
این هم باز جای سؤال است که حالا چطور شد بعد از چندین سال که هیچ صحبتی از این مقوله نبوده است، این آقا پیدا شده است و این مطالب اینگونه را میگوید؟ سالهای سال است که اینها در تمام مجلات و... به نام مؤتلفه مطرح میشوند و در زمان حیات آقای حاج سعید امانی و برادرانشان که هنوز هم حضور دارند، ارتباط با مؤتلفه بیان میشده است، چطور مدعی نداشته است؟
در سال 42 بحث این بود که حرکت مذهبی و آن حرکتهای ضد اسلامی که آن موقع رژیم انجام میداد مخصوصا در جریان کاپیتالاسیون که این مسئله خیلی مورد توجه بود، باید این پاسخ داده شود و در این زمینه حرکتی شود. این دوستان ما هم که در این رابطه دور هم جمع میشدند از هر تلاشی که علیه نظام ستم شاهی بود دریغ نمیکردند. حالا اگر دوستان در جاهایی تلاش داشتند و منتسب به گروههای دیگری میخواستند که این کار را کنند، ریشه اینها ریشه مذهبی بوده است کما اینکه در آخرین لحظات آن طور دور هم جمع میشوند و حضور شخص حاج صادق امانی در میان این جمع نشان میدهد که همه علقه اینها مذهب و گرایش مذهبی بوده است که عمدتا گروههایی که در آن زمان بودند در مؤتلفهاسلامی بودند و حضور این عزیزانمان در مؤتلفه در حوزهای که آقای نیکنژاد بوده است برای من مسلم است.
تا آن جایی که من از گذشتهها به یاد دارم مرحوم صفار هرندی اطلاعات بسیار مفید و پاسخگویی داشتند. اطلاعات وسیعی از گروههای مبارز در آن زمان داشت، با شناخت و آگاهی راه خود را انتخاب کرده بود و به قدری احاطه ایشان به مسائل روز و دستهجات و گروهها زیاد بود که من بعدها میتوانم بگویم ایشان را با شهید حسن آیت مقایسه میکردم یعنی آنقدر ایشان احاطه به وضع زمان و گروههای حاضر در صحنه مبارزه داشتند. با این حال این راه را انتخاب کرده بودند و ارتباطشان با شهید اندرزگو هم در همین رابطه بود. جز اشاعه مذهب و راه مذهب و تحت پوشش ولایت راه دیگری را در نظر نداشتند. این چیزی بوده است که ما از این شهیدان بزرگوار دیدیم و میدانیم.
از دوستان شهید نیک نژاد