نظر به اینکه فمنیسم مکتبی زنانه است آیا در خصوص افزایش جمعیت نیز میتوان ردپایی از این تفکر را جستجو کرد؟
در بحث زاد و ولد و نگرش مسالهای به نام فمنیسم به این مقوله نمیتوان ادعا کرد که گروندگان به این نگرش توجهی به زاد و ولد ندارند؛ زیرا اصولا پیروان این مکتب فکری به مسایلی توجه میکنند و برایشان دارای اهمیت است که در راستای هدف کلی آنها که عبارت است از برابری جنسیتی زن و مرد قرار دارد. طبعا این مساله مانند بسیاری از مسایل دیگر که یک سر آن به حوزه زنان مربوط است برای آنها دارای اهمیت ویژهای است و اصولا آنها به مسایلی اهمیت میدهند که اندیشه برابری زنان با مردان را تقویت کرده و آن را تایید میکند و طبیعی است که هرآنچه در این مسیر مخالف این تفکر است با آن مخالفت کرده و درصدد مقابله با اندیشه مخالف بر میآیند و زاد ولد نیز از این حیث برایشان اهمیت دارد.
علت اصلی این مخالفت چیست؟
آنچه که در مورد افزایش و رشد جمعیت در فمنیسم که یک مکتب خودساخته و بیهویتی است که برای مقابله با تفکرات متعالی اسلام پایه ریزی و ادامه حیات داده مطرح است این است که با افزایش میزان زاد و ولد و اصولا داشتن فرزند یا فرزندان بیشتر نیاز زن به مرد افزایش پیدا میکند و همین منشایی برای مخالفت با تفکر افزایش جمعیت میشود چراکه این مهم در تقابل جدی با تفکر فمنیسم نسبت به زن و نقش او در جامعهای است که به اعتقاد آنها باید شرایط برابری نسبت به زن و مرد در آن حاکم باشد.
آنها معمولا از چه حربههایی برای حاکمیت تفکر مقابله با افزایش جمعیت در حوزه زنان استفاده میکنند؟
به طور جدی باید گفت برای داشتن تشابه بین زن و مرد فمنیستها در این حوزه سعی دارند امکانات لازم را برای زنان مهیا کنند تا علاوه بر نفوذ تفکر دلخواهشان، زنان از زیر بار فرزندآوری و مسئولیت مادری که بخش عمدهای از آن مربوط به نگهداری و تربیت فرزند میشود شانه خالی کنند و این کار از طریق ایجاد یک آسایش کاذب صورت میگیرد و این مبنای فکری آنها اصولا باعث شده آنها از اصل با بحث زاد و ولد به مقابله برخیزند.
آیا میشود به طور قطعی و یقینی عدم تمایل برخی زنان ایرانی به فرزندآوری را ناشی از سلطه این تفکر دانست؟
طبعا بحثی که اکنون با عنوان هشدار کاهش رشد جمعیت و روند نزولی آن در جامعه ما مطرح شده است و مقام معظم رهبری هم در سالهای اخیر به آن اشاره و تاکید جدی داشتهاند را نمیتوانیم به مساله حاکم شدن دید فمنیسم در خصوص زاد ولد نسبت داد. این درحالی است که این تفکر خاص به صورت غیر مستقیم میتواند در عدم تمایل به فرزندآوری مداخله داشته باشد به عبارت بهتر میتوان گفت ما در این رابطه عوامل مختلفی را دخیل میدانیم که یکی از آنها همین مساله است حالا ممکن است در همین شکل روشن و واضح که با عنوان عامل مقابل با تحقق تشابه زن و مرد مطرح و اجرا شود و یا به صورت کاملا نامحسوس و در لایههای پنهانتر و ناآشکارتر در ذهن بعضی از زنان با استدلالهای نامعقولی مثل اینکه فرزند دار شدن فراغ بال و آزادی عمل زن را نفی میکند باعث کاهش میل به داشتن فرزند میشود زیرا زنان با چنین استدلالی داشتن فرزند را در تعارض جدی با فعالیتهای اجتماعی خود میبینند.
به نظر شما میتوانیم بگوییم کسانی که در مقابل فرزندآوری، استدلال ترجیح و اولویت داشتن فعالیت اجتماعی به داشتن فرزند را میآورند، فمنیست هستند؟
خیر ما نمیتوانیم بگوییم کسی که تفکرات گفته شده را پذیرفته و به آن عمل میکند لزوما فمنیست است و یا از ریشههای فمنیستی پیروی کرده است، چه بسا این فرد ممکن است حتی با فمنیسم آشنا نبوده باشد ولی به هرحال یک لایههایی از این تفکر در اثر عوامل گوناگون به شکلی ضعیفتر به اینها سرایت کرده است، اگر زن احساس تعارض بین داشتن فرزند و فعالیت اجتماعی کند و به عبارت بهتر فعالیت اجتماعی خود را به نعمت مادر شدن ترجیح بدهد این زن به شکلی خفیف و نسبی و البته کاملا ناخواسته تحت تاثیر فمنیسم قرار گرفته است.
شما چه راهکاری را برای مقابله با این اندیشه در بین جامعه زنان مدنظر دارید؟
با توجه به اهمیت زنان در مقوله افزایش جمعیت طبیعی است که باید برای مقابله با این تفکر که به صورت نامحسوس و ناپیدا در بین قشر معدودی از زنان ما نفوذ پیدا کرده است باید راهکاری را جستجو کرد و چون این مقوله یک امر اجتماعی است باید مانند سایر قضایا در این حوزه یک نگاه آسیبشناسانه و همه جانبه نگر به موضوع داشته باشیم و نمیتوان فقط به یک عامل خاص تاکید کرد؛ زیرا آسیبهای اجتماعی برخواسته از عوامل گوناگونی هستند در مورد این مهم نیز باید به همین ترتیب دقت نظر به خرج داد و تنها بر روی یک مورد خاص مثل فمنیسم تاکید کرد قطعا ما باید ابعاد مختلف آموزشی، فرهنگی، اقتصادی، قانونی و دینی را به صورت یک زیر مجموعه در نظر بگیریم قطعا بخش مهمی از این مساله را باید در راهکارهای فرهنگی و فرهنگ سازی جستجو کرد یعنی تا زمانی که نوع نگاه ما به افزایش جمعیت تغییر نکند اقدامات دیگر خیلی اثربخش نخواهد بود و وظیفه ما است که بر روی این مساله تمرکز کنیم و به بازشناسی هویت زن مسلمان پرداخته و عوامل تحقق کمال وجودی زن را پیدا کنیم و سیستم نظاممند در رابطه با اولویت نقش و ارزشها تعریف آن ایجاد شود طبیعی است که وقتی این اولویتها و ارزشها درست تبیین نشده باشد دچار جابجایی میشود و کار را مشکل میکند و شما هرچقدر هم که بخواهید از طریق قانون گذاری و یا فعالیتهای هنری و فرهنگی مثل فیلم نسبت به فرهنگ افزایش جمعیت اقدام کنید آن نتیجهای که مورد انتظار است برایتان حاصل نمیشود. اگر زنان ما قلبا با ارزش زن بودن انس بگیرند و سپس نسبت به جایگاه و ارزش مادری دید والایی پیدا کنند کار آسانتر خواهد شد.
آیا داشتن یک دیدفرهنگی برای حل این مساله کافی است؟
طبعا تبیین این مساله به عنوان یک راهکار فرهنگی کافی نیست طبیعی است که دولت باید حمایتهای مختلفی را باید از زنان به عمل بیاورد به طور مثال برخی از زنان ما شاغل هستند و باید مورد حمایت بیشتری قرار بگیرند تا در کنار کار در بیرون از خانه بتوانند به فرزندپروری نیز مشغول شوند و درحقیقت این دو مساله را با یکدیگر تلفیق کنند بنابراین، این تلفیق نیازمند حمایت مسئولین و دولتمردان از طریق حمایت اقتصادی و قانونی و مانند آن است تا بتوان در کنار این امور با تکیه بر بحث آموزش از طریق تالیف مواد آموزشی گوناگون و آموزش آن به مقاطع سنی مختلف به صورت عمیق و ریشهای نسبت به افزایش جمعیت کشور اقدام کرد.