نگاه

ولایت فقیه؛ اساس تشکیل و انحلال حزب جمهوری اسلامی

حزب جمهوری اسلامی در شرایطی که هر یک از گروه های مختلف سیاسی دوران مبارزه در صدد بهره گیری هرچه بهتر و بیشتر از شرایط موجود بودند و از طرفی نیز سران دولت های استکباری تلاش می کردند تا مسیر مبارزه انقلابیون را به انحراف بکشانند، به همت تعدادی از روحانیون انقلابی و به منظور هدایت و مدیریت اوضاع در 29 بهمن ماه سال 57 تشکیل شد.
سمیه عظیمی- "من از سال ها پیش در فکر ایجاد یک حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم؛ به خصوص پس از سال 1332 و کودتای 28 مرداد و تجربه ای که از نهضت ملی ایران در سال های 1322  تا 1329 به دست آوردم. وقتی نهضت آزادی تشکیل شد با خوشحالی از این خبر استقبال کردم و در اینکه در اساس نامه از اسلام به عنوان یک مکتب و از نهضت به عنوان یک حزب اسلامی تمام عیار یاد نشده بود به بنیان گذاران نهضت انتقاد کردم.

در همان سال ها به فکر یک مجموعه فعال برای شناخت ایدئولوژی اسلام در شکل یک مکتب تمام عیار افتادم. تابستان سال 56 با چند تن از دوستان به فکر ایجاد یک هسته روحانی متشکل بر اساس تأکید روی تقوا و ایمان، مبارز بودن و بینش مترقی اسلامی داشتن و در عین حال خالق اندیشیدن و اسلامی عمل کردن و مبرا از هر گونه گرایش غیر اسلامی و تفکر التقاطی افتادیم و در نظر داشتیم که این هسته مبارز متعهد، شاخه سیاسی و اجتماعی به وجود بیاورد و آن شاخه بتواند یک حزب و تشکیلات نیرومند سیاسی در خلاء اجتماعی ما پایه گذاری بکند.

در اوایل سال 57 پایه این حزب محکم شد؛ با تأکید امام 7 یا 8 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب را اعلام کردیم و چون ما به جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی می اندیشیدیم نام آن را گذاشتیم حزب جمهوری اسلامی. برای تشکیل حزب با آقایان محمد علی موحدی کرمانی، محمد جواد حجتی کرمانی، علی مشکینی، محمد مهدی ربانی املشی، سید حسن طاهری خرم آبادی، عباس واعظ طبسی، عبدالکریم هاشمی نژاد، محمد مؤمن، بعضی از دوستان و روحانیت همانند آقای محمد رضا مهدوی کنی، محمد موسوی خوئینی و دوستان غیر روحانی و تحصیل کرده نظیر مهندس بازرگان، دکتر فریدون سحابی، عزت الله سحابی، مهندس محمد توسلی، دکتر عالی، مهندس مصطفی کتیرایی با دوستان بازار و اصناف دکتر حسن آیت، حبیب الله عسگراولادی، مهدی عراقی، صادق اسلامی و همچنین حبیب الله پیمان در میان گذاشتیم.

بنا بود در آن هسته اصلی من، سید علی خامنه ای، محمد جواد باهنر، موسوی خوئینی و دکتر پیمان روی اساس نامه و مرام نامه کار کنیم؛ این نتیجه کار مشترک ما قبل از انقلاب بود.

برای موجودیت آن به نظر می رسید که یک مجموعه ای حدود 40 تا 50 هزار نفر از گروه های مختلف اجتماعی اعلام موجودیت کنند که حدود یک سوم از روحانیون مبارز و دو چهارم از قشرهای دیگر باشند که عملاً با اشکال رو به رو شدیم و به دلیل شتاب انقلاب از این کار باز ماندیم؛ پس از انقلاب ما 5 نفر (بهشتی، خامنه ای، رفسنجانی، باهنر و موسوی اردبیلی) موجودیت حزب را اعلام کردیم."

این جملات، سخنان شهید دکتر بهشتی درباره تاریخچه تشکیل و افراد موسس حزب جمهوری اسلامی است؛ تشکیلاتی که به حق عنوان پرنفوذترین حزب تاریخ انقلاب اسلامی را باخود به همراه دارد.

حزب جمهوری اسلامی در شرایطی که هر یک از گروه های مختلف سیاسی دوران مبارزه در صدد بهره گیری هرچه بهتر و بیشتر از شرایط موجود بودند و از طرفی نیز سران دولت های استکباری تلاش می کردند تا مسیر مبارزه انقلابیون را به انحراف بکشانند، به همت تعدادی از روحانیون انقلابی و به منظور هدایت و مدیریت اوضاع در 29 بهمن ماه سال 57 تشکیل شد.

طراح اصلی این تشکیلات آیت الله دکتر بهشتی بود که به همراه جمعی از رهبران انقلاب اسلامی پرنفوذترین و گسترده ترین حزب در ایران بعد از انقلاب اسلامی را تشکیل داد.

مرکز حزب در تهران قرار داشت و فعالیت آن به صورت گسترده ای در سراسر کشور آغاز شد، حزب اساسنامه ای هم داشت که بر اساس آن، شورای مرکزی، شورای ایدئولوژی، شورای افتاء، شورای داوری و هیأت اجرایی از جمله ارکان اصلی حزب بودند.

در اساس نامه حزب جمهوری اسلامی تصریح شده بود که حزب تشکیلاتی است عقیدتی سیاسی و معتقد به ولایت فقیه و ملتزم به قانون اساسی جمهوری اسلامی که برای هدایت و سازمان دهی نیروهای مسلمان با ایمان در جهت نیل به اهداف والای اسلامی تشکیل شده است.

بعد از اعلام تأسیس، پرسشنامه و برگه درخواست عضویت به همراه طرح اساسنامه و مرامنامه حزب درسطح وسیع پخش شد و حزب شروع به عضوگیری کرد.

به گفته رهبران حزب، در روز اول ثبت نام، بیش از هشتاد هزار نفر برای عضویت، به مراکز حزب در سراسر کشور مراجعه کردند. دکتر باهنر، صد روز پس از تأسیس حزب، مواضع آن را در مسائل سیاسی، اعتقادی، اقتصادی و فرهنگی بیان داشت و تعداد اعضای حزب را تا آن روز، دو میلیون نفر ذکر کرد.

پس از آن روزنامه جمهوری اسلامی هم به عنوان ارگان حزب به روزنامه های صبح کشور افزوده و مجله «عروه الوثقی» نیز به عنوان ارگان دانش آموزی آن به صورت ماهانه منتشر می شد.

شاید بتوان گفت که ایستادگی در برابر لیبرال ها و مقابله با اندیشه های مخالف برگزاری انتخابات مجلس و تدوین قانون اساسی از جمله مهمترین کارکردهای حزب جمهوری اسلامی در دوران حیاتش بود؛ هرچند نقش روزنامه جمهوری اسلامی در افشاگری درباره جریان های مختلف به ویژه حزب توده را نباید نادیده گرفت.

 رهبران و موسسان حزب جمهوری اسلامی با همفکری و همکاری دیگر نیروهای انقلابی توانستند در دوره‏ای حساس و سرنوشت‏ساز در تدوین قانون اساسی و تشکیل ارکان نظام، دفاع از مبانی فکری جمهوری اسلامی و تبیین اندیشه‏ها و برنامه‏های مترقی اسلام در برابر اندیشه‏های مارکسیستی، لیبرالی و ملی‏گرایی، نقشی مهم ایفا کنند.

از همین رو، احزاب و گروه‏های منحرف و وابسته به بیگانگان و پشتیبانان خارجی آنان، با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن به مخالفت پرداخته و در دفعات متعدد، افراد مهم و مؤثر حزب و انقلاب را به شهادت رساندند.

همچنانکه غروب روز یکشنبه هفتم تیر سال 1360 انفجاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی رخ داد؛ زمانی که تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به همراه اعضای هیات دولت در دفتر حزب جمع شدند و قرار بود که درباره تورم و همچنین مساله انتخابات ریاست جمهوری بحث و تبادل نظر کنند.

در این انفجار بیش از 70 نفر از یاران انقلاب و البته دبیرکل وقت حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند؛ عامل بمب‌گذاری، منافق نفوذی به‌نام «محمدرضا کلاهی» بود که خود جزو نیروهای خدماتی حزب به حساب می‌آمد و پس از انفجار موفق به فرار و راهی فرانسه شد.

تأسیس حزب همان گونه که در بیانیه مؤسسین اعلام شده بود، نوعی عکس العمل در برابر گروه ها و تشکل های سیاسی برای حفظ دستاوردهای انقلاب به شمار می رفت، هرچند مشغولیت های مختلف رهبران حزب باعث بروز خلاء در کارکردهای آن شده بود؛ مساله ای که با توطئه های مجاهدین و حادثه هفتم تیر این خلاء را هر روز بیشتر مشخص می کرد.

این توطئه ها که بیشتر نتیجه حضور افراد خاص به مواضع مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی بود باعث بروز تشتت آرا، چندگانگی و از بین رفتن انسجام تشکیلاتی در درون حزب جمهوری اسلامی شد چراکه از ابتدا دقت کافی در عضوگیری و ثبت نام اعضا به عمل نیامده بود.

همچنانکه آیت الله خامنه ای سومین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در این باره گفته بودند: "از آغاز تأسیس حزب سعی شد از همه اقشار در حزب و شورای مرکزی جمع شوند، اما خیلی ها سعی دارند حزب را منتسب به گروه خاصی کنند. یک بار می گویند؛ «حزب آخوندها» (چون 5 روحانی در رأس آن است). گاهی می گویند «حزب بازاری» (چون چهار چهره با سابقه در انقلاب از شورای مرکزی هستند) عده ای هم حزب را حزب رئیس جمهوری، نخست وزیر و رئیس مجلس (خامنه ای، میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی) می دانند. اختلاف سلیقه و اختلاف نظر بین مسئولان در شورای مرکزی حزب هست، اما آن چنان نیست [چرا] که دو گروه مسلمان پیرو خط امام (ره) و مقلد امامند و در بیش ترین مسائل هم فکرند."

اما یکی از بحث هایی که به نوعی سرآغاز اصلی مناقشات جناحی گردید، مسئله اصلاحات ارضی، بند موسوم به «ج» و قانون کار بود که در سال 1360 نمود پیدا کرد. برخی از افراد در مورد اصلاحات ارضی و قانون کار، معتقد بودند که مجلس و وکلای مردم حق قانون گذاری ندارند و باید احکام اولیه به طور کامل اجرا شود.

برخی دیگر با استدلال «احکام ثانویه و حکومتی»، این حق قانون گذاری را به صورت موقت در اختیار مجلس قرار می دادند. این مباحث به تدریج به حوزه و حدود اختیارات رهبری هم کشیده شد. رئیس مجلس (هاشمی رفسنجانی) در مورخ 19 مهر ماه 60 طی نامه ای از رهبر انقلاب در اعمال ولایت و تنفیذ مقام رهبری درباره برخی قوانین که در مجلس به تصویب می رسد، کسب تکلیف کرد.

حضرت امام در پاسخ گفت:آنچه در حفظ نظام جمهوری اسلامی دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام می شود و آن چه ضرورت دارد که ترک آن یا فعل آن، مستلزم فساد است و آن چه فعل یا ترک آن، مستلزم خروج است. پس از تشخیص موضوع به وسیله اکثریت وکلای مجلس با تصریح موقت بودن آن، مادام که موضوع محقق است و پس از رفع موضوع خود به خود لغو می شود که هر یک از متصدیان اجراء از حدود مقرر تجاوز نمود، مجرم شناخته می شود و تعقیب قانونی و شرعی دارد.

این فرمان حکومتی رهبری بازتاب و البته انتقادهایی را از سوی برخی روحانیون و مسئولان کشوری به همراه داشت، منتقدان عقیده داشتند که احکام اولیه قادر به پاسخ گویی به امور بوده و به احکام ثانویه و حکومتی نیاز نیست. این افراد به نوعی به «فقه سنتی» تأکید ورزیدند؛ برخی دیگر به احکام ثانویه قائل بودند و احکام اولیه را کافی ندانسته و در واقع به فقه پویا تاکید داشتند.

بر همین اساس بود که مساله حدود اختیارات رهبری در جامعه مطرح شد. یک طیف به ولایت مطلقه فقیه معتقد بودند و طیف دیگر به احکام اولیه معتقد بوده و حدود اختیارات رهبری را تنها در احکام اولیه تسری می دادند.

همین اختلافات و تشتت آرا که به جناح بندی در بدنه این حزب منجر شده بود، موسسان حزب را پس از 9 سال فعالیت به فکر انحلال انداخت؛ مساله ای که شاید بتوان ریشه های آن را در متنی که آیت‌الله خامنه‌ای و هاشمی‌رفسنجانی درخصوص انحلال حزب به امام خمینی (ره) نوشتند جستجو کرد.

متن نامه رهبر معظم انقلاب و هاشمی رفسنجانی به حضرت امام بدین شرح است: "همان‏طور که آن رهبر عزیز اطلاع دارند، تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» از طرف هیأت مؤسس با مشورت آن مقام معظم و در شرایطی انجام شد که نیاز به یک تشکل در برابر انبوه مسائل در آغاز انقلاب و لزوم انسجام و انتظام نیروهای آگاه و مومن و گسترش آگاهی‌های انقلابی و تربیت کادرهای فعال و کارآمد برای اداره کشور و خنثی کردن توطئه گروهک‌ها و عوامل دشمن خارجی و ضدانقلاب داخلی بشدت احساس می‏شد. این حزب در طول سال‌های گذشته در حد توان خود به منظور تثبیت نظام جمهوری اسلامی و انجام تکالیف بزرگی که بردوش خود حس می‏کرد، از هیچ کوششی فروگذار نکرد؛ و در کوران توطئه‏های چپ و راست با فداکاری و تقدیم شهدایی که بعضی از آنان چهره‏های برجسته و فراموش نشدنی انقلابند، از جمله شهدای هفتم‌تیر، نقاب از روی نفاق برانداخت و مظلومیت و حقانیت خط امام را به نمایش گذارد. در طول جنگ تحمیلی، حزب جمهوری اسلامی در سراسر کشور به وظیفه اسلامی خود برای بسیج مردم و شرکت فعال در جبهه‏های نور عمل کرد، و جمعی از کادرها و اعضای آن در این جهاد مقدس به افتخار شهادت نایل آمدند. تعبد افراد این حزب به اسلام و اعتقاد راسخ آنان به ولایت فقیه، که خود عامل مهمی در کینه‌توزی ضدانقلاب بود، ایجاب می‏کرد که در مراحل و مقاطع مختلف انقلاب، با کسب رهنمودهایی از آن مقام معظم، حرکت حزب را تنظیم و سیاست‌های آن را پی‌ریزی‏ نمایند.

اکنون به فضل الهی نهادهای جمهوری اسلامی تثبیت شده و سطح آگاهی و درک سیاسی آحاد ملت انقلاب را از جهات عدیده آسیب‌ناپذیر ساخته و روشن‌بینی و توکل و قوت اراده آن رهبر عالیقدر و فداکاری و آمادگی مردم حزب‌الله توطئه‏های ضدانقلاب داخلی و استکبار جهانی را بی‏اثر و کم‌خطر نموده است. لذا احساس می‌شود که وجود حزب، دیگر آن منافع و فواید آغاز کار را نداشته و به‌عکس، ممکن است تحزب در شرایط کنونی بهانه‏ای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت گردد، و حتی نیروها را صرف مقابله با یکدیگر و خنثی‌سازی‌ یکدیگر کند. لذا، همان‏طور که قبلا نیز کرارا عرض شد، شورای مرکزی پس از بحث و بررسی مبسوط و مستوفا با اکثریت قاطع به این نتیجه رسید که مصلحت کنونی انقلاب در آن است که «حزب جمهوری اسلامی» تعطیل و فعالیت‌های آن به‌کلی متوقف گردد.مراتب برای استحضار و کسب رهنمود عالی معروض می‏گردد."

امام خمینی‌(ره) هم که کاملا در جریان روند تاسیس حزب، تاثیرگذاری آن در انقلاب و مسائلی که باعث بروز اختلافات و تصمیم به انحلال حزب توسط موسسان شده بود قرار داشتند در پاسخ به این نامه نوشتند: "موافقت می‌شود. لازم است تذکر دهم که حضرات آقایان مؤسسین محترم حزب، مورد علاقه اینجانب هستند. امیدوارم همگی در این موقع حساس با اتفاق و اتحاد در پیشبرد مقاصد عالیه اسلام و جمهوری اسلامی کوشا باشید. ضمناً تذکر می‏دهم که اهانت به هر مسلمانی چه عضو حزب باشد یا نه، بر خلاف اسلام و تفرقه اندازی در این موقع از بزرگترین گناهان است"

https://shoma-weekly.ir/ackI4W