اما خوب...
مستند ساختار آنقدر جذاب و گره دار دارد که مخاطب تمام پنجاه و چند دقیقهاش را از پای گیرنده کنار نرود. ماجرا حکایت دخالت نیروهای حزبالله لبنان در مهار فتنه سال ۸۸ و تصویر معروف یکی از اعضای موثر حزبالله به نام «حسین منیف اشمر» که در ماجرای تعطیلی ستاد انتخاباتی یکی از اعضای فتنه در قیطریه تهران موثر بود.
مستند از آن جایی شروع میشود که فتنهگران و خبرگزاریهایشان خبر حضور حزبالله در مهار فتنه را منتشر میکنند و بعد با صدای جذاب و شیرینی ناصر طهماسب جریان ادامه پیدا میکند. دوربین کارگردان وقتی میتواند سوال حضور یا عدم حضور اشمر در تهران را در ذهن مخاطب به خوبی بکارد، به لبنان میرود. به سراغ برادران اشمر و خانوادهاش و اینطور مخاطب را در بین داستان معلق نگه میدارد. روایت در لبنان دنبال میشود، ماجرای برادران منیف اشمر. علی برادر وسطی در عملیات استشهادی علیه صهیونیستها در لبنان شهید شده، کارگردان هنر خود را در استفاده از آرشیو به اوج رسانده و مخاطب پای تصاویر میخکوب میشود، هم تصاویر سخنرانی سیدحسن نصرالله پس از شهادت علی منیف اشمر که هنوز بسیار جوان است و هم تصاویری از داخل راهروهای بیت رهبری و دیدار برادر بزرگ منیف اشمرها با رهبر انقلاب، همگی بهخوبی کنار هم چیده شده است. آن قدر این چیدمان عالی است و حضور در بیت رهبری ملموس که ناخودآگاه ذهن به سمت حضور اشمر در فتنه 88 در تهران حرکت میکند و این سوال ذهن را قلقلک میدهد که نکند واقعا تصویر فردی که فاتح ستاد قیطریه شهرت یافته، همان برادر گم شده منیف اشمرهاست؟
باز تصاویر به آشوبهای خیابانی تهران بر میگردد و نوبت رسوایی بیبیسی میشود. تصاویر و مصاحبه و گزارشهای بیبیسی و صدای آمریکا و دیگر رسانههای معارض، این خط را دنبال میکنند و درصدد القای دخالت نیروهای حزبالله لبنان در تهران هستند و چه بهتر از این، یک تیر و دو نشان، هم حزبالله لبنان را میزنند و هم حزباللهِ تهران را. در ادامه مسیر کارگردان روایت سریعی از فتنه سوریه و عراق و داعش طرح میکند و چهره جوانی آغشته به خون در سامرا نشان میدهد و برای بازکردن گرهها به تهران بر میگردد.
او در ادامه چهره جوان را معرفی میکند: مهدی نوروزی، فرزند جانباز، کرمانشاهی، شجاع و نترس، بسیجی و عاشق مبارزه. از سوابق نوروزی میگوید از دستگیری قاچاقچیها در بندرعباس تا مبارزه با قاچاق در کرمانشاه، از مبارزه با گروهک جندالشیطان ریگی و حضور دلیرانه در جمعکردن اغتشاشات فتنهگرها در سال هشتاد و هشت تا کشف فساد اقتصادی و دستگیری و بازجویی بابک زنجانی.
حالا دیگر نوبت تیر خلاص است، مستند به اوج خودش رسیده که پای همسر و فرزند نوزاد نوروزی به ماجرا باز میشود و تعریف ماجرای شنیدن خبر شهادت مهدی نوروزی. حالا مخاطب گرههایش کاملا باز شده مهدی نوروزی دلاور کرمانشاهی، مدافع حرم، همان مبارز با فتنهگرها بوده است. تصاویر حضور پیکر شهید نوروزی در حرم حضرت عباس(ع) و سینهزنیهای او در بینالحرمین ۱۰ سال پیش وقتی که تازه جوان بود، خیلی خوب به هم گره خورده است و در نهایت نوروزی در برابر کسانی که روز قدس سال۸۸ شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران میدادند، ثابت کرد آنکه جان خود را برای ایران و لبنان و حرم و اسلام میدهد، امثال او هستند نه فتنهجویان و فتنهگران. برادران اشمر و نوروزی همهشان یک هدف داشتند و آن هم در یک مسیر و یک روش جانشان را تقدیم اسلام کردند. برادرانی که شاید از یک پدر و مادر زاده نشدند؛ اما برادر بودند. این فیلم مستند از تولیدات مدرسه سینمایی عمار با مشارکت معاونت فرهنگی سازمان بسیج مستضعفین است که توسط مهدی نقویان ساخته شده است. با اینکه این اثر را میتوان نتیجه یک ایده بسیار جذاب و خلاق دانست و کارگردان آن زحمتهای زیادی برای تولید آن را متحمل شد و حتی در این بین یک بازه یک هفتهای در لبنان را برای ساخت این مستند سپری نمود؛ اما نگاه بی رمق صدا و سیما به این مستند را میتوان شایسته انتقاد دانست. این مستند در نوبت پخش اول حوالی ظهر پنجشنبه و در نوبت دوم ساعت 22:30 جمعه شب، همزمان با پخش سریال معمای شاه از شبکه یک، از شبکه سوم سیما پخش شد. مستندی که میتوانست در یک ساعت پربیننده از شبکه سه پخش شود و مخاطبانی چند برابر جذب کند در ساعتهایی پخش شد که مخاطب کمتری داشت.