این کتاب نوشته حسین سیدی ساروی، چاپ اول دفتر نشر معارف و در مجموع چاپ سی و یکم این اثر است که در مجموع 160000 نسخه تیراژ داشته است.. هم چنین این اثر برنده جایزه کتاب سال حوزه علمیه نیز است.
این کتاب که با نثری روان و قابل فهم و کاربردی به خصوصیات اخلاقی پیامبر (ص) و توصیه های آن حضرت (ص) در زمینه های مختلف پرداخته است، با استفاده از منابع معتبر شیعی و اهل سنت گردآوری شده است. موضوعات متنوع این کتاب علاقمندان به پیامبر را با ویژگیهای انسان کامل آشنا می کنند.«هم نام گل های بهاری» جلد اول از مجموعه چهارده جلدی «سیره کاربردی چهارده معصوم» است که برنده جایزه کتاب سال حوزه شد.در این مجموعه سعی می شود مسایل مختلف زندگی از دیدگاه پیامبر اسلام(ص) بیان شود و هدف این مجموعه پاسخ به این سوال است که در روزگار امروز و برای انسان قرن بیست ویکم چگونه اهل بیت می توانند الگو باشند و چگونه آنها می توانند گرهی از زندگی مردم باز کنند. این سیره کاربردی که بیش از صد موضوع مثل محیط زیست و حقوق مخالفان را شامل می شود، برای جوانان و نوجوانان نوشته شده است.
گزیده کتاب
چهره اش سپید، اما نمکین بود.
عرب های بیابان نشین همواره با دیدن سیمایش می گفتند: «سوگند به خداوند، این رخساره انسانِ دروغگو نیست» چهره اش گِرد بود.
زیر لب پایینش خال داشت.
پیشانی اش بلند،
ابروانش، به هم پیوسته بودند؛
اما باریک و کشیده.
سیاهی چشمانش پُررنگ بود.
چشمانش درشت بودند.
بینی اش کشیده و باریک بود.
دندان های پیشین او به گونه ای متناسب از یکدیگر فاصله داشتند و از سپیدی می درخشیدند.
می فرمود: لباس های خود را بشویید؛ موهای خود را کوتاه کنید؛ مسواک بزنید؛ آراسته و پاکیزه باشید؛ زیرا یهودیان چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند.
به آینه یا آب می نگریست و موهایش را شانه می زد.
افزون بر آراستگی برای همسرانش، برای دوستانش نیز خود را می آراست.
عایشه می گوید: دیدم در پیاله آبی که در خانه بود خود را می نگرد و موهایش را مرتب می کند و می خواهد نزد دوستانش برود. بدو گفتم: پدر و مادرم فدایت باد! تو پیامبر و بهترین آفریده هستی، به آب می نگری و خود را می آرایی؟
حضرت فرمود: خداوند دوست دارد هرگاه بنده ای نزد دوستانش می رود، خود را بیاراید.
اگر کسی از راهی که او گذشته بود می گذشت، از بوی خوش باقی مانده در فضا می فهمید رسول گرامی از آن جا عبور کرده است. اگر بر سر کودکی دست می کشید، بوی خوش دستش بر موی کودک می ماند. عطری را که بدو هدیه می دادند رد نمی کرد.
می فرمود: بهترین بندگان خدا آنهایی هستند که... خوش بویند.چون به منزل می آمد، وقت خود را به سه قسمت تقسیم می کرد: بخشی برای خدا؛ بخشی برای خانواده و بخشی برای خود.آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود، بین خود و مردم تقسیم می کرد. ابتدا خواص را به حضور می پذیرفت، و بعد هم با عموم ملاقات داشت. در نتیجه، آن ساعت هم که خاص خود آن بزرگوار بود، در اختیار یاران و اصحابش قرار می گرفت.درِ خانه را خود باز می کرد. گوسفندان را نیز می دوشید.با یارانش که راه می رفت، اصحاب پیشاپیش او می رفتند و او در پیِ آن ها. می فرمود: پشت سرم را برای فرشتگان بگذارید. خوشش نمی آمد دیگران پشت سرش حرکت کنند؛ اما دو طرف او راه می رفتند.چون راه می رفت، به این طرف و آن طرف نگاه نمی کرد.وقتی راه می رفت، گام هایش را محکم از زمین برمی داشت، مانند برخی نمی خُرامید.هنگامی که در اقلیت قرار داشت و وارد شدن حتی یک نیرو در اردوگاهش سرنوشت ساز بود، از او خواستند از مشرکان برای سرکوب مشرکان دیگر یاری جوید، نپذیرفت و فرمود: از مشرک کمک نمی طلبم. می فرمود: در ستودن من از اندازه تجاوز مکنید؛ آن چنان که مسیحیان در مورد عیسی (ع) کردند. همانا که بنده خدایم. درباره من بگویید: بنده و رسول خدا.