نگاه

یادی از مرحوم میرفندرسکی

جلسه مشترک میان این سه گروه تشکیل و قرار شد برای خودمان نامی مشترک که مورد قبول همه باشد انتخاب کنیم. از آنجا که امام فرموده بودند شما بروید ائتلاف کنید، دوستان گفتند اسم تشکل و گروه جدید را به پیروی از امام هیئت‌های موتلفه اسلامی بگذاریم. بنابر این، این اسم فلسفه خودش را داشت. ما هر کدام گروه جدایی بودیم که به فرمان امام متحد شده بودیم و به همین دلیل به پیشنهاد شهید مهدی عراقی، اسم‌مان را هیئت‌های موتلفه گذاشتیم.
علاء میرمحمد صادقی- دوستی بسیاری داشتیم و ایشان در بازار تهران همسایه ما بود. آقای میرفندرسکی اصفهانی و فردی مذهبی بود، که همین موضوع به استحکام ارتباطمان کمک میکرد.

حجرهداران و بازاریان اکثرا افرادی مذهبی بودند که تار و پود رفتار اجتماعی آنان با اصول دینی گره خورده بود. من و برادرم هم، به دلیل علاقهمندیهای مذهبی، به سرعت جذب گروههای مسلمان بازار شدیم.

هیئتهای مذهبی درتمام بازار فعال بودند و فعالیتهای سیاسی و مذهبی را با هم پیوند میزدند. حضور در هیئتهای مذهبی بازارتهران برای ما سرآغاز دوره تازهای از زندگی بود.

پیش از این، در جریان ملی شدن صنعت نفت، مبارزات سیاسی را آغاز کرده بودیم، ولی آشنایی با دوستانی همچون مرحوم حاج حبیب الله عسکراولادی، مرحوم حاج مهدی عراقی، مرحوم حاج سعید امانی، مرحوم حاج حبیب الله شفیق، مرحوم حاج محمود میرفندرسکی و گروهی دیگر سرفصلی جدید بود.

در بازار دستههای مذهبی بسیاری وجود داشت که یکی از آنها متعلق به اصفهانیها بود. هر چندکه افراد غیراصفهانی هم در گروه ما بودند ولی به خاطر وجود افرادی مثل آقایان بهادران و میرفندرسکی و خود بنده، گروه ما مشهور به اصفهانیها شده بود. ما در این هیئتهای مذهبی مدام رفت و آمد داشتیم و به همین دلیل، با روحانیون هم ارتباط پیدا کرده بودیم.

آقای مطهری بیش از سایرین مورد توجه بازاریان بود. مرحوم مطهری خطابههای شورانگیزی در بازار ارائه میکرد و مشاورههای سیاسی و دینی بسیاری به کسبه میداد. گفتارهای شهید مطهری چراغ هدایتگر بازار شده بود. البته گروههای ملی هم به دیدار ایشان میرفتند و دایره ارتباطات آقای مطهری با بازاریان تنها به گروه مذهبیها منحصر نمیشد.

آشنایی من با مرحوم مطهری به سالهای پیش از منبرهای ایشان در بازار مربوط میشود و آقای مطهری را پیش از شکلگیری آن جلسات مذهبی میشناختم. هنگامی که جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی بالا گرفته بود، چند بار با گروهی از دوستان خدمت آقای مطهری رسیدیم. همین گروه، به توصیه ایشان، ملاقاتهایی را هم با مرحوم دکتر بهشتی ترتیب داد. مرحوم بهشتی به تازگی از قم به تهران آمده بودند و مرحوم مطهری در یکی از جلسات توصیه کردند که گروه ما به دیدار ایشان برود.

به هر حال، همراه مرحوم میرفندرسکی چند نفر دیگر، از جمله مرحوم آقای حبیبالله شفیق، به منزل آقای بهشتی رفتیم. آقای بهشتی آن شب مطالب بسیار زیادی به ما گفتند ولی بیشتر تشویق کردند که مبارزان بازار با هم وحدت داشته باشند و از هم جدا نشوند. ایشان تأکید داشتند که اقداماتی که موجب اصلاح جامعه میشود از طریق همین گروه بازاری هدایت شود.

در صدر روحانیون مورد توجه ما امام (ره) قرار داشت. هنگامی که فعالیت را آغاز کردیم امام هدایتگر ما بودند.

آقای بهادران به نمایندگی از ما نزد امام میرفت و گزارش فعالیتهای ما را به حضرت امام (ره) میداد و از ایشان هم پیامها و دستوراتی میگرفت و به تهران میآورد.

تحقیقات آقای بهادران به اینجا رسید که در تهران دو دسته دیگر با حضرت امام (ره) رابطه دارند که یکی دسته بازار دروازه و دیگری دسته مسجد شیخ علی بود.

در میان این دو دسته دیگر افرادی حضور داشتند که ما آنها را کم و بیش میشناختیم.

جلسه مشترک میان این سه گروه تشکیل و قرار شد برای خودمان نامی مشترک که مورد قبول همه باشد انتخاب کنیم. از آنجا که امام فرموده بودند شما بروید ائتلاف کنید، دوستان گفتند اسم تشکل و گروه جدید را به پیروی از امام هیئتهای موتلفه اسلامی بگذاریم. بنابر این، این اسم فلسفه خودش را داشت. ما هر کدام گروه جدایی بودیم که به فرمان امام متحد شده بودیم و به همین دلیل به پیشنهاد شهید مهدی عراقی، اسممان را هیئتهای موتلفه گذاشتیم.

در همین جلسات اسم گروه ما را گذاشته بودند دسته اصفهانیها. البته در گروه ما، همانطور که گفتم، غیراصفهانی هم زیاد بود ولی ما به این نام مشهور شدیم. من و مرحوم آقای میرفندرسکی و مرحوم آقای بهادران و مرحوم آقای عزت الله خلیلی از گروه اصفهانیها به این شورا رفتیم. البته مرحوم آقای حبیب اللهیان هم گاهی بودند.

https://shoma-weekly.ir/RKHgPJ