اقتصاد

کشور نیازمند یک سازمان برنامه­ مستقل و پویاست /سازمان برنامه در مقابل رانت­خواری بایستد

تجربه­ خسارت‌­بار هشت سال گذشته نشان‌دهنده ضرورت وجود یک سازمان برنامه‌­ریزی مستقل و پویا در کشور است.
مونا بالوانه- حدود 8 سال است که از انحلال سازمان برنامه در کشور می­گذرد. بسیاری از کارشناسان وضعیت موجود اقتصاد کشور را معلول نبود سازمان برنامه در کشور می­دانند اما برخی نظری کاملاً متفاوت دارند و ساختار فعلی معاونت برنامه­ریزی را هم کاراتر و هم مفیدتر برای اداره­ کشور می­دانند. عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است نهاد برنامه­ریزی در ساختارهای رانتی شکل نمی­گیرد و باید سازمان برنامه در مقابل رانت­خواری بایستد. مشروح گفتگوی «شما» با دکتر فرشاد مؤمنی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی را در ادامه می­خوانید.

  به عنوان سؤال اول، بفرمایید حکم رئیس دولت نهم و دهم مبنی بر انحلال این سازمان و تبدیل آن به یک معاونت در دولت چه آثار و پیآمدهایی را در هشت سال اخیر درپی داشت؟  نقش این سازمان در کشور چیست؟

یکی از گرفتاری­های تاریخی ایران و یکی از ریشه­های توسعه­نیافتگی در کشور این است که ما در سطح نظام تصمیم­گیری خود هنوز قادر نیستیم که کانون­های اصلی مشکلات را شناسایی کنیم و در نتیجه دائماً بر اساس یک سلسله تصورها و توهم­ها و همچنین یک سلسله ملاحظات سیاسی همه­ ارکان نظام خود را دست­خوش بی­ثباتی و ناامنی می­کنیم و خود را با فرآیند طولانی و بی­فرجام آزمون ­وخطا  درگیر می­کنیم. تجربه­ خسارت­بار هشت سال گذشته نشاندهنده ضرورت وجود یک سازمان برنامه­ریزی مستقل و پویاست. به علت شرایط خاص اقتصاد ایران، که همه­ نیروهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ایران به صورت نظام­مند دولت و مردم و اقتصاد کشور را به سمت روش­های کوته­نگرانه سوق می­دهد، مسئله­ آزمون ­وخطاهای سیستمی از جنبه­ های مختلف با اقتصاد و توسعه­ ایران یک آمیزش نامبارک را ایجاد کرده است.

  یعنی شما نقش سازمان برنامه را به عنوان یک نهاد برنامه­ریز می­پذیرید؟

بله. هرگز نشده است که ما بیاییم و یک سلسله مسائل اساسی مفهوم­دهنده به برنامه­ریزی توسعه را واکاوی کنیم. هر بار، از موضع انفعال و واکنش به روی­دادها، تلاش­هایی میکنیم که این بی­ثباتی و تغییرات پی در پی در کشور بازتولید می­شود. ما این مسئله را در نظام اجرایی خود نیز داریم؛ در طی سال­های پس از انقلاب نزدیک به 6 بار ساختار بخش صنعت خود را عوض کردیم. در پایان نیز گفتند که وزارت ادغامی وزارت صنعت و معدن و تجارت نیز باید ساختارش تغییر کند و صحبت­هایی در مورد دستاوردها و علل ادغام­ها پیش آمده است. این امر در مورد بحث کشاورزی و امور حمایتی ما نیز وجود دارد. در حالی که عمر وزارت رفاه به 10 سال نرسید، دوباره ادغام شد و این در حالی است که خودشان می­گویند وقتی ما مسئولیت را در بحث وزارت کار جمع نکردیم، چطور بحث تعاون و رفاه اجتماعی را می­خواهیم جمع کنیم؟ بنابراین، این احساسی که در سطح نمایندگان مجلس و روشن­فکران و کارشناسان کشور پدیدار شده است در ذات خود مبارک است. آن­هایی که از حیث فکری و نظری نمی­توانستند بفهمند که در عصر جهانی­سازی اقتصاد و در عصر انقلاب دانایی ابعاد اهمیت برنامه­ریزی برای کشورهای در حال توسعه چقدر است امروز به اهمیت آن پی بردند و ضرورت آن را با پوست و گوشت خود حس کردند.

  برای برنامه­ریزی در بخش توسعه به چه نوع نگرشی نیاز داریم؟

ما برای توسعه­ برنامه­ریزی شده به یک فهرست مسائل بنیادی نیاز داریم که باید به همه پاسخ بدهیم ازجمله اینکه:

اولاً ، ما هنوز در سطح ملی تکلیف خود را با مفهوم توسعه مشخص نکرده­ایم و در سطح نخبگان ما به چنین اجماع نظری مشخصی نرسیدیم؛ راه­اندازی یک دستگاه بزرگ برای برنامه­ریزی در جهت رسیدن به جایی که «نمیدانیم کجاست؟» هرگز دست­اورد خوبی نخواهد شد. ثانیا ً، تکلیف ما با خودِ مفهوم «برنامه­ریزی» نیز مشخص نشده است. بیشتر کسانی در طی ربع قرن اخیر مسئولیت سازمان برنامه­ریزی را داشته­اند – بر اساس باورهای ایدئولوژیک و ترجمه­ای خودشان از اقتصاد متعارف – به طور کلی برنامه­ریزی در سطح توسعه ملی کشوری توسعه نیافته را با برنامه­ریزی با یک بنگاه اقتصادی اشتباه گرفتهاند.

  علت شکل نگرفتن تفکر برنامه­ای و نهاد برنامه­ریز را در اقتصاد ایران چه می­دانید؟

 نزدیک به 50 سال پیش، محققی به نام «بالدوین» در کتابی با عنوان «برنامه­ریزی و توسعه در ایران» تصریح می­کند:« فساد و رقابت بر سر رانت در ایران بیداد می­کند و هر مقاومتی را در هم می­شکند و محور اصلی آن هم مداخلات غیرمستقیم سیاسی است». این ایده، که بالدوین در عمل به آن دست یافته است، اکنون پایه­های نظری مستحکمی پیدا کرده است و تئوریزه شده و راه­های مبارزه و مهار آن شناخته شده است. ما باید روی این مسئله توجه داشته باشیم که تا زمانی که تمهیدهای نهادی و قانونی برای مبارزه و مهار رانت­جویان و واسطه­گران نامولد در اقتصاد ایران نداشته باشیم امر توسعه و برنامه­ریزی کلان راه به جایی نمی­برد کما این­که برخوردهای سیاست­زده و آمرانه و غیر کارشناسی نیروهای سیاسی برنامه­ریزی و سازمان برنامه را تکان می­دهد و این مشکل را بازتولید می­کند. ما باید نگاه دقیقی به مداخلات ساخت سیاسی در برنامهریزی و حدود اختیارات و استقلال سازمان برنامه و بودجه داشته باشیم. برای مثال، بالدوین در مورد فاصله و اختلاف بین روند برنامه­ریزی و نهادهای سیاسی چنین بیان می­کند: «ایده­ ابتهاج یعنی ساختن یک سازمان مستقل برنامه­ریزی(که در معرض تغییرات و دخالت­های سیاسی نباشد) تنها با حمایت­های شخص شاه ایران ممکن بود.» اما بعدها، پس از شوک نفتی اول(1356-1352) مواضع شاه تغییرات بنیادی کرد. در فاصله­ی 1353 تا 1357، شخص شاه بیشترین توهین­ها و ابراز ناراحتی­ها و اعلام بینیازی­ها را نسبت به کارشناسان و خود سازمان برنامه­ریزی می­کرد. علت هم بیشتر به انباشت شدید دلارهای نفتی و تمایل کنترل­نشدنی حکومت برای خرج کردن بی­حساب و بیبرنامه و بدون نظارت باز می­گشت. این مسائل البته الزاماً به اشخاص بر نمی­گردد بلکه بیشتر می­توان گفت که به ترتیب­ نهادی و همچنین ساختارهای اجتماعی کنترل­ کننده باز می­ گردد هرچند شاه از هر ضابطه و اصولی که دست­وپای او را ببندد بیزار بود و به کار کارشناسی اساسا ً ارج نمی ­نهاد.

  با توجه به این­که تیم اقتصادی رئیس جمهور منتخب به اقتصاد بازار معتقد است، از دیدگاه شما، نگاه این تیم اقتصادی جدید یک نگاه حداقلی و با محدودیت اجرایی و نظارتی به سازمان مدیریت و برنامه­ریزی و بودجه است؟

هم در دولت کسانی وجود دارند که از علم و قانون و برنامه­ریزی صحبت می­کنند و هم مجلس یک نهاد پژوهشی خوش سابقه و کارآمد دارد و هم هردوی آن­ها بر کار کارشناسی تأکید دارند، این روزها حتی طرف­دارانِ نظریه­ بازارگرایی نیز به ضرورت قانون­گرایی اقتصادی و برنامه­مند بودن ایده­های اقتصادی معترف­ند. لذا امیدوارم که گامهایی بهتر(با توجه به تجربه­های تلخ گذشته) در این دوره برداشته شود و دوباره روند نافرجام کوته­نگری و بی­توجهی به ملاحظات کارشناسی تکرار نشود. بخش دیگر مسئله، که باید بیشتر به آن توجه شود، وجوه سازمانی و اجرایی سازمان برنامه و بودجه است. وقتی در یک اقتصاد رانتی دستگاهی مرکز توزیع رانت می­شود، گروه­های سیاسی سعی می­کنند صرف نظر از ملاحظات شایسته­سالاری و صلاحیت­های افراد آدم­های خود را وارد این دستگاه کنند! این­که از نظر ساختار نهادی دستگاه برنامه­ریزی کشور چقدر قدرت و اختیارات دارد یک وجه ماجراست. وجه اصلی مسئله این است که چه کسانی و با چه صلاحیت­هایی و با چه منطقی برای بر عهده ­گرفتن این مسئولیت انتخاب می­شوند؟ آیا ما مانند دیگر اقتصادهای رانتی به سراغ افراد بی­صلاحیت اما رام و دست­نشانده میرویم یا برای ما علم و برنامه­ریزی و قانون فصل­الخطاب است؟ برای آن­که این سازمان از اعلام نظرات ایدئولوژیک مصون بماند، بحث لزوم وجود یک جامعه­ مدنی قدرتمند وجود دارد. پیشرفت­های نظری خارق­العاده­ای که در دهه­ اخیر رخ داده است ایده­های بسیاری را در اختیار ما قرار داده است. اکنون، یک وفاق جمعی در بین متخصصان برنامه­ریزی و توسعه وجود دارد که می­گوید: «ما هم به دولت و هم به بازار در اقتصادی مانند ایران نیازمندیم»، اما در عین حال هم دولت ممکن است دچار شکست اقتصادی شود و هم برنامه­ریزی به کوچه­های بن­بست برسد و هم به سبب سیکل­های تجاری بازار ما با موارد متعدد «شکست بازار» روبه­رو شویم. این سرمایه­ اجتماعی ِ قدرت ِ جامعه مدنی است که باعث میشود خلأهای شکست بازار و برنامه را پر کند. در صورت وجود شفافیت و امنیت، این جامعه­ مدنی است که باعث میشود فرار این دو نهاد وضعیت را با ثبات کند و سازمان برنامه­ریزی در صورت وجود یک ساختار دست­نشانده و سیاسی بدون یک جامعه­ مدنی قوی قطعاً در بلندمدت دچار درماندگی­هایی خواهد شد.

https://shoma-weekly.ir/uDH8A1