
سیدپیمان عبدمنافی- صدای عطرآگین اذان مغرب، از بلندگوی سنگر تبلیغات به گوش می رسید. نیروها یکی پس از دیگری وضو گرفتند. هر از گاهی صدای انفجار سکوت دشت را می شکست.
مسئول محور، آخرین نفری بود که به سراغ تانکر آب رفت. شیر آب را باز کرد. عکس ماه در آب های داخل دستش می درخشید، اما صدای سوت خمپاره یک باره زمین را لرزاند. شهید بهمن قاسمی دوباره به آب داخل دستانش نگاه کرد. عکس ماه قرمز شده بود. آب را به صورتش پاشید و به زمین افتاد...