اندیشه

نگرشی بر حقوق بشر اسلامی

تاریخ تدوین حقوق بشر در اسلام به دهه دوم قرن اول هجری و دهه های آخر قرن هفتم میلادی برمیگردد. و قرآن در مقایسه با آنچه که در غرب تحت عنوان حقوقبشر تدوین کرده است، یکی از کهن ترین اسناد مدون در حقوق بشر است.
 م- مهرآبادی

تدوین حقوق بشر در اسلام
با گردآوری آیات قرآن کریم در همان نخستین سالهای نزول قرآن، اولین مرحله تدوین حقوق بشر در اسلام انجام گرفت و تبیین مسائل مربوط به حقوق بشر در مجموعه آیات الهی در ذکر حکیم، گردآوری و تدوین شد. از این رو می توان تاریخ تدوین حقوق بشر در اسلام را به دهه دوم قرن اول هجری و دهه های آخر قرن هفتم میلادی نسبت داد، و قرآن را در مقایسه با آنچه که در غرب تحت عنوان حقوقبشر تدوین کرده است، یکی از کهن ترین اسناد مدون در حقوق بشر شمرد.
حقوق بشر در اسلام
از بعد نظری بسیاری از مفاهیم اساسی حقوق بشر در منابع اصیل اسلامی، یعنی کتاب و سنت در قالب سنتی آن مورد تاکید واقع شده است؛ کرامت ذاتی انسان، حق حیات، و حق برخورداری از زندگی مطلوب، از جمله حقوق اساسی هستند که در دیدگاه اسلام مورد تاکید واقع شده است . در واقع حقوق اساسی فوق در بستری از شرایط سیاسی و اجتماعی محقق می شود که در آن حقوق و آزادی های سیاسی افراد مورد توجه واقع شود . از همین رو، در منابع اصیل اسلامی بر عدالت، برابری حق تعیین سرنوشت و حق مقابله با ظلم مورد تاکید واقع شده است .

شاخصه های اساسی حقوق بشر اسلامی:
اصل حیات: در اندیشه اسلامی فرو افکندن و سقط جنین، خودکشی، ممنوع و حفظ حیات جنین، پاسداشت سهم الارث وی، حفظ حقوق مالی افراد و کمک به ناتوانان مالی ضروری و واجب شمرده شده است. و این همه، نمونه های گوناگون توجه به زندگی مادی بشر است.
اصل کرامت ذاتی: دومین حق فراگیر بشر، کرامت ذاتی است. براساس این اصل انسان بی هیچ پیرایه با چشم پوشی از هر ویژگی دیگر مانند: رنگ، نژاد، زبان، جنس و... دارای شرافت و به تعبیر اعلامیه جهانی حقوق بشر (حیثیت ذاتی) است.
اصل برابری: بر محور اصل ارزش مند عدالت در حقوق اسلامی، سومین حق عمومی بشر که برابری افراد بشر در بهره مندیها و برخورداریهاست، سر برمی آورد. همان گونه که عدالت در فراهم آوردنِ زمینه رشد و ترقی، دفاع از حقوق انسانها و... مورد توجه است، تساوی نیز تمام جنبه های حقوق اساسی را که به ویژگی جمعی انسانها پیوند دارد در بر می گیرد.
اصل آزادی: اصل آزادی که در آموزه های اسلامی از آن با عنوان حق ذاتی انسان یاد شده است، بر پایه مهم ترین ویژگی انسان یعنی آگاهی و بینش و اختیار سامان می گیرد. آزادی انسان از سویی با ویژگی های فردی وی پیوند دارد و آزادی معنوی و رهایی درونی انسان از حاکمیت شهوتها، هوسها و نیازهای مادی به معنای آزادی معنوی را در اندیشه اسلامی دربر می گیرد؛ و از دیگر سوی، در پیوندها و بستگیهای فرد با جامعه، به معنای رهایی و آزادی از حاکمیت هر نوع عامل محدودکننده، که انسان را از مسیر ترقی پیشرفت و تکامل ویژه او باز دارد، که همانا آزادی اجتماعی باشد در برمی گیرد.بر این اساس، در رویکرد اسلامی آزادی، نه تنها یک حق، بلکه یک تکلیف و امانت الهی است که لازمه انسانیت است و همه وظیفه دارند، به پاسداشت آن بکوشند.
به گفته شهید مطهری: "ملاک شرافت و احترام و آزادی انسان این است که انسان در مسیر انسانیت باشد. انسان را در مسیر انسانیت، باید آزاد گذاشت و نه انسان را در هرچه خودش انتخاب کرده، باید آزاد گذاشت، ولو آن چه انتخاب کند، بر ضد انسانیت باشد."
اصل تعلیم و تربیت: حق تعلیم و تربیت، در حقیقت مقدمه عملی شدن دیگر اصول حقوق بشر است. در رویکرد اسلامی این حق اصل اساسی و هدف مقدس بعثت پیامبران انگاشته شده است و عالمانِ اسلامی اساس بعثت را آگاهاندن انسان به خویشتن و تواناییهای خود و برانگیختن او در راه تکامل و بروز و از قوه به فعل درآوردن استعدادهای انسانی دانسته اند.
علامه طباطبایی می نویسد: "اساس قانونگذاری آموزش مردمان و معرفی حقیقت امور از مبدأ تا معاد است و این که باید در این دنیا به گونه ای زیست کنند که فردا مفید افتد و اکنون عملی انجام دهند که توشه آخرت شود. لذا قانونگذاری دینی وحیانی براساس علم و دانایی است."
نتیجه: حقوق بشر در رویکرد اسلامی بر پایه ویژگیهای طبیعی و فطری انسان استوار است و با توجه به محدود بودن شناخت انسان از خویشتن، پایه ریزی حقوق وی از افقی فراتر از عقل انسان یعنی وحی برآمده و بنیادی الهی دارد. حقوق بشر اسلامی، اگرچه در اصول اساسی با حقوق بشر غربی مشترک است و به تعبیر علامه جعفری تا هشتاد درصد مسائل حقوق بشر اسلامی و غربی همانند هستند اما با توجه به روشنگری ویژه ای که از انسان ارائه می گردد، هریک از این اصول اساسی و پشتوانه اجرای آنها، بین آن چه در حقوق بشر جهانی و حقوق بشر اسلامی آمده، فرقهای بنیادین وجود دارد. به همین جهت دانشوران اسلامی اعلامیه اسلامی حقوق بشر را پایه ریزی کرده اند وبه نقد اندیشه غربی و بنیادهای فلسفی حقوق بشر غربی پرداخته اند. علامه طباطبایی، اندیشه غربی و پیرو آن، حقوق بشر غربی را، بر حاکمیت احساسات به جای عقلانیت بر سرنوشت انسان و حیات وی دانسته است.  شهید مطهری با تأکید بر ناسازگاری فلسفه غرب، که مبتنی برنفی روح، اخلاق، جنبه الهی انسان و نسبیت گرایی در معرفت است، با (حیثیت ذاتی انسان) که بنیاد حقوق بشر به شمار می رود می نویسد: اعلامیه حقوق بشر را باید کسی صادر کند که انسان را در درجه ای عالی تر از یک ترکیب مادی ماشینی می بیند، انگیزه ها و محرکهای انسان را منحصر در امور حیوانی و شخصی نمی داند و برای انسان وجدان انسانی قایل است. اعلامیه حقوق بشر را باید شرق صادر کند که به اصل (انّی جاعل فی الارض خلیفه) ایمان دارد و در انسان نمونه ای از مظاهر الوهیت سراغ دارد.
کاستیهای بنیادین حقوق بشر غربی است که به ناکارآمدی آن در عرصه عمل انجامید، تا آن جا که بسیاری از اندیشه وران و مصلحان غربی، آن را خشونت زا و رنج آور دانسته اند. از باب نمونه، آن هم نمونه بسیار کوچک، بسیاری از دانشمندانی که در اجلاس وانکوور کانادا (1989) گردهم آمده بودند، در (بیانیه بقا در قرن بیست ویکم) دید علمی جدید را خطر قرن دانسته و ارزیابی کرده اند:"منشأ وضع ناگوار کنونی ما، اساساً پیشرفت برخی از زمینه های علوم است که عمدتاً، در شروع این قرن به طور کامل رشد یافته بودند… انسان با سوءاستفاده از این نیرو، خواست تا ارزشهایش را در جهت تحقق کامل امکانات مادی حاصل از پیشرفتهای علمی به کار گیرد، متقابلاً ارزشهای مربوط به ابعاد انسانی که اساس فرهنگ های پیشین بودند، سرکوب شدند. سلب مفهوم انسانیت که حذف و نادیده گرفتن سایر ابعاد انسان است، دقیقاً در راستای دیده علمی ای است که نسبت به جهان و انسان وجود دارد. از این دیدگاه، جهان به صورت ماشین و انسان تنها به صورت چرخ دندانه آن نگریسته می شود.
https://shoma-weekly.ir/lZJ7ps