ادب و هنر

ویرانه خنده‌دار

«هزارپا» بر اساس بازی‌های گذشته بازیگرانش پیش می‌رود. رضا عطاران به عنوان شخصیت اصلی داستان، همان شخصیت ارژنگ در فیلم «نهنگ عنبر» را ارائه می‌کند و جواد عزتی که وضعیتی به بدتر از عطاران دارد، مستقیماً و بدون کم و کاستی از فیلم «اکسیدان» به «هزارپا» آمده است.
سیدمجتبی مومنی- در شرح خلاصه داستان آمده است: رضا مرد جوانی است که یک پای خود را [در تصادف] از دست داده است و حالا به واسطه دزدی، گذر ایام میکند تا اینکه بطور اتفاقی متوجه میشود یک دختر ثروتمند نذر کرده که با یک جانباز ازدواج کند و...

«هزارپا» بر اساس بازیهای گذشته بازیگرانش پیش میرود. رضا عطاران به عنوان شخصیت اصلی داستان، همان شخصیت ارژنگ در فیلم «نهنگ عنبر» را ارائه میکند و جواد عزتی که وضعیتی به بدتر از عطاران دارد، مستقیماً و بدون کم و کاستی از فیلم «اکسیدان» به «هزارپا» آمده است.

در مورد عزتی وضعیت دردناکتر است او حتی تکهکلامها و رفتارش هم همان شخصیتاش در «اکسیدان» است. روایت فیلم در دهه شصت اتفاق میافتد. شاید برای این است که میخواهند مانند دو قسمت «نهنگ عنبر» به نتیجه خوبی در رقابتهای گیشه برسند. برای اینکه این فرمول پیش از این در آن دو مجموعه به خوبی جواب داده است.

ایراد شخصیت پردازی و مدل بازیها تنها نکته وارد شده به فیلم نیست فیلمنامه خود یک قصه پر غصه دیگر است. فیلمنامه «هزارپا» ویرانهای است که تقریبا هیچچیز در آن سر جای خودش نیست. یافتن منطق روایی در داستان غیرممکن به نظر میرسد. در فیلمنامه موقعیتی ساخته نمیشود و زمانی هم که ساخته میشود، ابتدا و انتهای آن مشخص نیست. در بخشی از داستان زمانی که ترمز ماشین رضا از کار میافتد و وی با سرعت زیاد در حال تردد است، سکانس بُرش خورده و در صحنه بعد رضا را میبینیم که نشسته و در حال گفتگو است، بی آنکه بدانیم ماشین چگونه متوقف شد؟ افرادی که به دنبال او بودند چه شدند!؟ یا در سکانس تیراندازی، همه چیز بیدلیل و یک باره تمام میشود بیآنکه دلیلی برای پایان داشته باشد! اتفاقات با این مدل در «هزارپا» فراوان است و در بخش فیلمنامه و کارگردانی یک ناامیدی کامل به شمار میرود. داستانهای فرعی در «هزارپا» خود روضهای دیگر است. پرداختن به داستانهای فرعی اصلا معنا و مبنا ندارد . چه بسا نبود آن میتواند وضعیت را بهتر کند. رابطه دایی رضا با مادر دوستش، ماجرای رضا و قرارهای شبانه قهوهخانه و تولید مشروبات همه و همه از این دست روایتهاست. روایتهایی که سر و ته آن هیچ ارتباطی به هم ندارد و فقط برای پر شدن زمان فیلم کار را راه میاندازد. وارد کردن گروه تروریستی منافقین به داستان و ارائه تصویری کاریکاتورگونه از آنان یکی دیگر از موارد سوال برانگیز است، احتمالا قرار بود این قسمت پیامهای سیاسی داشته باشد که با پرداخت بد و اجرای عجیب و غریب، تبدیل به یکی از ضعف های فیلم شده است. آنان در داستان نه ترسناک هستند و نه حماقتشان باعث خنده میشود. اصولاً هم نه دم از ایدئولوژی شان میزنند و نه حرف دیگری که توجه مخاطب را به خود جلب نماید. نکته عجیبتر اینکه در آخرین فیلم داودی بدون استثناء، تمام زنان از ضریب هوشی بسیار پائینی برخوردارند و با دیدن جنس مخالف رسما دستوپایشان شل میشود و میخواهند که با او ازدواج کند! با این اوصاف شاید این سوال ایجاد شود که چطور این فیلم در یک بازه کمتر از یک ماه میلیاردی شد؟ البته که این سوال بسیار به جاست، آنچه که سبب تضمین موفقیت «هزارپا» و آثار مشابه آن میشود، فراوانی شوخیهای فراوان جنسی آن است که جای خلق موقعیتهای کمیک در ژانر کمدی را گرفتهاند. «هزارپا» در راستای این فرمول موفق، سرشار از اشارههای جنسی است که تعداد آن بسیار بیشتر از دیگر آثار کمدی سالهای اخیر است. فیلم در هر موقعیت و هر بستری، از ارائه گفتگوهای جنسی پرهیز نمیکند که این اقدام را در سکانس دستگیری رضا و بسته شدنش به صندلی به اوج خود میرسد. به نظر میرسد که سازندگان همت ویژهای را بکار بستهاند تا در تمام دیالوگهای فیلم کنایههای جنسی جای داشته باشد و از شدت و قدرت نیفتد. نکته دیگری که در مورد میلیاردی شدن فیلم میتوان به آن اشاره کرد حضور یک بازیگر است؛ «رضا عطاران». عطاران تنها فردی است که توانسته از ویرانه «هزار پا» یک گیشه خوب در بیاورد. بازیگری که به لطف تواناییهای خودش و حمایتهای رسانهای، گاهی توانسته از بیاهمیتترین لحظات فیلم روی لبان مخاطب لبخند بنشاند. او تنها سرمایه ارزشمند فیلم بهشمار میرود و کماکان در سینمای ایران موفقترین مرد به شمار میرود. علی رغم تمام توضیحات باید گفت که « هزارپا » در نهایت مخاطب امروز سینمای ایران را میخنداند. مخاطبی که چند سالی است سلیقهاش به واسطه رویکردهای فرهنگی اشتباه جامعه تغییر کرده و همین ویرانه ساخته شده توسط داودی توانایی خنداندن او را دارد.
https://shoma-weekly.ir/SD1xNb