یک اثر متفاوت در جشنواره
«سیانور» یکی از آثار شاخص جشنواره فجر سال گذشته به شمار می رود که در کنار پرداخت دقیق به آن مقطع تاریخی توانسته از حضور بازیگران حرفهای سینمای ایران در قالب شخصیت های واقعی این جریان سیاسی در دهه ٥٠ بهره ببرد. یکی دیگر از ویژگی های این فیلم طراحی صحنه و گریم «سیانور» است که با هنرمندی خلاقانه توانست فضای واقعی از آن مقطع تاریخی را به مخاطب منتقل کند. مدلی که شاید در این سال ها در سینمای ایران کمتر دیده شده است و یا در نمونه های مشابه پر اشکال بوده و قابل اعتماد هم نبود. این فیلم دارای نگاهی خاص است به نظر بسیار ساده انگارانه است اگر سیانور راصرفا عاشقانه، پلیسی، یا سیاسی بدانیم. این فیلم نگاهی دقیق و مستند به بخشی از تاریخ کشور و شاید شروع انقلاب اسلامی که کمتر دیده شده دارد. مقطعی بسیار تاثیر گذار و تاریخ ساز از سال های قبل از انقلاب اسلامی.
اگر بخواهیم به طور خلاصه این فیلم را روایت کنیم می توانیم بگوییم: «وحید افراخته» مسلمانی معتقد و دو آتشه و از اعضا شاخه نظامی سازمان مجاهدین است، تحت القائات «تقی شهرام» به تدریج از اسلام رو گردانده و به یک مارکسیست مطیع مبدل می شود. وی پس از ترور یک مستشار نظانی امریکایی دستگیر می شود؛ بدون هیچ گونه فشار و شکنجه ای از همرزمانش بریده و با ساواک همکاری می کند. کل تیم و تشکیلات لو رفته و باعث دستگیری و اعدام نزدیکترین دوستانش می شود و این سرآغازی برای سقوط سازمان مجاهدین خلق و ظهور سازمان منافقین است.
نگاه منصفانه
نکته جالب «سیانور» نگاه بی طرفانه و صرفا روایتی است. نگاهی بدور از تعصب و مبتنی بر تحقیق و تاریخ. در این فیلم از بدو تشکیل و اهداف اولیه سازمان می شنویم و شاهد چگونگی تغییر زاویه و انحراف آن خواهیم بود. از ازدواج های تشکیلاتی و اختلافات درون سازمانی تا تصفیه های خونین و نهایتا روندی که سازمان مجاهدین را به گروهک منافقین مبدل می کند. در این فیلم ساواک هم چهره ای متفاوت با عادات ما دارد. ساواکی های این فیلم متفکرند و زیرک و کاربلد. گاهی شوخند و گاه احساساتی و گاه معترض به برخورد حکومت چیزی که شاید در دیگر آثار چنین نگاهی به ساواک نمی شود و صرفا تک بعدی و وحشتناک تعریف می شوند. این نوع جدید از نگاه باعث می شود که سیانور باور پذیر شود.
کیفیت های منحصر بفرد
یکی از نقاط مثبت و شاید امتیازهای این فیلم طراحی صحنه و لباس و دقت در ریزه کاری های اثر بود. پوشش و مدل لباس های بازیگران و حتی استفاده از عینک بازیگران انصافا تحسین بر انگیز بود.
در طراحی های صحنه و استفاده از خانه های محل زندگی و چیدمان داخل خانه ها هم این مورد با دقت انجام شده بود به طوری که جز برخی موارد مثل استفاده از کلاشینکف در سال های پیش از انقلاب در سازمان مجاهدین اشکال عمده ای به اثر وارد نبود. رنگ و مدل کاغذ دیواری ها و انتخاب گذرگاه ها و محل ها تقریبا بدون اشکال بود. بحث بعدی فیلمبرداری کار بود. فیلمبرداری خوب علی رضا برازنده که تنها فیلم ثبت شده بر نگاتیو در این جشنواره فیلم فجر بود دیگر جای هیچ بحث و توضیحی نمی گذارد، انصافا قاب بندی های زیبا و حرکات روان و معدود تصاویر بجا و درست حرکت دوربین روی دست به خوب بودن اثر کمک زیادی می کرد. موضوع بعدی که می توان به آن اشاره کرد؛ نگاهی است که این روزها دیگر کمتر در آثار سینمایی و تلویزیونی به آن توجه می شود و آن استفاده از وجود نور و سایه هاست. نور پردازی در سیانور عالی و در راستای شخصیت پردازی بود و همین عامل کاربردی کردن سایه ها توانست بر کیفیت اثر بیفزاید.
تیغ دولبه
موضوع آخری که می توان به عنوان حسن و شاید اشکال به سیانور داشت پرداخت آن است. کارگردان در این فیلم توانست روابط عاطفی و ازدواج های تشکیلاتی و مهره چینی های سازمانی منافقین را بخوبی نشان دهد و در ادامه کار ریتم تند و ضرباهنگ مناسب فیلم اجازه ایجاد وقفه و خستگی در مخاطب را روی صندلی سالن سینما نمی دهد. ولی دیالوگ ها در این مسیر کمی دست انداز کار است. گفتگو(دیالوگ) در این مسیر مثل شمشیر دو لبه است، کلماتی ثقیل و ادبیاتی نامانوس برای مخاطب عام که با ریتمی مسلسل گونه یا ایدئولوژی سازمان را به رخ می کشد یا سعی در محکوم کردن رقیب و توجیح رفیق دارد. در کل، فیلم بسیار پرگفتگوست، آن هم با کلماتی که شاید بیشتر بوی شعار های تاریخ گذشته را میدهد. (ولی به شهادت بازماندگان آن دوران، این همان ادبیات رایج درون سازمانی بوده است). همین کلام و ادبیات شاید بزرگترین عامل عدم برقراری ارتباط نسل جوان مخاطب سینما با این فیلم باشد.
با همه این تعاریف می توان یک پیشنهاد خوب و جذاب داشت برای مخاطبی که دوست دارد فیلم خوبی ببیند و علاقه اندکی به تاریخ انقلاب اسلامی و یا جریان منافقین دارد؛ حتما این فیلم را ببینید.