اندیشه

آواز خواندن ملا حسینقلی همدانی!

لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقاً؛ (معبودی به حق و شایسته پرستش جز خدا نیست. این را به‌حق و راستی می‌گویم) إن الدّنیا قد غرّتنا و أشتغلتنا و استهوتنا... (به‌راستی که دنیا ما را فریفت و ما را به خود سرگرم نمود و سرگشته و مدهوش گردانید) آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند.
نقل است استاد العرفا ملا حسینقلی همدانی در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات میرفت. در بین راه به قهوهخانهای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند و پایکوبی میکردند. آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند. بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد. ایشان فرمود: من خودم میروم. وقتی که نزدیک شد به رئیسشان گفت: اجازه میفرمایید من هم بخوانم شما بنوازید!؟

رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی، گفت: بخوان.

آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه امیرالمومنین(ع) کردند:

لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقاً؛ (معبودی به حق و شایسته پرستش جز خدا نیست. این را بهحق و راستی میگویم)

إن الدّنیا قد غرّتنا و أشتغلتنا و استهوتنا... (بهراستی که دنیا ما را فریفت و ما را به خود سرگرم نمود و سرگشته و مدهوش گردانید)

آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور میشدیم هنوز صدای گریهشان به گوش میرسید! (برگرفته از کتاب فرزانه قبیله عشق)

https://shoma-weekly.ir/i0yt2R