نگاه

چرا مذاکرات به نتیجه نمی رسد؟

ایران در این هماوردی علمی پرچمدار صلح و آنها پرچمدار جنگ و خصومت هستند. آنها می‌خواهند پرچم صلح را از ما بگیرند و ما را آلوده به کارهایی کنند که خود را به آن ملوث کرده اند. آنها از فناوری صلح آمیز هسته‌ای می ترسند. اگر این ترس را نداشتند باید از آن استقبال می‌کردند. مغزهای فاسد آنها و قلب های آکنده از کینه و دشمنی با ملت‌ها آنان را به راهی بی بازگشت کشانده است. راهی که جز تداوم کشتار مردم نظیر آنچه که در ناکازاکی و هیروشیما اتفاق افتاد متصور نیست.
محمدکاظم انبارلویی- پنج‌شنبه گذشته وزیران خارجه گروه 8 در پایان نشست خود در لندن نگرانی خود را از عدم پیشرفت در گفتگوهای هسته ای با ایران اعلام کردند.
هیگ وزیرخارجه انگلیس در پایان نشست با پررویی و بی حیایی گفته است؛ رویکرد قدرتهای جهانی مبتنی بر دوگانه دیپلماسی و تحریم است. ضمن اینکه فرصت دیپلماسی ابدی نیست.
این موضع را می شود پاسخ پایتخت های 1+5 و شرکایشان به مذاکره نصفه ونیمه آلماتی 2 تلقی کرد.
گفتگو را رها می کنند بعد اظهار نگرانی می نمایند. دیپلماسی را به مسخره می گیرند و بعد از ده سال گفتگوی دیپلماتیک می گویند "ابدی نیست".
می‌گویند ما روی دوگانه دیپلماسی و تحریم حرکت می‌کنیم و روز قبل از مذاکرات آلماتی 2 چند قلم به تهدیدها و تحریمها اضافه می‌کنند و بعد می‌آیند روی میز مذاکره با یک قیافه جدی می‌نشینند! بعد معلوم می‌شود شوخی بوده است. آنها هیچ حرف فنی و حقوقی در برابر منطق ایران ندارند.
10 سال است که غرب با تعریف صحنه زمین بازی جدید پیشرفت‌های ایران در فناوریهای نوین را به چالش کشیده و به این بهانه خصومت‌های خود را باز تعریف می‌کند. غرب از یک سو با طراحی گفتگوهای چندجانبه درصدد کُند کردن سرعت پیشرفت‌های ایران است و از سوی دیگر می‌خواهد خصومت پایان ناپذیر خود با انقلاب اسلامی را در یک قالب به ظاهر حقوقی آن هم حقوق بین الملل تعریف کند.
ملت ایران با هوشمندی در برابر این ترفند با مقاومت ایستاده است و بهانه را از دست آنها ربوده و کوس رسوایی زیاده خواهی آنان را بر بام جهان به صدا درآورده است.
آخرین گفتگوی ایران با 1+5 در آلماتی 2 رخ داد. پنج دور گفتگو آن هم طی دو روز، بی سابقه بود. هیئت ایرانی مثل همیشه با پیشنهاد مشخص و اختیارات کامل و نیز منطق روشن و شفاف ظاهر شد. اما طرف دیگر با یک حقه دیپلماتیک نخ نما از زیر بار تداوم گفتگو فرار کرد و آن را به وقت دیگر موکول نمود.
در پایان مذاکرات خانم اشتون که نمایندگی 5 قدرت جهانی را در مذاکرات مدیریت می کند، گفت:‌ هیئت همراه او به پایتختهایشان باز می‌گردند تا پیشنهادات مطرح شده ایران را بررسی کنند.
مفهوم این موضوع آن است که هیئتی که اشتون آن را نمایندگی می کند اختیارات کافی برای تصمیم گیری ندارند.
این موضع شأن و مرتبت خانم اشتون به عنوان رئیس دیپلماسی اتحادیه اروپا را در حد یک پیک خبری فروکاهیدو نشان داد آنها مأمور آوردن و بردن خبر هستند و هیچ اختیاری برای تصمیم گیری ندارند.
وندی شرمن معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا، سایمون گس سفیر سابق انگلیس در ایران، ماژائوشو دستیار وزیر خارجه چین، سرگئی ربایکوف معاون وزیرخارجه روسیه، ژاک اودبیر مدیر کل وزارت خارجه فرانسه و هانس دیتر لوکاس از مقامات ارشد وزارت خارجه آلمان آن سوی میز مذاکره با دیپلمات جوانی نشسته اند که تنها سلاح او ایمان به خدا و اعتقاد به قدرت ملت ایران و نیز منطق الهی و انسانی است. و جالب این است که در این هماوردی هر5 قدرت جهان احساس ضعف و سردرگمی دارند.
طرف گفتگو اصلاً تمرکز روی مباحث مورد چالش ندارد. به تنها چیزی که فکر می‌کند "تغییر رفتار" و "تغییر ساختار" جمهوری اسلامی است ومتوجه نیست ادامه غیرقانونی چالش هسته‌ای و بهانه قراردادن آن برای تهدید ها و تحریمها مورد نقد جدی جامعه جهانی است. آنها برای رفع این شبهه نام خود را "جامعه جهانی" گذاشته اند تا گریزی برای رسوایی باشد اما این اتفاق در سایه صبوری ملت ایران افتاده است و نوعی بیداری در ملتها و حتی دولتهای جهان پدید آمده است که بالاخره یک جا باید در برابر زیاده خواهیها و زورگوییها ایستاد و آن را متوقف کرد.
ایران طی ده سال گذشته گامهای زیادی برای اعتمادسازی برداشت. حتی در مقطعی همه فعالیتهای خود را به تعلیق در آورد. اما از اول معلوم بود که آنها دنبال چیزی فراتر از صورت ظاهری دستورجلسات گفتگو هستند. غرب طی ده سال گذشته نه تنها گامی برای جلب اعتماد ایران برنداشت بلکه با اقدامات خصمانه و از طریق ساز و کارهای غیرقانونی قطعنامه های سازمان ملل، زشت ترین رفتار را نسبت به ملت ایران روا داشت. یکی از علل طولانی شدن مذاکرات این است که آنها همواره به دنبال یک "دولت امید" در تهران بودند تا از طریق آن سیاستهای تجاوزکارانه خود را در مقوله "تغییر رفتار" و "تغییر ساختار" عملیاتی کنند. آنها به دنبال باز تولید استبداد در داخل هستند تا در سایه آن بازگشت استعمار را که سه دهه به تعویق افتاده سامان دهند . فلسفه شرارت در انتخابات سال 88 ونیز مانور قدرت در 18 تیر سال 78 هم همین بود. آنها به "گفتگو" از یک سو و "زمان" از سوی دیگر نیازمندند تا این هدف شوم خود را عملیاتی کنند. تعیین مهلت شش ماهه از سوی آنها درست برای همین است تا ببینند دولت آینده در ایران چگونه سامان می یابد.
اشتباهات فاحش آنان در خصوص نقش دولت و ساختار حکومت و جایگاه مردم در نظام سیاسی ما و از همه مهمتر نقش آموزه های دین در شکل گیری قدت در ایران باعث شده است بیش از سه دهه بر طبل دشمنی بکوبند در حالی که نتیجه ای جز رسوایی و پرداخت هزینه بیشتر نداشته باشند.
به نظر می رسد صبوری ملت ایران هم حدی دارد. باید درتمام گامهای اعتمادساز گذشته تجدیدنظر کرد. چرا که ما در ازای برداشتن هر یک از گامهای اعتماد ساز نه تنها امتیازی نگرفتیم بلکه یک ضربه خصومت آمیز در حوزه سیاست، اقتصاد و اخلال در روابط خارجی دریافت کردیم. لذا جمع بندی این می‌تواند باشد که آنها هرچه از دستشان برآمده کرده‌اند واگر نکرده‌اند نتوانسته‌اند. پس دلیلی ندارد ما بخواهیم باز برای اثبات صداقت خود گامهای به اصطلاح اعتمادساز برداریم. از منظر بیرونی هیچ تناسب و توازنی بین برداشتن گامهای ما و گامهای آنان وجود ندارد.
خروج از ان پی تی و پایان دادن به بساط دوربین های آژانس و بازرسیهای سرزده و عدم قبول حل مناقشه از طریق گفتگو، یک روز باید صورت گیرد تا آنها قدر مدارای ملت ایران با خود را بدانند.
اکنون عضویت در آژانس برای ایران فقط هزینه است و این نهاد بین المللی نه تنها گامی برای پیشرفت فناوریهای صلح آمیز هسته‌ای در ایران برنداشته است بلکه به صورت مانعی برای فعالیتها عمل می‌کند و معلوم نیست ما چرا باید برای ایجاد این مانع هزینه پرداخت کنیم.
ما باید به گفتگوها پایان دهیم چرا که اعضای هیئت اعزامی از سوی 1+5 نه اختیاری دارند و نه واجد دانش کافی برای پیشبرد گفتگوها هستند. آن سوی هیئت جمعی نشسته‌اند که فاقد عقلانیت سیاسی و دیپلماتیک می‌باشند و دارند با تداوم رفتار خصمانه خود کاری می‌کنند که حتی ما از فتوای تحریم پشیمان شویم. عقلانیت حکم می‌کند در مسیری که آنها برای ما تعیین کرده‌اند قدم نگذاریم و به گفتگوها پایان دهیم تا آنها به التماس بیفتند و از خبط عظیمی که مرتکب شده اند اظهار ندامت کنند.
اشتباه ما این است که برداشتن تحریمها را نتیجه گفتگو قرار داده‌ایم در حالی که باید شرط گفتگو باشد. نتیجه گفتگو باید همکاری و پایان خصومت باشد. امروز با رفتار کودکانه نمایندگان 1+5 نه شروط گفتگو مهیاست و نه امکانی برای همکاری وجود دارد.
نکته مهمتر اینکه در فناوری صلح آمیز هسته‌ای که ایران به دنبال آن است ممکن است قدرتی فراتر از تولید بمب هسته‌ای پنهان باشد که آنها از آن هراس دارند. لذا رفتار آنها طوری است که گویی هراسی از تولید بمب ندارند بلکه هراس آنها متوجه وجه "صلح آمیز" این فناوری است. ما باید بدانیم این قدرت چیست که آنها از آن هراس دارند و نمی خواهند دولتها و ملتهای دیگر به آن دست یابند و همه قدرت خود را برای ممانعت از حق غنی سازی اورانیوم متمرکز کرده‌اند.
ایران در این هماوردی علمی پرچمدار صلح و آنها پرچمدار جنگ و خصومت هستند. آنها می‌خواهند پرچم صلح را از ما بگیرند و ما را آلوده به کارهایی کنند که خود را به آن ملوث کرده اند. آنها از فناوری صلح آمیز هسته‌ای می ترسند. اگر این ترس را نداشتند باید از آن استقبال می‌کردند. مغزهای فاسد آنها و قلب های آکنده از کینه و دشمنی با ملت‌ها آنان را به راهی بی بازگشت کشانده است. راهی که جز تداوم کشتار مردم نظیر آنچه که در ناکازاکی و هیروشیما اتفاق افتاد متصور نیست.
اگر ما به تداوم گفتگوها بی اعتنا باشیم کم کم افرادی پشت نمایندگی 1+5 پنهان شده‌اند خود را نشان خواهند داد. آن وقت گفتگوی حقیقی با اختیارات کافی شکل می‌گیرد و ممکن است به نتیجه هم برسد.

https://shoma-weekly.ir/QjgO5L