نگاه

هاشمی و فرصت طلبان

در درون جریان اصلاحات، لایه‌های افراطی حضور دارند که حرفشان تأثیرگذار است و نگاهشان به شخصیت مرحوم هاشمی رفسنجانی نگاه فرصت‌طلبانه بوده و هست و امروز هم بنا ندارند نام و یادی از ایشان در رویکردهای سیاسی و انتخاباتی بشود، زیرا مبانی فکری و جهت‌گیریهای آنها هاشمی‌زدایی را تجویز نموده و آن را به زیان خود می‌دانند.
نصر عزیزی- موتلفه اسلامی با وجودی که در متن مبارزات انقلابی قبل از انقلاب و هماهنگیهای استقرار نظام با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بیشترین همراهی و هماهنگی را داشتهاند، ولی همواره صریحترین تذکرات و انتقادات را در شرایط مقتضی با ایشان در میان میگذاشتند و این نصایح و تذکرات از روی خیرخواهی و حفظ جایگاه و نقش وی بوده تا بتوانند نقش آفرینیهای مثبت را بخصوص در دهه آخر عمر در همراهی با رهبری و سایر نهادهای نظام داشته باشند.

یکی از تذکرات صریح موتلفه اسلامی به مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، فاصلهگیری تدریجی نیروهای انقلابی از وی و نزدیکی تدریجی عناصر بیهویت و یا معلق زن و یا نان به نرخ روز خود و یا تجدید نظرطلب و یا پشیمان از گذشته انقلابی به وی بود که بسیار فعال بودهاند و رسانهها راه انداختهاند و کاسههای داغتر از آتش شدند و انگار سابقه خود را فراموش کردهاند.

هنوز تاریخ دهه هفتاد فراموش نشد که چه تبلیغات سویی همین جریان به اصطلاح اصلاحطلب علیه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی راه انداختهاند و در قتلهای زنجیرهای وزارت اطلاعات که توسط عناصر معلومالحال خودشان انجام گرفت، در مطبوعات تعطیل شده پایگاه دشمن از ایشان به عنوان عالی جناب سرخپوش یادکردهاند و فرمان قتلها را به ایشان و مرحوم عسکراولادی نسبت دادند. (سابقه موجود است)

مرحوم هاشمی رفسنجانی به هر دلیلی در سالهای اخیر زیاد به اینها میدان داد به آنهایی که اصل نظام را زیر سؤال بردند و به دشمنان گرا دادند و محرمانههای نظام را افشا کردند و خواهان تحریم بیشتر بودند و در ارزشهای انقلابی تجدید نظر کردند و غائله براندازی 78 و 88 را راه انداختند و برای رسیدن به پست و مال و منال دنیا دست به هر کاری زدند و امروز هم با کلمه نفاق امید، ناامیدی را در تودههای مردم نهادینه میکنند که مصداق آن سلفی عکس برای عزت فروش بعضی نمایندگان با خانمی میباشد که افتخارش همراهی تحریمی با دشمنی غدار این ملت است.

اما اصل مطلب داستان هاشمیزدایی چیست؟

هنوز چندماهی از وفات مرحوم هاشمی نمیگذرد که انگار چنین شخصیتی هیچ نقشآفرینی برای حفظ اینها نداشته است ورأی سه درصدی را فراموش کردهاند. مردم تهران در شرایط اندوه پس از فقدان مرحوم آیتالله هاشمی، به به فرزند وی یک میلیون و هشتصد هزار رأی دادهاند. از اول هم گفته میشد محسن هاشمی گزینه شهرداری آینده است خواه در شورای شهر رأی بیاورد یا نیاورد!

یک بند درست کردهاند که عضو شورای شهر نباید شهردار شود و دیگر اینکه یک نامحرم نباید وارد شورا شود. در بیپایگی این تحلیل همین بس که محاورات و ارتباطات و شبکهها بنام شهرداری محسن هاشمی و بنام فرزند آیت الله مرحوم از مردم رأی گرفتهاند و دیگر اینکه مگر قرار است در جمع 21 نفره شورای شهر -که غالب جلسات آنها طبق قانون علنی است- چه اتفاقی رخ دهد که یک نامحرم (بخوانید اصولگرا) نباید جایگزین شده و وارد شورای شهر شود؟

موضوع آنقدر مشخص و مبرهن است که صدای محمد هاشمی، فاطمه هاشمی و فائزه هاشمی را هم در آورد و هاشمیزدایی را در مراسم تنفیذ و تحلیف داد زدند.

گفته میشود آقای دکتر نجفی به دلیل مریضی قلبی و ناتوانی جسمی و فشار کارگزاران به عنوان محلل و جادهصاف کن برای زمانی نه چندان دور و شهرداری آقای محسن هاشمی میباشد که این هم اگر صحت داشته باشد، عذر بدتر از گناه است.

توجیه دیگر در خصوص عدم انتخاب آقای محسن هاشمی این است که وی توان تعامل و ارتباط با ارکان قدرت را دارد و از این جهت دارای مقبولیت میباشد. اگر این تحلیل که از ناحیه لایههای افراطی جریان اصلاحات بلند میشود، درست باشد اصلاحطلبان و جریان تدبیر و اعتدال و امید با نادیده گرفتن این امتیاز به کجا میروند؟

این جریان میخواهد خدمتی انجام دهد و شهرداری کارآمد انتخاب کنند و یا بنا دارد تجربه اول شورای شهر تهران را تکرار کنند؟

این را هم باید صبر کرد و دید تا چرخ روزگار به کدام طرف بچرخد. ولی آنچه که مسلم است، در درون جریان اصلاحات، لایههای افراطی حضور دارند که حرفشان تأثیرگذار است و نگاهشان به شخصیت مرحوم هاشمی رفسنجانی نگاه فرصتطلبانه بوده و هست و امروز هم بنا ندارند نام و یادی از ایشان در رویکردهای سیاسی و انتخاباتی بشود، زیرا مبانی فکری و جهتگیریهای آنها هاشمیزدایی را تجویز نموده و آن را به زیان خود میدانند.

https://shoma-weekly.ir/evgOfM