نگاه

چه کسانی باید پاسخگو باشند؟

دیروز و امروز احمدی نژاد درسی برای فردا است؛ هرچند که برخی از پشت پرده نشینان سیاست تمایلی برای درس گیری ندارند و باز هم در آینده همان بازی حزب گریزی 8 سال قبل را تکرار می کنند اما این درسی برای احزاب است که مهره ها بسازند و مردمی که قرار است تصمیم گیر نهایی باشند و برنامه ها را بخواهند و عزم ها را نه در افراد که در برنامه ها و نیروها جستجو کنند
مجید تولایی- زمستان سال 83 بود و در یکی از صحن های حرم رضوی مشغول سلام به امام رئوف بودم که به یک باره شهردارتهران ناآشنا برای اکثریت مردم حرم را دیدم که با یک همراه و گام های تندی به سمت درب خروج می رفت. جلو رفتم و از قصدش برای ریاست جمهوری پرسیدم و از عزم مردمی گفتم که به خاطر شعارهای انقلابی اش می خواهند به وی رای بدهند. احمدی نژاد گفت که این عزم ها را بی پاسخ نمی گذارد و مجال برای گفت و گوی بیشتر فراهم نشد.
و پس از 8 سال، تیتر این روزهای رسانه های  مکتوب و غیرمکتوب مملو از حملات به دولت برای بی پاسخ گذاشتن عزم ها و سرزنش دولتمردانی است که به طور معمول چند صباحی بیشتر به پایان صدارتشان نمانده است. صدارتی که نه از پله های ترقی مدیریت تشکیلاتی و نه به مدد تجربیات ارزشمند فعالیت حزبی که به سبب شعارهای پرطمطراق به دست آمد و بسیاری از مردم دلبسته به انقلاب و شعارهایش را پای صندوق ها کشاند تا یک نام بر روی برگ رای بنویسند به نام محمود احمدی نژاد.
این روزها در تاکسی و اتوبوس و خیابان سخن از گلایه و ناراحتی و نگرانی است و این را در نگاه آنانی می توان بیشتر حس کرد که در 84 و 88 یک نام را روی کاغذ نوشته بودند و همان هم از صندوق ها بیرون آمد.
آیا احمدی نژاد تغییر کرده است؟ آیا شعارهایش را فراموش کرده و عزم ها را بی پاسخ گذاشته است؟ آیا زیر قول هایش زده یا انحرافیون او را از راه به در کرده اند و مسیرش را تغییر داده اند؟
پاسخ به این سوالها را از زبان خیلی ها می توان این روزها شنید؛ به خصوص آنهایی که تمام قد برایش کف می زدند تا بر صدارت نشیند و این روزها آدرس دیگری می دهند.
پاسخ به این سوالها مهم است اما مهمتر از آن سوالات دیگری است که بدانها پرداخته نمی شود. اینکه رییس دولت نهم و دهم چگونه روی کار آمد؟ احمدی نژاد چه پله هایی را طی کرد تا بر جایگاه مرد اول اجرایی کشور جلوس کند؟ احمدی نژاد چه برنامه هایی داشت که امروز آن ها را با عملکردش بسنجیم و بخواهیم به او نمره بدهیم؟ و سوالات دیگری از همین جنس که دنبال پاسخ می گردند.
هنوز حکم ریاست جمهوری رییس دولت نهم خشک نشده بود که احمدی نژاد به احزاب کشور حمله کرد و  به مردم گفت که محصول نگرش حزبی نیست و این حرف هم به مدد تئوریسین های حامی دولت که از قضا امروز بسیاریشان جزو منتقدین سرسخت رییس دولت هستند مرتب تکرار می شد و آنچه در گوشه رینگ سیاست قربانی می شد تعلق حزبی و تفکر تشکیلاتی بود. ذهن ها فراموش نمی کنند که چه کسانی در مذمت حزب در کشور سخن ها راندند و با خوشحالی احمدی نژاد را برآمده از دل توده مردم و نه پله های تشکیلات معرفی می کردند.
و چقدر قابل تامل است که همان افراد و رسانه ها امروز در نقادی و هجمه به دولت گوی سبقت از همگان ربوده اند و برای این تغییر موضع دلیل ها می آورند و فراموش کرده اند که این روزها را خیلی ها در خشت خام دیده بودند.
مهم نیست که بگوییم احمدی نژاد تغییر کرده است یا خیر که این روزها جای این حرف ها نیست. چه اینکه آن روز که باید سخن گفته می شد و از برنامه ها و نیروها پرسیده می شد به شعارها بسنده شد و منتقدان دلسوز هم در هیاهوها سخن شان شنیده نشد و امروز که در شرایط حساس و به خواست رهبر انقلاب ، زمان همدلی و تلاش و کار و وحدت است بازهم سازهای دیگری زده می شود.
دیروز و امروز احمدی نژاد درسی برای فردا است؛ هرچند که برخی از پشت پرده نشینان سیاست تمایلی برای درس گیری ندارند و باز هم در آینده همان بازی حزب گریزی 8 سال قبل را تکرار می کنند اما این درسی برای احزاب است که مهره ها بسازند و مردمی که قرار است تصمیم گیر نهایی باشند و برنامه ها را بخواهند و عزم ها را نه در افراد که در برنامه ها و نیروها جستجو کنند که به قول استاد مرحوم علی صفایی: آنها که مهره‌ها را نساختند و فقط پس از پیروزى به این فکر افتادند، گرفتار رنج‏ها و خرابکارى‏ها شدند. اینها تازه ساختمان را خراب کرده‏اند و مى‏خواهند دنبال بنّا و مدیر و عمله و کارگر بروند و دنبال طراح و برنامه‏ریز بروند و این پیداست که دیگران هم بى‏کار نیستند و سهم انقلابى مى‏خواهند و تا تو بخواهى دست به کار شوى آنها مهره‌هایشان را در تمام کادر تو داخل کرده‏اند و حتى تو مجبورى که خودت آنها را داخل کنى و مونتاژ آنها را به کار بیندازى و این آنها هستند که مى‏توانند تصمیم بگیرند که هم فارغند و هم بر سر پست. آنها مى‏توانند دست به کار شوند و تو نمى‏توانى جز در بدرى و دوندگى و رفو کارى، به برنامه‏اى برسى... چه مى‏توانى کرد جز سازش. و چه خواهى داشت جز رفو کارى و درگیرى‏ها را زیر سبیل گذاشتن.
 
منبع: نشریه آموزشی حزب موتلفه اسلامی (ذکر)

https://shoma-weekly.ir/LZOQdo