نگاه

کدام راه امام است عمل‌گرایی یا انقلابی‌گری(1)

اگر پایبندی به مبانی انقلاب و ارزشهای دینی نباشد حرکت انسانها دچارعملگرایی افراطی شده و هر روزی به یک طرف کشیده می‌شوند.
حمیدرضا ترقی- مقام معظم رهبری در سخنان مهم و سرنوشت ساز خود در مراسم سالکرد ارتحال امام «ره» فرمودنداگر پایبندی به مبانی انقلاب و ارزشهای دینی نباشد حرکت انسانها دچارعملگرایی افراطی شده و هر روزی به یک طرف کشیده میشوند.

میکشد از هر طرف , چون پر کاهی مرا

وسوسه این و آن , د مد مه خویشتن

مفهوم عملگرایی

عملگرایی , یعنی هر روزی به یک جهت و سمت حرکت کردن و ثبات و استقامت در مسیر نداشتن.

عملگرا به کسانی اطلاق می شود که امکانات عملی و مصلحت روز را بر معتقدات خود مقدم شمارند و به عبارت دیگر برای پیشرفت مقاصد خود با ماندن بر مسند قدرت , انعطاف نشان میدهند.

در نظر مکتب پراگماتیسم،که همان عملگرایی است افکار و عقاید همچون ابزارهایی هستند برای حل مسائل و مشکلات بشر؛ تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اند و پس از آن غلط و خطا میشوند. به این ترتیب عقیدهای ممکن است مدتی به کار آید و موثر شود و از این رو فعلاحقیقی است؛ لیکن بعداممکن است نتایج رضایت بخش نداشته باشد و آن موقع، به نظریهای باطل و خطا تبدیل میگردد.

بنابراین، حقیقت چیزی ساکن و تغییر ناپذیر نیست؛ بلکه با گذشت زمان، توسعه و تحول مییابد. آنچه در حال حاضر صادق است، ممکن است در آینده صادق نباشد؛ زیرا در آینده، افکار و نظریات دیگری بر حسب شرایط و اوضاع جدید، حقیقی شده و متداول میگردند. تمام امور تابع نتایج است و بنابر این، حق امری است نسبی؛ یعنی وابسته به زمان، مکان و مرحله معینی از علم و تاریخ است.

بر این اساس ما هیچ زمان به حقیقت مطلق نخواهیم رسید. زیرا علم ما، مسائل ما و مشکلات ما همیشه در حال تغییر است و در هر مرحله، حقیقت، آن چیزی خواهد بود که ما را قادر میسازد تا به نحو رضایت بخش، مسائل و مشکلات جاری آن زمان را بررسی و حل کنیم.

این روش و مکتب که در قرن نوزدهم در آمریکا متولد شد مبتنی بر نظریه داروین و انسانمداری و اومانیسم است .

سال 54 که در داخل زندان رژیم گذشته شاهد تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق بودم همین استدلال را مطرح میکردند.« تا حالا از اسلام بعنوان پوشش استفاده میکردیم ولی از امروز نیازی به پوشش اسلام نداریم و لذا تابع مارکسیسم هستیم !» این نوع نگاه ابزاری به ایدئولوژی توسط منافقین نشاندهنده گرایش آنها به عملگرایی در عرصه سیاسی بود ,لذا هدف وسیله آنها را توجیه میکرد و روزی ضد امپریالیسم بودند و امروز نوکر امپریالیسم هستند.قبلا معتقد به شریعتی بودند ولی بعد از مقاله اسلام و مارکسیست شریعتی شدند مخالف او .این مکتب بر چند اصلی استوار است :

1- واقع بینی ؛ نفی آرمانگرایی

2- نسبی گرایی

3- مصلحت گرایی؛ منفعت طلبی وعدم پایبندی به مرامی خاص

4- ابزار انگاری , عقیده و اندیشه ( آنچه به حیلت توان کرد به قوت ممکن نباشد )

5- نتیجه گرائی ؛ پیامد گرایی

رهبر انقلاب در زمان فتنه میفرمایند:

«بعضیها در فضای فتنه، این جمله «کن فی الفتنه کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب » را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلادر این جمله این نیست که «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچوجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لاظهر فیرکب و لاضرع فیحلب» نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد. مراقب باید بود... این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که یحلب؛ همان ظهری است که یرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند.

همچنین در دیدار دانشجویان و جوانان اظهار میدارند:

«گاهی بصیرت هم وجود دارد، اما در عین حال خطا و اشتباه ادامه پیدا میکند؛ که گفتیم بصیرت شرط کافی برای موفقیت نیست، شرط لازم است. در اینجا عواملی وجود دارد

یکیاش مسئله نبود عزم و اراده است. بعضیها حقایقی را میدانند، اما برای اقدام تصمیم نمیگیرند؛ برای اظهار تصمیم نمیگیرند؛ برای ایستادن در موضع حق و دفاع از حق تصمیم نمیگیرند، البته این تصمیم نگرفتن هم عللی دارد: گاهی عافیتطلبی است، گاهی تنزه طلبی است، گاهی هوای نفس است، گاهی شهوات است، گاهی ملاحظه منافع شخصی خود است، گاهی لجاجت است. یک حرفی را زده است، میخواهد پای این حرف بایستد، به خاطر اینکه ننگش میکند، از حرف خودش برگردد... این به خاطر همین عوامل است؛ هواهای نفسانی، شهوات نفسانی، غرق شدن در مطالبات مادی. عامل اصلی اینها هم غفلت از ذکر پروردگار، غفلت از وظیفه، غفلت از مرگ، غفلت از قیامت است؛ اینها موجب میشود که به کلی صد و هشتاد درجه جهتگیریشان عوض شود.»

نمونه عینی و ملموس عملگرایی

«سیطره تفکر عملگرایی بر رفتار سیاسی بعضی شخصیتهای کشورهمواره سبب شده تا طیفهای فرصتطلبِ معاند اسلام و انقلاب برآنها طمع ورزند و بکوشند تا از ظرفیت آنها در راستای پیشبرد مقاصد خویش سوءاستفاده کنند».

لذا تقریبامیان قاطبه تحلیلگران حتی در خارج از کشور بر سر این موضوع وفاق وجود دارد که این شخصیتها سیاستمدار عملگرهستند و خطمشی سیاسی خود را به اقتضای قواعد پراگماتیسم برمیگزیند.

اینان سیاستمدارانی هستند که همواره از موضعی عملگرایانه و مصلحتاندیشانه به دنیای سیاست مینگرد و بازی سیاسی را با قواعد مرسومِ ؛فایدهمحور انجام میدهد تا جایی که کمتر میتوان نشانی از تکلیفگرایی و باورداشتهای ایدئولوژیک را در تصمیمات سیاسی آنها سراغ گرفت، البته در مراتب ایمان، تدین و التزام شخصی آنها به اصول شریعت جای هیچ تردیدی نیست لکن بحث بر سر تسری اعتقادات دینی به عرصه فعالیتهای سیاسی است.

این رویکرد پراگماتیستی به مسائل سیاسی ـ اجتماعی، که همواره مبنای تصمیمگیریها و اتخاذ مواضع آنهاست آنها را وامیدارد تا همواره در اتخاذ مواضع حساب هزینه و فایده را سرلوحه کار قرار داده و منفعتطلبانه و مصلحت اندیشانه تصمیمسازی نمایند مثلا یکروزعلیه مواضع آنها خطبه بخوانند و روزی از شعار انتخاباتی همانها حمایت کنند.

بدون تردید چنین رویکردی در یک بستر سیاسی سکولار و غیرارزشمدار نه تنها مذموم نیست بلکه کاملاطبیعی و عقلانی به حساب میآید، اما در بستر جامعه اسلامی که میبایست الگوی سیاستمداری نبوی و علوی سایهگستر باشد و تکلیفمحوری جایگزین مصلحتاندیشی گردد، طبعاعملگرایی مشروعیت خود را از دست خواهد داد.

ادامه دارد

https://shoma-weekly.ir/8Obfm6