نگاه

وفای به عهد الهی

مشکلات ما امروز بسیار است ؛ خدا هم راه را برای ما مشخص کرده‌است . ما تکلیفمان را باید تشخیص بدهیم ؛ ادای تکلیف بکنیم؛ الگو هم داریم؛ متزلزل نباشیم؛ الگو را پیروی کنیم؛ بقیه را خدا قول داده است درست می‌کند
سید مصطفی میرسلیم

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:

آیۀا 40 سورۀ بقره یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ .

یکی از ویژگی های ماه مبارک رمضان این است که قرآن در آن نازل شده است. قرآن کلام الهی است و از عرش بر قلب مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است.

از ویژگی های دیگر ماه مبارک این است که فقط ماه قرآن نازل نیست، ماه قرآن صاعد هم است. قرآن صاعد یعنی آن ادعیه ای که ما از معصومان علیهم السلام فراگرفتهایم ، و کلامی است که از بندۀ معصوم به طرف پروردگار بالا میرود . برای همین به آن می گویند قرآن صاعد. ما هم، از این ادعیه کمک میگیریم و در ماه مبارک این دعاها را بسیار میخوانیم و در شبهای قدر از آنها استفاده میکنیم به این امید که اجابت شود و میگوییم خداوند متعال فرمود غافر 60 : وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ ؛ مرا بخوانید، از من بخواهید، من شما را اجابت می کنم و البته این سؤال برای خیلی از ما مطرح است که وقتی ما این همه به درگاه الهی دعا کردهایم و از او خواستهایم چطور مستجاب نشدهاست؟

دربارۀ اجابت دعا مطالب بسیاری گفته شدهاست. چگونه اساساً اجابت دعا میسر میشود ؟ همچنین سؤال شدهاست : چه موانعی بر سر راه اجابت دعا وجود دارد؟

در زمینۀ موانع اجابت دعا ، قطعاً اگر انسان به گناهان آلوده باشد و خودش را پاک نکرده باشد، مثلاً حرامخواری کردهباشد، دعایش مستجاب نمیشود. آری اگر فردی مال حرام خوردهباشد تا 40 روز دعایش مستجاب نمیشود. این قاعدهای است که وجود دارد. ولی لازم است در این جا به نکتهای عمومیتر اشارهکنم : خدای متعال میفرماید که شما بیایید، دعا کنید، من متعهدم که اجابت بکنم. یعنی خدا وقتی عهدی میبندد به آن وفا میکند؛ با وفاتر از خدا چه کسی را سراغ داریم؟ اما متقابلاً این هم هست که دعا قضیهای یک جانبه نیست؛ دو جانبه است. یعنی خدا میفرماید که من اگر عهدی بستم وفا میکنم به شرط آن که شما هم به عهدی که بستهاید وفا کنید ، و در روایات این مطلب صراحت دارد که اگر شما به عهد خودتان وفا نکنید خدا هم وفا نخواهدکرد و اگر شما وفا بکنید خدا هم وفا خواهدکرد؛ اگر کسی اطاعت خدا بکند خدا هم او را اطاعت خواهدکرد. به صورت خیلی صریح در آیه میفرماید : وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ آیۀ 40 سورۀ بقره . یعنی وفا کنید به عهد خودتان، من هم وفا میکنم به عهدم. یعنی: به شما گفتم دعا کنید تا من اجابت کنم.

خوب ما چگونه به عهد خودمان وفا کنیم؟ ما اصلاً با خدا چه عهدی بستهایم که باید به آن وفا کنیم؟

این عهد برمیگردد به همان عهد الست و نیز به امانت الهی. خدای متعال امانت خودش را عرضه کرد به زمین و آسمان و کوهها ولی آنها همه نگران شدند الأحزاب : 72 إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً. اما انسان آن را پذیرفت. انسان متعهد شد، امانت را گرفت و گفت خدایا من امانت را نگهمیدارم. البته اکثرشان ظَلُوماً جَهُولاً شدند.

این امانت چیست ؟ موارد مختلفی را در تفاسیر برای آن ذکر کردهاند. یادداشتی را هم تحت عنوان نور امانت نوشته و سعی کردهام فهرست آن موارد را بیاورم. اخیراً بیان خوبی را بدست آوردهام از مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی که می فرماید: این امانت همان ادای تکالیف است و این که بعضیها گفتهاند که امانت همان ولایت است با آن سازگار است و مشکلی ندارد؛ ما اعتقادمان به ولایت به صورت تکلیفی است بر عهدۀ ما؛ منتها ادای تکلیف عام است و شامل همۀ اینها می شود.

پس ببینیم که آیا ما وفا کردهایم به عهدی که با خدا بستهایم و تکلیف خود را ادا کردهایم. تکالیف ما را خدای متعال مشخص کردهاست. آیا آن تکالیف را ما تماماً اجرا کردهایم و آنگاه توقع داریم که خدا هم به عهد خودش وفا کند ؟

اکنون سادهترین این تکالیف را ،که همۀ ما با آن آشناییم چون اقلاً ده بار در روز آن را مطرح میکنیم، یادآوری میکنم . اولاً ده بار در روز، پنج نوبت نماز واجب داریم اگر در نمازهای 4 رکعتی، دو رکعت آخرش را تسبیحات اربعه بگوییم ده رکعت اولشان توأم با قرائت سورۀ حمد است. اگر آن رکعتهای دیگر را هم با سورۀ حمد بگوییم البته بیشتر میشود. مگر در سورۀ حمد به درگاه الهی عرض نمی کنیم : اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ؟ در خود قرآن کریم مفهوم صراط مستقیم بیان شده : صراط عبودیت ؛ یس : 61 وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ. عبادت، صراط مستقیم است. امام صادق علیه السلام در بیان حقیقت عبودیت سه نکته را مطرح میفرماید : 1) أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً، 2) وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً ، 3) وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ؛ عبادت خدا کردن یعنی اوا را مالک بدانیم و نه خودمان را ؛ خدا را مدبر بدانیم : او برایمان احکام مختلف را مشخص فرموده و ما باید مجری باشیم. خدا را مدیر بدانیم ؛ او فرمان می دهد که چه کار کنیم، کی، و چگونه.

آیا واقعا از صمیم قلب می گوییم : اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ؟ آیا حقیقتاً خدا را مالک و مدبر و مدیر خود می دانیم و فرمانش را اطاعت می کنیم و به اجرا میگذاریم؟ آیۀ بعدی برای این که ما در ابهام نمانیم روشنتر می فرماید: صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین، همان راه عبودیتی که آنهایی را که به ایشان نعمت دادهای طی کردهاند. آنها چه کسانی اند؟ درسورۀ نساء میفرماید: 7النساء:69 وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً. راهی که انبیاء و صدیقان و شهداء و صالحان رفته اند. آیا ما واقعا با زندگی پیامبر اکرم آشناییم ؟ بقیۀ انبیاء به جای خود محفوظ. آیا ما نگاه کردهایم که سیرۀ پیغمبر چگونه است ، چگونه زندگی می کرد و چه رفتاری داشت؟ یا می گوییم او که پیغمبر بود، معصوم بود. ما کجا و او کجا؟ آیا نعوذ بالله این نوعی مسخره کردن کلام الهی نیست؟ کلامی که بصراحت می گوید :الأحزاب : 21 لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً یعنی ما باید الگو از او بگیریم و رفتار کنیم. این حرفها چیست که می زنیم و این چه بهانه ای است که میآوریم که:" او رسول الله بود ، ما کجا و او کجا !". آری او رسول الله بود ؛ علی را هم او تربیت کرد تا بگوید فقط من نیستم ، علی هم آدمی است مانند شما، اما او به نحو احسن شاگردی پیامبر را کرد و نشان داد که چگونه انسان می تواند پرورده شود تا مثل خود پیامبر شود به مصداق آنچه در آیۀ مباهله آمدهاست. آن ندایی که پیامبر سرداد صرفا شعار نبود. ما امروز چگونه تأسی می کنیم به زندگی پیامبر؟ آیا ما درست مثل او رفتار میکنیم؟ آیا ما مثل صدیقان زندگی میکنیم؟ آنها چه کسانی بودند که پیامبر را تصدیق کردند ؟ آیا ما مثل شهدا رفتار میکنیم؟ آیا ما مثل صالحان زندگی میکنیم؟ در دعا ما آنها را مطرح میکنیم و از خدا می خواهیم که بتوانیم آنها را برای خودمان الگو قرار دهیم و مثل آنها رفتار کنیم ولی در عمل به گونهای دیگر اقدام میکنیم یعنی ما حرف خدای متعال را گوش نکردهایم. غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ را چگونه فهمیدهایم؟ ما خود می گوییم:"خدایا نه آن راهی که بر آنها غضب کردی!". آنها چه کسانیاند که ما عملاً نمی خواهیم راهشان را برویم؟ در تفاسیر عمدتاً گفتهاند که آنها منافقانند. منافق چه ویژگی دارد؟ ما نمیخواهیم مثل منافقان باشیم، اصلاً ! منافق کسی است که اولاً دروغ میگوید ، ثانیاً بدقولی می-کند ثالثاً پیمان شکنی میکند. رابعاً هرگاه درگیری پیشآید ناسزا میدهد. اینها چهار ویژگی منافق است.

آیا واقعا در زندگی خود دروغ را کنار گذاشتهایم ؟ یا اینکه نوعی کلاه شرعی برایش درست میکنیم یا در بهترین حالت توریه میکنیم ؟ آیا ما واقعاً سر قول خودمان میایستیم؟ یا اینکه بهانه میآوریم و میگوییم : "..راهبندان بود و ... دیگر نرسیدیم!". آیا هنگامی که پیمان بستیم، پای پیمانمان میایستیم؟ یا اینکه سر شریکمان کلاه میگذاریم؟ اگر کمی مسئله جدیتر شد، آیا ما در درگیریها ناسزا و فحش و ... رد و بدل میکنیم یا نه؟ اگر آری،خصلتی از منافقان را داریم .

وَلاَ الضَّالِّینَ کجا می رود؟ دربارۀ ضَّالِّینَ. به یاد این آیه شریفه میافتیم الجاثیه : 23 أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَهً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ؛ بر مبنای مدلول این آیه ضَّالِّینَ یعنی مشرکان. مشرک چه کسی است؟ او کسی است که خدا را قبول دارد . چه بسا نماز هم میخواند؛ ولی اطاعت امر دیگری را هم میکند. مهمترین چیزی که اطاعت امرش را میکند همانا خواستۀ دلش است :"هواه" . قرآن روانشناسی دقیقی دارد ؛ آیا ندیدی کسی را که خدای خودش را هوای نفس خود قرار داد؟ این که ما میگوییم : "دلمان میخواهد"، دو صورت دارد: یا آنچه دلمان می خواهد مطابق همان است که خدا دستور دادهاست، در این صورت اشکالی ندارد ولی اگر فرموده خدا چیزی و خواسته دل ما چیز دیگر است و ما این دومی را پیروی میکنیم، فعلا مشرک شدهایم .چنان حالتی استثنائی نیست ؛ خدای متعال در سوره یوسف علیه السلام آیۀ 106 خطاب به پیامبر می فرماید: وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ ، ای پیغمبر تو هر چقدر هم که حرص بزنی اکثر مردم ایمان نمیآورند و آنهایی نیز که ایمان میآورند اکثراً مشرکاند . مشرک فقط کسی نیست که بتی سنگی یا چوبی میپرستد؛ ممکن است او امیال درونیاش را بت خود کردهباشد . وقتی خواستۀ دلش را به آنچه خدا فرمودهاست ترجیح میدهد ، مشرک شدهاست . آیا در جامعۀ ما واقعاً همه در ابتدا نگاه میکنند ببینند خدا چه می خواهد تا آن را اجرا کنند؟ یا اینکه اکثراً دنبال خواستۀ دلمانیم. امروزه اغلب آنچه در جوامع ما رواج دارد خواستۀ دلها و هواهای نفسانی است. اگر ما واقعاً در نمازهای خودمان این را ده بار در روز تکرارمی-کنیم ولی بهآن عمل نمیکنیم، چگونه میتوانیم ادعاکنیم که ما به عهد خودمان با خدا وفا میکنیم؟ وسپس توقع داشتهباشیم با دعای ما خدا هم به عهد خودش وفا کند؟ اگر ما به عهد خودمان وفا نمیکنیم ، توقع نداشته باشیم که دعایمان مستجاب شود. البته این بد نیست که سراغ دعای ابوحمزۀ ثمالی میرویم و آن را میخوانیم ؛ این اشکالی ندارد که اوراد را هم میگوییم ؛ هزار بار سورۀ انا انزلنا را هم تکرار میکنیم ؛ خیلی خوب است ولی در عمل، به عهد خود باید وفا کنیم والا آن اوراد را هم که بخوانیم چندان فایدهای ندارد؛ حتی ممکن است به مفهوم مسخره کردن درآید؛ پناه بر خدا.

مشکلات ما امروز بسیار است ؛ خدا هم راه را برای ما مشخص کردهاست . ما تکلیفمان را باید تشخیص بدهیم ؛ ادای تکلیف بکنیم؛ الگو هم داریم؛ متزلزل نباشیم؛ الگو را پیروی کنیم؛ بقیه را خدا قول داده است درست میکند. و چه کسی بهتر از خدا به قولش عمل میکند؟

https://shoma-weekly.ir/EsOGen