
از ویژگیهای رساله حقوق این است که در این بخش، حضرت یک فهرست تفصیلی بیان میکنند که فوقالعاده است. ویژگی این گروه از حقوق این است که جنبه حقالناس در آن وارد میشود.حضرت در اینجا، رضایت خدای متعال را درگرو تأمین حق مردم برمی شمرند تا این حقالناس نیز بهنوعی در زمره حقوق الهی قرار بگیرد.زیرا این حق را خدا قرار داده و او رابین ما و خودش محق قرار داده است.
نکته جالب اینکه حضرت تعبیر به «سائس» میکنند؛ یعنی سیاستگذار و مدیر و کسی که به نحوی در محیط زندگی تو مداخله دارد: «أَوْجَبُهَا عَلَیْکَ حَقّ سَائِسِکَ بِالسّلْطَانِ». از نگاه امام در رساله حقوق دو کفه حقداریم و اصطلاحاً میگوییم حقوق متقابل که یکطرف آن، حق والی و مسئول و مدیر بر مردم است و بر کسانی که تحت قدرت او قرار میگیرند؛ و کفه دیگر نیز حقوق مردم بربر مدیران و مسئولان.
شیوه حاکمیتی در اسلام اولاً ریشه در حقالله دارد؛ یعنی حق قانونگذاری و سلطنت و حاکمیت و فرمانروایی، فقط و فقط از آنِ خدای تبارکوتعالی است. خداوند این حق خود را با قواعدی در زندگی اجتماعی مردم جاری میسازد. بهاینترتیب کسی در این محیطِ قدرت و حق الهی میتواند صاحب قدرت و تصمیم شود که شرایط خاصی داشته باشد.
دوم اینکه چنین کسی باید در جامعه مقبولیت هم داشته باشد و حضور اجتماعی و بیعت در سمت دیگر پیشبینیشده است. بهاینترتیب، یک حکمرانی خوب و جذاب و مطلوب ایجاد میشود که در این حکمرانی دو سمت مسئله کاملاً دیدهشده، هم سمت کسی که امانت در اختیار او قرار میگیرد و هم کسانی که در این جامعه زندگی میکنند؛ یعنی مردم. بین اینها حقوق بهصورت متقابل برقرار میشود و طرفین بر عهده یکدیگر حقوقی دارند و کاملاً ضابطهمند و قاعدهمند میشود که از آن به حکمرانی خوب تعبیر میکنند.
امام نتیجه این حقوق متقابل بین مردم و پیشوایان را الفت بین این دو گروه میدانند: «فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ» این ویژگی حکومت و سیاست اسلامی است که بین مردم و مدیریت عالی جامعه رابطه الفت است و از رهگذر رعایت این حقوق، بین آنها الفت برقرار میشود.از طرفی فرمودند: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاهِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاهُ إِلَّا بِاسْتِقَامَهِ الرَّعِیَّهِ» یعنی اوا امکان ندارد که مردم به خیر و صلاح خود برسند، مگر از رهگذر مدیران عالی که دارای صلاح و سداد هستند. از سوی دیگر هیچوقت هم مدیران عالی نمیتوانند وظایف خود را به شایستگی انجام بدهند مگر با همراهی و استقامت مردم.
درنهایت حضرت فرمودند که اگر جامعه به این بلوغ برسد که مردم، حق والی را به او پرداخت کنند و آن پیشوا و فرمانروا هم حق مردم را ادا کند، هفت نتیجه و خروجی را شاهد خواهند بود:
1- «عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ»؛ حق در بین مردم و حکومت عزیز میشود.
2- «وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ»؛ آیین حق و دین خدا استوار میشود.
3- «وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ»؛ عدالت در جامعه بر پا میشود.
4- «جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ»؛ سنتهای الهی و نبوی در جایگاه خودش مستقر میشود؛ یعنی سبْک زندگی دینی و الهی و موردپسند حضرت حق در جامعه برقرار میشود.
5- «فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ»؛ زمان اصلاح میشود؛ یعنی از همه ظرفیتها بهموقع و با رعایت شرایط استفاده میشود.
6- «طُمِعَ فِی بَقَاءِ اَلدَّوْلَهِ»؛ چنین حاکمیت و نظامی دوام پیدا میکند.
7- «یَئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ» دشمنان ناامید میشوند.
این هفت برکتی است که از رهگذر رعایت حقوق متقابل بین فرمانروایان و مردم، به مردم میرسد و تقریباً میشود گفت که مردم در این صورت به همهچیز رسیدهاند.