ادب و هنر

همه انقلابی هستند!

با شروع جشنواره شعر فجر و روایت‌هایی که پیش از شروع آن از حضور شاعران مختلف به گوش می‌رسید و در این روز‌ها به واقعیت پیوسته است. گفتن برخی از نا‌گفته‌ها خالی از لطف نیست. اینکه چگونه قرار است، پدیده‌ای به نام شعر و شاعر انقلابی در کمتر از چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی با نرمی به حاشیه برود.
سید حسین قائمی- با شروع جشنواره شعر فجر و روایتهایی که پیش از شروع آن از حضور شاعران مختلف به گوش میرسید و در این روزها به واقعیت پیوسته است. گفتن برخی از ناگفتهها خالی از لطف نیست. اینکه چگونه قرار است، پدیدهای به نام شعر و شاعر انقلابی در کمتر از چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی با نرمی به حاشیه برود.

همیشه و هر بار به عنوانی

این اندیشه قبل از اینکه رگههایش در دهه ۷۰ دیده شود، وجود داشت اما کم کم وقتی عدهای از سیاستمداران علمش را برداشتند، در عرصههای دیگر هم عدهای پیدا شدند که زیر پرچمش سینه بزنند و داد سخن بدهند. کتابهایی نوشته شد و البته این اندیشه بین طرفدارانش در عرصه ادبیات و هنر هم طرفدارانی داشت و چه بسا که این طرز تفکر توسط هنر و ادبیات شاخ و برگ میگرفت و گسترش مییافت. البته ما معتقد نیستیم بیان اندیشه جرم است و بالاخره هر کس نظری دارد و همه به حکم خداوند آزادند در بیان نظراتشان که لا اکراه فی الدین اما همین کسانی که ادعای محترم بودن همه نظرات را داشتند، به حکم ایده خودشان که اصلا هم محترم نبود، در عمل شدند خصم دوستان داخل کشور و آنهایی که واقعا پای انقلاب ایستاده بودند و دوست درجه یک کسانی که در واقع دشمنی میکردند و سعی داشتند بر انقلاب بتازند هر چند بر رخ آفتاب ننشیند گرد...

«تضارب آرا» حربهای برای تخریب

در واقع محترم بودن همه نظرات و همه اندیشهها و همه آدمها بهانهای شد برای تکریم کسانی که عملا مخالف دین و آیین و انقلاب و هرچیزی هستند که هویت ما را از بقیه متمایز کرده است و هرچه گستاخی و تاختن عدهای به انقلاب و اسلام بیشتر میشد، سوت و کف حامیان آزادی اندیشه! در حمایت از آنها بیشتر و در مقابل عدهای که از انقلاب میگفتند و از امام و اسلام دفاع میکردند محکوم میشدند به حکومتی بودن و بیسوادی و مزدوری و هزار برچسب و لقب ناروایی که خود بسیار شنیدهاید و این مظلومیت مضاعفی بود برای کسانی که واقعا برای اعتلای انقلاب اسلامی و زنده نگه داشتن حیات طیبه آن زحمت میکشیدند، زخم میخورند و در عین اینکه از جایی حمایت نمیشدند، برچسب حکومتی و دولتی بودن هم میخوردند!

مظلومی به نام شاعر انقلابی

این قصه در عرصه سیاست ما اتفاق افتاد، اما مظلومیت اهل فرهنگ در این عرصه بیشتر بود و دقیقا‌‌ همان صف بندیهای سیاسی و محترم شمردن و تکریم کسانی که عملا نظر محترمی نداشتند و مظلومیت سربازان بیادعای انقلاب باز هم دیده میشد و شعر یکی از نمونههای اعلای این جبهه بندی و شاعران انقلاب یکی از مظلومترین آنها...

این رویکرد در این سالها همواره وجود داشته است و عدهای با سوء استفاده از کلمه آزادی و شاعر مستقل هر آن کس را پای حرفش میایستاد و میخواست از انقلاب و دین و آیینش دفاع کند، محکوم به دولتی و حکومتی میکردند و در عین حال این جریان به خودش اجازه میداد با زیر سوال بردن همه ارزشهایی که پای آنها خون ریخته شده خود را آزاد و مستقل بخواند و بدون هیچ واهمهای برای قهرمانان جعلی دیگر کشورها شعر بسراید و بگوید که شعرش نه مدح است و نه سفارشی!

من انقلابی نیستم!

این جریان در شعر ما وجود دارد و قابل انکار نیست. عدهای همراه با انقلاب هستند و عدهای دیگر نیستند و خود با افتخار به آن اذعان میکنند که برای انقلاب هیچ شعری ندارند! اما اتفاق عجیبی که اخیرا افتاده این است که عبدالجبار کاکایی در سخنانی که دم از عقلانیت و شنیده شدن همه صداها میزند، رسما‌‌ همان افکار و‌‌ همان خط سیر اندیشهای را دنبال میکند و میگوید: «نباید حمایتهای رسمی به سمت جریانهای خاص سوق یابد و این اتفاق به بازتعریف شعر انقلاب منجر شد و به این سمت رفت که تمام جریانهای پس از انقلاب سال ۵۷ جزء جریان شعر انقلاب قرار گیرد، برخی شاعران شاید حتی منتقد ساختار حاکمیت بودند و یا شاید در نیمه راه از مواضع گذشته انقلابی خود فاصله گرفتند، اما هیچ یک نمیتوانند خود را از زیر چتر انقلاب بیرون بدانند، بنابراین تمام جریانهای پس از پیروزی انقلاب، جریانهای شعر انقلاب شناخته میشوند.»

استحاله شعر و شاعر انقلاب

از دید این دوستان، هیچ کس بر دیگری برتری ندارد و حتی والسابقونهای شعر انقلاب که برای انقلاب خون جگر خوردند، شعر گفتند، جانانه پای دینشان و انقلابشان ایستادند، با آنهایی که فحش دادند یا در بهترین شرایط بیتفاوت بودند و در خلسههای شاعرانه خود در پیچش زلف یارشان مانده بودند، کاملا با هم برابر هستند! و نباید تفاوتی بین اندیشههای متجلی در اشعار گذاشت که هیچ برتری شعر ضد انقلاب بر شعر انقلاب ندارد و حتی آنهایی که با شنیدن نام انقلاب تمام بدنشان کهیر میزند، فعلا زیر چتر شعر انقلاب میآیند تا کم کم مفهوم انقلاب و شعر انقلاب دچار استحاله شود!

از دید این دوستان شاعرانی که در راه انقلاب ماندهاند و شعر گفتهاند کار ویژهای نکردند و شاعر انقلاب و شاعر غیر انقلاب نداریم و همه شاعر انقلاب هستند! اما ما مرده و شما زنده در ‌‌نهایت خواهید دید مثل چند سال قبل، به بهانه آزادی و احترام به همه اندیشهها، عملا کسانی تجلیل میشوند که در صف اول دشمنی با مفاهیم انقلاب ایستادهاند!

از نوع ماله کشیدن

بعد از سخنان کاکایی، صالحی رئیس شورای سیاستگذاری هشتمین جشنواره بینالمللی شعر فجر در سخنانی کمی به تلطیف فضا پرداخت اما با حمایت از سخنان این شاعر گفت: «این ۳۵ سال خودش به یک دوره تاریخی در تاریخ ایران زمین تبدیل شده و ما میتوانیم به عنوان تاریخ ایران به آن نگاه کنیم.

با این نگاه ممکن است حتی ما شاعری به عنوان شاعر انقلاب نشناسیم یا سوژه او سوژههای انقلابی نباشد اما در عین حال رنگ و بوی انقلابی داشته باشد چون به واقع این ۳۵ سال در همه افراد این سرزمین اثر گذاشته است. یعنی ممکن است آن شاعر درباره موضوعات انقلاب صحبت نکند، شعری در این باره نگفته باشد، سوژههایش اخلاقی، اجتماعی، تربیتی یا حتی طنز باشد اما به هر حال این ۳۵ سال به عنوان یک دوره مهم اجتماعی در تاریخ ایران، آثار خودش را گذاشته است.»

سخنان معاون فرهنگی وزارت ارشاد از آن جهت قابل توجه است که به هر حال در سالهای پس از انقلاب اتفاقهایی در حوزه فرم شعر از یک سو و در حوزه محتوا از سوی دیگر افتاده است که قابل انکار نیست.

ما هم صرفا شعر انقلاب را محدود به شعر گفتن صرف درباره خود موضوع انقلاب نمیدانیم و انقلاب با مولفههایی در حوزه اجتماع و اخلاق و سیاست و فرهنگ شناخته میشود که تعالی شاخصههای هر یک از آنها به رشد انقلاب و زنده نگه داشتن روحیه انقلابی و اسلامی کمک میکند و چه بسا شعر طنزی که کارکردهای فوق العادهای داشته باشد و تاثیر بسیار بیشتری از یک شعر اخلاقی و اجتماعی جدی.

اما همه اینها نفس پرداختن به خود موضوع انقلاب و دفاع مقدس و موضوعهای به روزی را انکار نمیکند که انقلاب اسلامی با آن مواجه است و فضل الله المجاهدین علی القاعدین درجه...

و باز هم با وجود اینکه آغوش انقلاب باز است و ما تنگ نمیبینیم این دایره را، هستند عدهای که در این سالها شاعری کردهاند اما عملا خودشان را به نفهمیدن و نشنیدن زدهاند، شعرهایی گفتهاند که هم مخالف اخلاق عمومی جامعه است و هم مخالف جریان انقلاب و اسلام و اینها را با هیچ ترفندی نمیتوان زیر چتر شعر انقلاب جا داد چون خودشان نمیخواهند، چون خودشان بیرون از این دایره ایستادهاند.

https://shoma-weekly.ir/6ZOAEG