بود. معاویه یک عمر خلاف دین و شریعت عمل کرد؛ ولی بزرگترین گناه را در آخر عمرش مرتکب شد که بعد از خودش پسر شراب خوار و فاسد خودش را به زور سرجای خودش نشانده است. اما در زمان امام حسن(ع) ماجرا فرق میکرد. خود امام میدانست که اوضاع معاویه چگونه است؛ ولی امر بر مردم مشتبه بود. معاویه در ظاهر ادعا میکرد که من حاضرم به کتاب‏ خدا و به سنت پیغمبر و به سیره خلفای راشدین صد در صد عمل بکنم، برای‏ خودم جانشین معین نمیکنم، بعد از من خلافت مال‏ حسن بن علی و حتی بعد از او مال حسین بن علی است.اگر امام حسن با این شرایط صلح را قبول نمی‏کرد، امروز در مقابل تاریخ‏ محکوم بود. بنابراین وقتی که ما وضع امام حسن(ع) را با وضع امام حسین(ع) مقایسه می‏کنیم‏، میبینیم که از هیچ جهت قابل مقایسه نیستند؛ اما شکی نیست که صلح امام حسن زمینه را برای قیام امام حسین فراهم‏ کرد. لازم بود که امام حسن مدتی کنارهگیری بکند تا ماهیت امویها که‏ بر مردم مخفی و مستور بود، آشکار شود تا قیامی که بناست بعد انجام گیرد، از نظر تاریخ قیام موجهی باشد.مقام معظم رهبری کتابی دارند با عنوان «انسان 250 ساله» مقصودشان از 250 سال این است که ائمه از زمان امیرالمومنین(ع) تا امام زمان(عج) یک مسیر مشخص و سیر واحدی را پیش گرفتند. فقط با توجه به شرایط روزگار ظاهر عمل هریک با دیگری متفاوت بود؛ ولی ماهیت عمل همانی بود که امیرالمومنین(ع) آغاز نمود. یعنی گویا همه ائمه یک فرد واحدند که در طول 250 سال در شرایط گوناگون عملکردهای متفاوتی داشته و این همان معنای «کلّهم نورٌ واحدٌ» است.

https://shoma-weekly.ir/zJQaDj