اندیشه

پارلمانتاریسم یا نازلترین سطح پوپولیسم

در پی انتشار مطلب زنده باد بهارستان، یکی از اعضای تحریریه نشریه شما به نقد نظام پارلمانتاریسم اقدام کرده است. نشریه شما با استقبال از به اقتراح گذاشتن این موضوع، آمادگی دارد دیدگاه دیگر صاحب نظران را نیز منعکس نماید.

مهدی گیلانی - پارلمانتاریسم(Parliamentarism)  یا حکومت پارلمانی، نظامی است که در آن نقش رهبری کننده کشور بر عهده پارلمان است. پارلمانتاریسم هنگامی محقق می‏شود که حکومت در برابر پارلمان مسؤولیت داشته باشد؛ به دیگر سخن هنگامی پارلمان در مقام قوه مقننه وجود دارد و قوه مجریه در برابر آن مسؤول است و گماردن وزیران با رای اعتماد پارلمان انجام می‏گیرد.نظام پارلمانتاریسم می‏باشد که در نقطه اوج این مدل، انتخاب رییس قوه مجریه نیز با مجلس و بدون رای مستقیم مردم است.
این مدل در اروپا فراز و فرود بسیار داشته است. به عنوان نمونه والترباگه هوت، دراثرش پیرامون قانون اساسی انگلیس (1867) پنج وظیفه پارلمان را تشریح کرده است که هنوز مورد استناد قرار می گیرد. از منظر وی مهمترین وظیفه پارلمانها انتخاب رئیس حکومت و حمایت از وی می باشد و آخرین وظیفه را قانون گذاری می شناسد! اما امروز اروپا شاهد پارلمانی متفاوت از تصویر ترسیم شده در روزهای آرمانی آن است.
1-    امروز پارلمان دربسیاری ازکشورها دیگرمحل سخنرانیهای خردمندانه ای متقابل نیست که  امکان آنرا بوجود آورد تا بخشی ازنمایندگان بتوانند بخشی دیگری رابا استدلالهای شان متقاعد گردانند، وتصمیم های مجمع عمومی پارلمانها محصول این مناظرات باشند. بلکه  برعکس باندهای سیاسی که اغلب پشتوانه کارتلهای اقتصادی را دارا است؛ تصمیمات را رقم می زنند.
2-    نخبه گرایی در انتخاب دولت به جای انتخاب توسط عامه سبب تضعیف اصل افکارعامه و موجب انتقال عملی قدرت تصمیم گیری به گروههای غیررسمی شده است. این امر پیش از جنگ جهانی دوم سبب شد حزب نازی وحزب کمونیست آلمان،هردویشان علیه نظام پارلمانتاریستی بتوانند به بسیج افکار عمومی دست زنند. آن تجربه نشان می دهد عدم احساس مشارکت مردم در انتخاب دولت می تواند به رجحان فاشیسم و آنارشیسم به جای بروکراسی کسل کننده بیانجامد.
3-    تجربه اروپا نشان می دهد درمورد به اجرا درآوردن چهارمین کارکرد پارلمان ؛ یعنی نقش پارلمان برای کنترل نمودن قدرت اجرایی نیز ابزاری که دردسترس قراردارند( مانند اختصاص دادن ساعتی برای پرسشها، استیضاح کوچک وبزرگ وکمسیونهای بررسی )،  تاکنون نتوانسته اند قابلیت موثرو کنترل سمت و سو را تضمین نمایند.
4-    دولتها به دلیل وامداری عمیق به مجلس و نیز پشتیبان رای محدود به چند نفر که هر لحظه قابلیت عزل دولت را دارند؛ به شدت ناپایدار می گردند، مگر آنکه دولتی برخاسته از یک رای حداکثری در پارلمان باشد که این نیز پدید نخواهد آمد مگر با احزابی بسیار قوی و فراگیر. از این رو در جوامعی که سپهر سیاسی آنها چند حزبی است؛ اغلب شاهد دولتهای ائتلافی هستیم که آن نیز بر اساس تغییر مکانیسم های ارتباط میان حزبی هر آن امکان سقوط دارد. از این رو در برخی کشورها حاکمیت به سوی محدود نمودن احزاب قدرتمند حرکت کرده است که حاصل آن نیز دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت گشته است.
5-    لازمه حرکت ایران به سوی نظام پارلمانی وجود احزاب فراگیر است. این در حالی است که معدود احزاب موجود در ایران به دلیل دمیدن مداوم روحیه حزب ستیزی میان مردم از سوی برخی گروه های مرجع، فاقد توان شکل دهی فراکسیون های غیرائتلافی و برخاسته از اعضای خویش - که دارای اکثریت در مجلس گردد - هستند و از سوی دیگر آنچه بیشتر در ایران مشاهده می گردد بیشتر جریانات سیاسی کوتاه مدتی است که از داشتن یک هویت قابل بازخواست پرهیز می نمایند و به ندرت احزابی مسئولیت پذیر و دارای برند مشخص مشاهده می شود. در چنین شرایطی دعوت به حرکت به سوی نظام پارلمانی را شاید در بهترین نحو، فرو افتادن به دامن زد و بندهای اربابان منطقه ای نوین است که بدون شناسنامه سیاسی مشخص مانعی فراروی ترجیح منافع کوتاه مدت خویش بر منافع بلند مدت ملی ندارند؛ آن هم از ترس پوپولیسم در انتخاب مستقیم مردم؛ غافل از آن که با این شیوه به پوپولیسمی نازلتر دچار خواهیم بود؛ چه آنکه اگر یک نامزد ریاست جمهوری ناگزیر از ارائه یک چهره ملی از خویش است، اما یک نامزد نمایندگی از یک حوزه انتخابیه گاه با وعده احداث یک پروژه عمرانی و یا حتی با بها دادن به منافع چند چهره مرجع منطقه ای می تواند رای خویش را کسب نماید.
با این وصف آیا همچنان دعوت به الگوهای جهانی پارلمانتاریستی را می توان راهی برای فرار از کاستی های ساختاری نظام ریاستی فعلی دانست؟

https://shoma-weekly.ir/ciDub9