م- مهرآبادی
۱. نوآوری و ابتکار: بیگمان با نبود نوآوری و ابتکار هیچ تفکر و در پس آن تمدنی به وجود نیامده و نخواهد آمد و نیز توسعه، تکامل و پویایی نخواهد داشت. این مقوله آن چنان در طول تاریخ، مهم جلوه کرده که شماری از صاحب نظران، کشف های نو و ایدههای جدید را از مهمترین سببها و عاملهای تشکیل دهنده تمدن دانستهاند و کسانی چون آرنولد توین بی، در باب نقش تمدن ساز این عامل تا بدان جا پیش میرود که به افراط میگراید و میگوید تمدن، دستاورد و اندیشه اقلیت مبتکر و نوآور است. (1)
۲. دگر شدن نقد و انتقاد به فرهنگ عمومی: روشن است تا زمانی که انتقاد و نقدپذیری در جامعه به فرهنگ جمعی دگر نگردد آزاد اندیشی پدیدار نخواهد گردید. این همان دغدغهای است که رهبر انقلاب اسلامی ایران از آن بیمناک است: (... و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی و بدون آزادی بیان و گفت گوی آزاد… تولید علم و اندیشه و در نتیجه تمدن سازی ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود.) (2)
۳. استوار و سامان مند اندیشی: این ویژگی رکن مهم آزاد اندیشی به شمار میرود. چون در فضای نابسامان و هرج و مرج و نیز سستی و ضعف قواعد و اصول فکری، اندیشیدن و اندیشه شکل نمیگیرد تا نوبت به آزادی آن برسد. تنها چیزی که در چنان حالتی بیرون داده میشود، همانا تقلید و تعصب بیش نیست.
۴. جمعی اندیشی و اعتماد و تکیه به خردورزی جمعی: کمترین و در ضمن مهمترین رهیافت جمعی اندیشی عبارت است از: الف. فراهم آوری و گسترش بخشیِ زمینه، فرصت مشارکت و داد و ستد فکریِ همگانی. ب. کمال بخشی تجربهها، اندوختهها و اندیشهها ج. یادآوری و متوجه کردن به این نکته که تجربهها و اندیشههای برتر و بهتر از آنچه که تاکنون انجام گرفته، ممکن است وجود داشته باشد د. گشوده بودن باب احتمال اشتباه، خطاء و تصحیح و اصلاح آن . روشن کردن این نکته که حقیقت در انحصار کسی نیست.
۵. حاکمیت منطق گفتوگو: کمترین فرایند گفتوگو، همانا احترام گذاردن به مسائل و محورهای اختلافی و اختصاصی و تفاهم و همکاری بر اساس مشترکات است. هرگاه هریک از این دو نادیده انگاشته شود، در عمل آزاد اندیشی به بن بست میرسد.
۶. تحمل، بردباری، مدارا و تنوع پذیری ساختاری، نهاد و روشی از بایستههای آزاد اندیشی به شمار میروند.
۷. رویکرد فراگیر و کلان اندیشی و دغدغه هویت و حقیقت جمعی را توأمان داشتن چون درسایه چنین رویکردی داد و ستدِ سالم اندیشهها و دستیابی به یک برنامه فراگیر کردارهای زیستی ممکن میگردد.
۸. تفکر آزمایشگاهی و به دیگر سخن، آزمایشگاهی اندیشی از ویژگیها و لوازم روشن آزاد اندیشی است. لازمه به عمل درآمدن این مهم، آسان سازی ساختاری و نهادی، سازوکارهای ابزاری، روحیه و مهارت و شجاعت به آزمون درآوردن، تجربه نمودن و مشاهده کردن، درگیر شدن و نهراسیدن است. چنین روحیه و نگرش، استاد مطهری را بر آن میدارد که پیشنهاد دهد تا در دانشکده الهیات، (مارکسیسم) از سوی یک اندیشمند بیدین و متخصص و باورمند به مارکسیسم، تدریس گردد و رهنمود میدهد: (از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و شجاعانه با آنها….) (3)
۹. از ویژگیهای آزاد اندیشی، همانا اعتبار و کاربرد عقل در فهم دینی و تحول پذیر دانستن معرفت دینی و برقراری داد و ستدِ همیشگی میان آن و دیگر گونههای معرفت انسانی است.
همان گونه که گذشت مهمترین نقشی که اسلام در ایجاد تمدن اسلامی ایفا کرد زمینه سازی مناسب برای رشد و شکوفایی علم است. بر این اساس، لازم است نشان دهیم که اسلام با چه شیوههایی عناصر گوناگون تولید تفکر آزاد اندیشی اسلامی را میسر ساخته است:
الف- ترغیب و تشویق به علم آموزی
شاید بدیهیترین عنصری که در ترویج علوم تمدن اسلامی نقش عمیق و فراگیر داشته آیات و روایاتی است که مسلمانان را به علم و دانش تشویق میکرده. فؤاد سزگین، مینویسد: «تنها انگیزه سود عملی و یا نظری بودن نمیتواند علت پدیده ترجمه کتب بیگانه را در سطحی گسترده توسط مسلمین برای ما روشن کند. ناگزیر باید با موضع ویژه دین اسلام نسبت به علم و دانش آشنا شد که همین موضع اسلام در قبال دانش نه تنها بزرگترین عامل تحرک در زندگی دین، بلکه در جمیع جهات حیات انسانی بود.» (4)
ب - همگانی کردن دانش
اسلام تحصیل علم را با «طلب العلم فریضه علی کل مسلم» (5) بر عوام و خواص واجب ساخت و با همگانی کردن دانش در میان تمام مسلمانان، آن را از انحصار طبقهای خاص درآورد و فرمود: «هر کس به راهی برود که به کسب علمی بینجامد، خدا برای او راهی به سوی بهشت میگشاید.» (6)
ج - پیکار با بیسوادی
از دیگر ویژگیهای ممتاز اسلام در تمدن سازی، پیکار با بیسوادی است. انتشار دین اسلام، که مسلمانان به آن مامور بودند، مستلزم پیکار با بیسوادی بود.
د - طرح اندیشههای نوین
اسلام و قرآن از یک سو، با بیان تاریخ ملل و اقوام گذشته و نقل داستانهای شورانگیز حضرت آدم علیه السلام، ابراهیم علیه السلام و دیگران فکر مردم را از حالت جمود و رکود بیرون آورد و با تشریح اصول ایمان و وصف قدرت پروردگار جهان و بیان توحید و تشویق متفکران به تفکر درباره جهان هستی، افکار مردم را به جریان انداخت (7) و از سوی دیگر، با طرح موضوعات تجربی، اذهان را متوجه موضوعات علمی کرد و آنان را به تفکر در موضوعات علوم تجربی نمود، «حتی سوگندهای خویش را با نام اشیای محسوس و طبیعی یاد میکرد، از آسمان و ستاره و فجر دم میزد، از آفرینش و صورتگری در رحم سخن میگفت، خلقت شتر را به یاد میآورد، زندگانی مورچگان و زنبوران عسل را تذکر میداد، به چگونگی پرواز پرندگان اشاره میکرد، از شکفتن دانه در زمین و از خوشه گندم و خرما و... سخن میآورد. چرا؟ برای اینکه مردم در چیزها بیندیشند و در چگونگی آفرینش آنها ژرف شوند و این موضوعها که یاد شد، خمیرمایه اصلی بسیاری از دانشها بود و این دانشها بجز علوم فقهی و تفسیری و قرآنی و حدیثی و ادبی بود که پایه گذار اصلی آنها نیز کتاب خدا بود. (8)
پی نوشتها در دفتر نشریه موجود می باشد